گروه : گفتگو
اشاره- مسعود امیر سپهر هنرمند توانای تبریزی و نام آشنایی در عرصه موسیقی است. او توانستهاست با ارائه نوعی فخیم از موسیقی پاپ آذری، در هیاهوی موسیقیهای سطحی و نهچندان علمی؛ تاثیر مهمی بر ذائقه عمومی بگذارد.
-جناب امیر سپهر! شما در ارائه موسیقی خود روال متفاوتی پیش گرفتهاید؛ در این باره توضیح دهید.
دغدغه و تحصیلات من در آذربايجان موسیقی کلاسیک بود. زیرساخت کار من هم موسیقی علمی است. در همه جای جهان از نخستین سالهای تحصیل، موسیقی آموزش داده میشود و کسی که دیپلم میگیرد خواه ناخواه مفاهیم اولیه موسیقی را یاد میگیرد پس نمیشود به این آدم موسیقی ضعیف عرضهکرد. دقیقا همان اتفاقی که در ایران برای شعر و ادبیات میافتد. مردم اصول اولیه شعر را میدانند و نمیتوان به آنها شعر ضعیف قالب کرد. ولی مردم ما مفاهیم اولیه شنیداری را نمیدانند و موسیقی خوب را از بد تشخیص نمیدهند. به همین دلیل یک سری سواستفادههایی از مردم میشود. مردم چیزهای ساده، آنلاین و بدون تعقل را بیشتر دوست دارند. این یک حقیقت است که عموم مردم از بتهوون لذت نمیبرند. چون راه لذت بردن از این موسیقی را نمیدانند. از طرفی هم موسیقیهایی برایشان ارائه میشود که در حد طرب باقی ماندهاند. در ادوار مختلف موسیقی اروپا میبینیم که آهنگسازان بزرگ تغییری در موسیقی کلاسیک ایجاد میکنند که از فرمولبندی کلاسیک خارج شد تا عموم مردم هم لذت ببرند. اما کسانی که این کار را کردند زیر ساختهای علمی را حفظ کرده بودند. هدف من ارائه موسیقی ساده و زیبا با زیرساختهای علمی و اشعار قابل قبول و تاثیرگذار ارائه است. برداشت من از پاپ با برداشت سخیفی که امروزه رایج شده متفاوت است. هدف من از موسیقی پاپ، یک موسیقی دارای زیر ساختهای علمی است تا هم حرفی برای گفتن داشته باشیم هم مردم دوست داشتهباشند. باید سعی کنیم چند قدم بالاتر از سطح عمومی سلیقه مردم باشیم تا بتوانیم این سلیقه را بالا ببریم.
-با این توصیفات نام سبک شما چیست؟
اسم این موسیقی را فولکولور-کلاسیک میگذارم. با پاپ-کلاسیک خواندنش هم مخالف نیستم. من مخالف هر نوع موسیقی ضعیفم با هر نامی که باشد. من هرچند پاپ کلاسیک کار میکنم ولی اعتقاد دارم گنجینه اصلی موسیقی ما موغام است. ما میتوانیم موسیقی غربی بخوانیم اما چه کسی موغام ما را خواهد خواند؟!
-هدف شما از این تلفیق چیست؟
ما از دو دسته ضربه میخوریم یکی از موزیسینهایی که سواد موسیقایی ندارند و فقط طرب را در نظر دارند. اشکال این موسیقی این است که دسترسی به آن آسان است و هر وقتی ذوق مردم به آن آغشته شود دیگر نمیتواند از موسیقی جدی لذت ببرد. دسته دوم موزیسینهایی هستند که آنقدر کلاسیک و علمی کار میکنند که مخاطب فراموش میشود. ما میخواهیم این وضعیت را تثبیت کنیم که موسیقی مردمپسند دارای زیرساخت و پیام مناسب ارائه شود.
-چطور میخواهید ذوق عمومی را تغییر دهید؟
در تبریز قبل از انقلاب موسیقیهایی ارائه میشد که دارای کما و سطح پایین بود. نمیخواهم از خوانندهای اسم ببرم ولی همه شنیدهایم: علی بالا، شافتالی لار جالانده و... پدر و مادر من با شنیدن این ترانهها چشمانشان پر از اشک میشد. گناهی هم نداشتند. چون خاطرهها با این موسیقی زنده میشد. چون با وجود این که نه موسیقی قابل ارائه بود و نه شعر ولی این نوع موسیقی فراگیر بود. مردم احساس و حال و هوای روزمرهشان را با این موسیقی زندگی میکردند و به این صورت نوستالژی شکل میگرفت. اگر در آن لحظهها یک موسیقی جدی برای مردم پخش میشد؛ نوستالژی شکل گرفته هم چیز دیگری بود. حالا ما مسئول نوستالژی نسل بعدی هستیم. ما باید نوعی از موسیقی را فراگیر کنیم که کیفیت نوستالژیهای نسل بعد بالا برود. البته بعد از انقلاب آن وضعیت موسیقی سخیف ریشهکن شد و اساتیدی مانند زنده یاد سلیمی یا بیگجهخانی یک موسیقی صحیح را پایهگذاری کردند. موسیقیهایی مانند حیدربابا و سیزه سلام گتیرمیشم. ما باید این راه ادامه دهیم.
-ولی وضعیت فعلی چندان با راهی که امثال استاد سلیمی در نظر داشتند یکسان نیست!
بله، بعضا میبینیم موزیسینهای ما دوباره ما را به آن وضعیت قبل از اساتیدی مثل سلیمی برمیگرداند. میآیند و آن موسیقیهای سطح پایین را دوباره بازخوانی میکنند. من مشکلی با این موسیقیها ندارم ولی این کار اصلا قابل دفاع نیست. من درباره فرد خاص حرف نمیزنم ولی درباره جریانی حرف میزنم که از بیسوادی موسیقایی مخاطب سواستفاده میکنند و دوباره نوستالژیهای غیر قابل دفاع میسازند. ما از یک طرف آموزش نداریم، از یک طرف موزیسنها دقت نمیکنند. از یک طرف فضای ارائه نداریم، رسانه نداریم. باز فضای مجازی وضعیت بهتری را ایجاد کردهاست. اگر من ابزار و فضای ارائه داشتهباشم دیگر بحث نمیکنم. موسیقی درست را ارائه میکنم و خواهیم دید که چطور مردم با موسیقی سطح بالاتر ارتباط برقرا خواهند کرد.
-درباره وضعیت موسیقی بومی توضیح دهید
به نظرم بیشتر باید به موسیقیهای بومی توجه کنیم. تمامی اشکالات در مسئولان استان نیست. مثلا بخشنامهای صادر شده که موسیقیهایی که در مرکز مجوز میگیرند دیگر نیاز به صدور مجوز دوباره در مراکز استانها ندارند. این باعث میشود هر نوع موسیقی ضعیفی در استانها ارائه شود ولی من و امثال من که در شورای موسیقی هستیم نتوانیم اعتراض کنیم. تبریز شبیه جاهای دیگر نیست. تبریز در حوزه فرهنگ تشخص دارد. به دلیل وجود زیرساختهای مناسب تاریخی موسیقی کلاسیک در آن رشد یافتهاست. موزیسینهایی که میآیند در این شهر کنسرت بدهند باید کمی بترسند! زمانی بدنه اصلی ارکستر سمفونیک از تبریز بسته میشد. اگر کیفیت موسیقی خودمان را هر روز بالاتر ببریم مطمئن باشید در هر جای ایران میتواند مخاطب پیدا کند. اگر حتی زبان را نفهمند میدانند که سطح موسیقی در چه حدی است. ولی آنقدر در این شهر موسیقی سطحی ارائه شده که دیگر ذوق عمومی پایین آمده. ما با دست خودمان سلیقه عموم را پایین آوردیم.
-در این میان وظیفه هنرمند چیست؟
من به هنرجویانم میگویم تاریخ فلسفه ویل دورانت را بخوانید. وقتی هنرمند درباره چراها تحقیق کند سطح خودش را بالاتر میبرد. مشکل ما این است که هنرمند نمیداند چرا وارد موسیقی شده؟ هدف چیست؟ اگر شهرت است که راههای آسانتری برای کسب شهرت وجود دارد. مشکل این است که اغلب کسانی که وارد هنر موسیقی میشوند؛به دنبال بیزینس هستند، به دنبال مارک ماشین و خانه آنچنانی. من با پول مشکلی ندارم ولی میگویم درد هنرمند نباید پول باشد. من اسم این افراد را هنرمند نمیگذارم. باید عشق هنر داشتهباشیم تا بتوانیم در ذوق عمومی تاثیر بگذاریم. گاهی میبینم خوانندههای لسآنجلسی جمع میشوند و مرم میگویند هنرمندان جمع شدهاند. ولی به رپرتوار این خوانندهها نگاه کنید ذرهای از هنر نخواهید دید. کلمه هنر خیلی سنگین است.
-این کلمه سنگین را چطور تفسیر میکنید؟
شما با استفاده از موسیقی و با همراهی شعر و ادبیات میخواهید خلاقیت به خرج دهید که تاثیرگذار باشید. این موقع هنر معنی دارد. با خوانش یک آهنگ نمیشود هنرمند شد. هنر باید در جامعه تاثیر فکری داشتهباشد. اگر این نباشد میتوانیم بگوییم این فرد خواننده خوبی است نه هنرمند خوبی. هنرمند باید خلاقیت داشتهباشد و در تولید حرف تازهای بزند. من اگر خلاقیت نداشتهباشم و آهنگی را که قبلا 200 نفر دیگر خوانندهاند؛ بازخوانی کنم نباید خود را هنرمند بخوانم.
در شورای موسیقی روالی وضع کردهایم که هر خواننده که بخواهد کنسرت بدهد باید حداقل 4 اثر تازه داشتهباشد. ما میخواهیم تولید را افزایش دهیم. ما گنجینهای از آثار قدیمی داریم که هر خواننده که از راه میرسد چندتا اثر از آن بر میدارد و میخواند. این آثار آنقدر زیبا هستند که مردم را به تشویق وارد میکنند. ولی تا کی برای موسیقی تکراری کف خواهیم زد؟
-نتیجه این خلاقیت و تولید که شما بر آن اصرار دارید چیست؟
هر خواننده اگر برای خودش آهنگ بسازد خواهیم دید که بعد از یک مدت چرخ اقتصادی موسیقی نیز خواهد چرخید. یعنی آهنگساز، تنطیم کننده و شاعر مشغول تولید خواهند شد. بعد از چند سال خواهیم دید که از تبریز چندین آهنگساز و تنظیمکننده و شاعر خوب به کشور عرضه کردهایم.
-برای ایجاد چنین فضایی چه شرایطی لازم است؟
باید به هنرمندان بومی بیشتر بها دهیم. خوانندهای که از تهران میآید برایش 40 میلیون پول سالن اصلا مهم نیست. ولی این مبلغ برای یک خواننده بومی خیلی اهمیت دارد. به نظرم باید تمهیداتی اندیشیده شود که برای هنرمندان بومی بعضی مبالغ نصف شود. بعضا خود مردم دست به کار میشوند در بیلبوردها یا جاهای دیگر به هنرمندان بومی تخفیف میدهند ولی این وضعیت باید به قانونی تبدیل شود که «باید» داشتهباشد.
-درباره مسائل پیرامون کنسرت پیشرو بگویید
به نظرم سوتفاهمی ایجاد شده بود. من نوشته بودم مجوز صادر نشد و این جمله را به لغو شدن تعبیر کردهبودند. به هرحال این کنسرت 21 و 22 دی ماه در هتل کایا برگزار خواهد شد.
-آینده موسیقی تبریز را چطور میبیند؟
در حوزه آموزش هنرستانها و دانشگاههای ما باید بهتر عمل کنند. اگر حتی نیاز باشد باید اساتید پروازی بیاورند مانند سایر رشتهها. در این صورت بعد از چند سال خواهیم دید که تبریز خودش اساتید هنرستانها را تامین میکند. باید از بعضی فضاهای شهری هم که معطل و بلااستفاده ماندهاند در راستای کمک به هنرمندان استفادهکرد. مثلا مجتمعهای فرهنگی هنری با هنرمندان همکاری کنند. البته آموزشگاههای موسیقی به جای همه کار میکنند. من به آینده موسیقی تبریز بسیار امیدوارم.
https://hamnava.ir/News/Code/14230
0 دیدگاه تایید شده