گروه : آرشیو
سالهاست که از اهداء کنندگان منظم و مرتب خون به شمار می روم هر نوبت که پیام برسد که می توانم خون بدهم و یا ضرورتا نیاز به خون هست ، یکی دو روز پس و پیش ، خودم را می رسانم و خون می دهم.
وارد ساختمان انتقال خون در مقابل مسجد کبود می شوم. یاد نوبت قبلی می افتم که از بی نظمی حاکم بر آنجا ناراحت و عصبی شده بود و با خودم عهد کرده بودم که دیگر نیایم ولی باز نمی دانم چرا عهد شکستم. بی نظمی از در و دیوار این مرکز می بارد. شاید هم اصلا کسی نمانده است که با معنای نظم آشنا بوده باشد و شاید به جوانترهایی که به کار گرفته شده اند فقط نحوه خونگیری را یاد داده اند و بقیه ی آداب اجتماعی در زمینه برخورد با ارباب رجوع -آنهم مراجعه کننده ای که می آید تا بی مزد و منت خونش را در اختیار ما بگذارد- را هرکس به فراخور تربیتی که دیده است اعمال کرده و یا اعمال نمی کند !
از همان پشت میز ثبت مشخصات اهداءکننده ی خون می توان استارت ناراحت شدن را زد !! هر دو باجه ی ثبت نام خالی هستند و ثبت نام کننده ها رفته اند و در سالن مجاور خونگیری و یا در کنار دکتر مرکز مشغول صحبت هستند. مطمئنا صحبت کاری نیست و این را می توان به وضوح شنید !! یک نظر که به اطراف بگردانی معلوم نیست مسئول این مرکز کیست ؟ یادش بخیر سالهای کمی دورتر جناب آقای واعظی یک عزت و احترام خاصی به مجموعه بخشیده بود. کمی بعد یکی می آید و مشغول می شود و ثبت نام انجام می گیرد. در طول این چند سالی که مشخصات درج کامپیوتری می شود ، چندین بار از من در مورد تغییرات تلفن و آدرس پرسیده اند و من هربار آدرس و تلفن جدید را داده ام ، دوباره روی برگه می بینم شماره تلفن خانه قدیمی مان درج شده است ، از دیدن شماره خوشحال می شوم ولی نمی دانم داغ این بی نظمی را کجای دلم بگذارم ، کاش فرم بدهند تا خودمان بنویسیم و خلاص شویم !!
کمی منتظر می مانیم و بعد خانم دکتر صدا می زند ، انگار کارهای دیگری دارد و سرپا و بدوبدو آمده است تا فرمی را به صورت فرمالیته پر کند و برود ، شصت سوال را در شصت ثانیه می پرسد. آن هم سوالاتی که مطمئنا در جامعه ی ما ،کسی به ندرت به پنجاه تای آنها جواب درست می دهد. واقعا این کارها برای رفع تکلیف است که هیچ بار مسئولیتی در سوال کننده مشاهده نمی شود !!؟؟
در سالن خونگیری اوضاع از قرار دیگری است. چند نفر که معلوم است از شهرستان های اطراف آمده اند، دو به دو و به صورت جزیره ای باهم ارتباط دارند. باز هیچ ردپائی از مسئول دیده نمی شود ؛ شاید هم لازم نیست و وقتی هر کسی کار خودش را انجام می دهد نیازی به مسئول احساس نمی شود، ولی متاسفانه انجام کارها آنقدر هم که آدم فکر می کند منظم و برخوردها مناسب سازمان نیست. کارکنان در حال حرافی باهم هستند آن هم به نوعی که روی اعصاب خون دهنده ها و سایر کارکنانی که با آنها هم فاز نیستند ،میروند! نحوه حرف زدن با خون دهنده ها از نوع دستوری و بی ادبانه است و انگار کسانی که برای خون داده آمده اند مسئول همه مشکلات هستند و کارکنان با رفتارهای توهین آمیز به نوعی انتقام می گیرند.
کار خونگیری تمام می شود و انتظار برای گذشتن زمان استراحت به مراتب از زمان خون دادن غیرقابل تحمل تر می شود ، کمبود نیروی انسانی در محوطه ی سالن مشهود است و یکی دو نفر بدوبدو در حال کارکردن هستند ولی در راهروی مجاور از سر و صدای کارکنان معلوم می شود که تعداد بیکار زیاد است. خدمه مسئول پذیرائی را نمی شود پیدا کرد ، یا دارد کارهای سایر کارکنان را می کند که هوایش را داشته باشند و یا مثل بقیه از زیر کار دررفته و مشغول کپ زدن با نگهبان ورودی است ، مسئول این زمان ها به درد می خورد !!
دوباره از ساختمان بیرون می روم و دارم زیرلب به خودم بدو بیراه می گویم که خون به جهنم !! چرا با اعصاب خودم بازی می کنم !؟ یاد حرف برادرخانمم می افتم که چند ماه پیش ناراحت به خانه برگشته بود و می گفت دیگر برای خون دادن نخواهد رفت ! حق داشت بی نظمی در خیلی جاها روی اعصاب آدم تاثیر منفی دارد ، و در چنین سازمانی که کارکنان باید قبل از آموزش های کاری ، آموزش های رفتاری مناسب ببینند و ضرورت رفتار محترمانه با مراجعه کننده ها در حد اعلا روشن شده باشند .
لابد فکر می کنید که نوشتن چند شماره تلفن درتابلوی اعلانات نشان دهنده ی درک مسئولین بالادستی به شکایات مراجعه کننده ها است ولی این اشتباه است ، آنها با این چند شماره خودشان را کنار کشیده اند و می دانند با فرهنگی که ما داریم به ندرت کسی اعتراضش را جار می زند ، آن هم برای چه کسی !؟ کسی که معلوم نیست کیست !؟ اگر مسئولین بالادستی انتقال خون فقط ده درصد حساسیت داشته باشند می توانند با یک حضور بیست دقیقه ای در هر مرکز حداقل پنج مورد بی نظمی را ببینند ، البته اگر مسئولین امروزی خود تعریف نظم و احترام و برخورد مناسب را دیده باشند.
این یک بخش موضوع بود که قابل اغماض است و می توان هی عهد شکست و دوباره آمد و حرص خورد و رفت ! چرا که خون دادن برای یک اهداءکننده از ارزش بسیار بالاتری برخوردار است. اما نکته ی مهمتر این است که امروزه دیگر کسی بعد ودر حین اهدای خون راهنمائی های لازم و کافی نمی کند. از قرار معلوم ، این روزها ، سازمان انتقال خون با تکیه بر چند شعار انسان دوستانه تامین خون مورد نیاز و گاه اضافی خود را تضمین شده می بیند و برای همین کاری با مسائل اخلاقی این امر ندارد. راهنمائی خون دهنده ها به عواقب احتمالی و یاد دادن رفتارهای مناسب و تغذیه مناسب بعد از هر نوبت خون دادن ، یکی از وظایف این سازمان است و اگر یک نفر صرفا به خاطر انجام کارهای انسان دوستانه و بدون اطلاع از عوارض جانبی خون دادن ، در درازمدت به مشکل بربخورد ، مطمئنا این سازمان از بی اخلاقی ناشی از این عدم راهنمائی به دور نخواد ماند.
خوشبختانه این روزها همه چند سفر خارجی در پرونده ی خود دارند و مسئولین رده بالا از همه بیشتر . یکبار که برای گردش به بیرون از کشور رفتید ، سری به یک سازمان خونگیری بزنید و از نحوه ی رفتاری که با شما می شود عیار رفتاری مناسبی برای سازمان خود تعریف بکنید.
https://hamnava.ir/News/Code/25698
0 دیدگاه تایید شده