گروه : اسلایدر

همنوا_ علی جوانبخت (حقوقدان)
احکام حقوقی در اسلام معمولا عمومی است .بدین معنی که برای عموم افراد به طور یکسان برقرار گردیده است و در وضع این احکام سیر معنوی و درجه سیر و سلوک درونی افراد لحاظ نمی گردد و حتی در این مسیر علم عمومی اساس و اصل اساسی در ثبوت و اثبات احکام بوده و علم فرا طبیعی و عمومی مورد قبول نمی باشد.اساسا حقوق و به تبع آن احکام عمومی بر حفظ داشته ها مبتنی بوده است.به این معنی که داشته افراد مورد حمایت قرار گیرد و انانیت و منیت اساس این علم بوده و هست و بدین خاطر تغییرات آن اگرچه نگوییم غیرممکن بلکه بطی است. چرا که سر رشته این حقوق بر حفظ داشته ها بوده،بنابراین کسانی که از دارایی بیشتری برخودار بوده حق بیشتری به خود متعلق می داند و این علم آغشته به تعلق بوده و هر کس دارایی بیشتری داشته،بنابراین تعلق بیشتری داشته و امکان تغییر در آن خیلی سخت و نادر می باشد.و این آشفتگی تعلق ماهیت چنین حقوق و احکامی را گرفته و حقوق نیز به این دارایی و انباشتگی و تصلب عادت دیرینه دارد و اساسا بدون حفظ داشته ها چنین علمی امکان وجود پیدا نخواهد کرد.و نقطه ثقل حقوق و احکام آن در تمام عرصه ها بر این اساس است.و فرض دیگر چنین علمی چتری بودن آن است.به این معنی که تمام دارایی ها و تمام افراد در هر مرحله ای یکسان و ثابت انگاشته می شود.اما در مقابل آن حقوق وبه تبع آن احکامی هست که مبتنی بر سیر و سلوک درونی و فردی است و احکام آن نه بر مبنای حفظ داشته ها بلکه بر پخش و ایثار مبتنی است و هیچ نقطه ثقلی جز سلوک درونی و مرحله معنوی که فرد در آن واقع شده ندارد.عرفان سراسر منادی این چنین حقوقی است و در این حقوق اگر کسی چیزی را به خود تعلق بداند عین کفر بودی و ترک انانیت و منیت اولین مرحله سیر و سلوک می باشد.و هیچگونه تصلب و تکاثف نسبت به حفظ داشته ها مورد قبول نمی باشد.این نوع حقوق نه تنها ذهنی نبوده بلکه عارفان در سراسر زندگی به چنین حقوقی پایبند بوده اند و حقوق عمومی را برای عموم می دانستند و بدین خاطر بعد از شریعت ،طریقت و حقیقت را مطرح می کردند.بنابراین حقوق عمومی جامعه و احکام آن در راه سیر و سلوک مرحله ابتدایی بوده،که عارف بعد از طی مراحلی معنوی باید از آن گذر نماید و هیچ نوع تعلقی را برای خود قائل نباشد چرا که تعلق و حس آن شرک تام و کامل است.و این مرحله، چنانچه سالک در این مرحله بماند پای بست و رهزن خواهد بود.هدایت معنوی هم متناسب با طرد حس تعلق نسبت به دارایی ها و رهایی از آن خواهد بود.و در این حقوق وصالی تمام مخلوقات جلوه های محبوب بوده و پرستش به معنای پرستاری و ادای احترام از اوجب واجبات بوده و به هر مقدار دید وسیع و گسترده نسبت به جلوه های الهی و توسعه دید و عدم برتر بینی باشد به همان نسبت هدایت گسترده تر شده و پیوند وجودی با عالم وجود در وی هویداتر خواهد شد. پله اول حقوق وصالی بر خلاف حقوق عمومی بر نفی داشته ها بوده و احکام آن کاملا متغییر می باشد.فلذا احتمال غیر عادی بودن آن کاملا محتمل می باشد.و در این دیدگاه و سیر معنوی،مرز،قومیت،نژاد،..هیچ معنای خاصی ندارد.و اساسا در این دیدگاه وجود مانند نردبانی نیست که از طبیعت تا ملکوت گذارده شده باشد بلکه تمام وجود حلقه های زنجیره ای هستند که بنیاد همه آنها تجلی اسما الهی است و هر نوع تفاخر و برتر بینی ناشی از لوچ بودن و کفر درونی است.حقوق وصالی ،مبتنی بر کسب فیض و پخش آن است.همه وجود و همه مخلوقات به زبان عامیانه یاران عزیز تر از جان هستند که در حلقه وجودی ناشی از لطف به هم پیوستگی وجودی و ذاتی دارند و هیچ کس مالک چیزی نیست و تعرض ناشی از محور قرار دادن خود بوده که در وادی حقوق وصالی مفهومی جز کفر ندارد و آسایش دو گیتی یعنی هم درونی و هم بیرونی تمسک به ریسمانی است که همه به آن اتصال وجودی داریم.لازم به توضیح است عرفا و اولیای الهی در شرق و غرب عالم منادی امکان رسیدن انسان به این مرحله بوده و در سراسر زندگی خود به آن عمل نموده اند.و چنانچه نتواند گل آغشته تعلق خود را از حقوق عمومی بیرون آورد در وحشت ابدی به سر خواهد برد و از خون آلوده ناف حقوق عمومی خواهد خورد که ثمره ای جز خون و خونریزی برای وی بهره ای نخواهد داشت و به بهشت سراسر آرامش و بدون حزن و غم پای نخواهد نهاد و در صورت شروع به سیر معنوی و تغییر دید به بهشتی که نه سرحدی دارد و نه غم و حزنی، پای خواهد گذارد.و در از میوه های مادی و معنوی و از جویبارهای شیرین تر از عسل آن بهره مند خواهدبرد. انشاالله
https://hamnava.ir/News/Code/2022799
0 دیدگاه تایید شده