گروه : گزارش
خانم بهرامی یک غساله است. سه بچه دارد و به قول خودش کارش ایلمک سالماق (بافتن فرش) و مختصری کشاورزی است. دو سه سالی می شود که در قبرستان قراملک و کوجوار مشغول غسل دادن به اموات است. کلاس قران هم دارد. در خانه یک بانوی خیر به بچه ها قرآن یاد می دهد.
پرسیدم اصلا چطور شد وارد کار شدید؟ گفت زیاد دیده بودم غسل دادن اموات را، اما وقتی بعضی از کارهای خرافاتی و بعضا کم کاری ها در غسل اموات را دیدم تصمیم گرفتم خودم وارد همین کار شوم. به مسئولین قبرستان قراملک گفتم که می توانم کار کنم. به یکی دو قبرستان محلی دیگر هم اطلاع دادم و این طور شد که وارد این کار شدم. شوهرشان آقای حشمتی هم همین طور، اگر نیازی به غسل اموات بود پای کار ما آید.
بعد از شروع کرونا هم با دو سه واسطه ایشان را پیدا می کنند و می گویند در شهرستان ها نیاز به غسال خانم داریم، هستید؟ ایشان هم می آیند پای کار. تا امروز مرند و هشترود را چندبار رفته است و خانم هایی که در این دو شهرستان فوت کرده اند را غسل داده است. اوایل از کمبود وسایل و تجهیزات بهداشتی و عدم همکاری نهاد ها، مخصوصا بهداشت گلایه داشته اما خب حالا قدری وضع بهتر شده است. از ترسش از کرونا پرسیدم، گفت با ذکر گفتن و رعایت مسائل بهداشتی ترسی ندارم.
از خاطراتش پرسیدم و به نظرم یکی از بدترین خاطراتی را که می شد شنید همین خاطره غمبار است.
در هشترود دختر جوانی به علت کرونا کرونا فوت کرده بود. اداره بهداشت اصرار داشت هرچه سریع تر دفن شود. با او تماس می گیرند. او در مرند مشغول بوده و خانم بهرامی می گوید اگر امکان دارد فردا بیایم اما با جواب منفی بهداشت رو به رو می شود. بعد از اتمام کار در مرند، راهی هشترود می شود و شب به آرامستان هشترود می رسد، اما دریغ از تجهیزات بهداشتی. مامورین اداره بهداشت فقط دستکش آورده بودند و شهرداری هم ماسک معمولی. با هزار مصیبت لباس نسبتا مناسبی پیدا می کند. حالا نوبت کمک بود و کسی جلو نمی آید. مجبور می شود از پدر خواهش کند تا در غسل دادن جگرگوشه اش خانم بهرامی را همراهی کند (الباقی روایت را نمی نویسم...)
آه از این درد جانکاه...
خانم بهرامی درخواست داشت تا اگر مقدور بود عملی شود. می خواست به همین شغل غسالی ادامه دهد و در وادی رحمت به کار گرفته شود.
حسین عباس پور
https://hamnava.ir/News/Code/2626415
0 دیدگاه تایید شده