همنوا | فرشید باغشمال
«دکتر فرزین حقپرست» پیش از اینکه به عنوان یکی از مدیران استانی دولت یازدهم منصوب شود، از چهرههای شناختهشده دانشگاه در رشته معماری بودهاست. وی دکتری معماری از دانشگاه کاردیف انگلستان دارد و از دی 1392 تا اردیبهشت 1395 مدیرکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری آذربایجانشرقی بود. از نظر بسیاری از صاحبنظران، دانش، تخصصگرایی و ویژگیهای شخصیتی آقای حقپرست، میتوانست ناجی میراث استان باشد، اما عدم همراهی مدیریت استان و فشارهای بیرونی، نهایتاً منجربه خداحافظی اجباری وی از مدیریت فرهنگی استان شد.
آقای دکتر، اجازه بدهید از بحث موزهها شروع کنیم که مهمترین بهانه این گفتگو است. به خاطر دارید اولین بار چه موقع به موزه رفتید؟ چه حسوحالی از آن بازدید اول داشتید؟
اولین باری که به موزه آذربایجان رفتم، شاید 10 سالم بود. صحبت قبل از انقلاب است. به همراه دیگر همکلاسها از طرف مدرسهمان که پشت موزه بود، با پای پیاده راه افتادیم و رفتیم موزه. مهمترین چیزی که در بازدید اول توجهم را جلب کرد، عکس به دار کشیدن ثقهالاسلام و دیگر مجاهدان مشروطه در عاشورای 1330 قمری در تبریز بود. آن صحنه، هنوز جلوی چشمم است. علیرغم اینکه مثلاً اسلحه ستارخان برای یک کودک جذابیت بیشتری دارد، اما آن عکس، مرا حسابی درگیر کرد و یک اثر ذهنی و فرهنگی در من گذاشت و میتوانم بگویم تا سالهای سال، آن عکس به من یک جهت فکری و فرهنگی داد.
آیا موافق این نکته هستید که موزههای ما اغلب، خاصیت نمایشگاهی دارند؟ به ندرت پیش آمده شاهد نشاط و جذابیت فرهنگی در موزهها باشیم.
اصولاً موزهها ویترین فرهنگی، هنری، تاریخی، اجتماعی و سیاسی هر شهر یا کشوری است. تبریز یک شهر تاریخی است و بخشهای مختلف آن، در هر دو حوزه میراث ملموس و ناملموس، قابلیت ایجاد موزههای مهم وبسیاری را دارد. موزهها محل پژوهشهای باستانشناسی، هنرو معماری، شهرسازی و... هستند. این رویدادها و نشستهای علمی و فرهنگی هستند که به موزهها پویایی، روح و محتوا میبخشند. اما وقتی که مشکلات جامعه به قدری زیاد است که حوزه فرهنگ، به اولویت آخر تبدیل شده، شما نمیتوانید از موزهها انتظاری بیش از خدمات جاری و روزمره داشتهباشید. هر قدر از پایتخت دور میشوید، فضای سرد موزهها بیشتر به چشم میآید. یک بخش از مشکل موزهها در تبریز، مربوط به محدودیتهای مالی است. حقوق فعالان موزه بسیار کم و در مقابل، انتظارات از آنها، بالا است. این دوستان حتی در روزهای تعطیل نیز باید سرِ کار باشند!
به عنوان فردی که در کشورهای مختلف حضور داشتهاید، درک و اهمیتدهی به آثار تاریخی -به ویژه موزهها- را در ایران و غرب چطور مقایسه میکنید؟
شما وقتی سرمایههای تاریخی و معنوی ایران را با سرمایههای سایر کشورها مقایسه میکنید، متوجه میشوید که کشورهای خارجی با حداقل سرمایه، بیشترین فرصتشناسی و قدرشناسی را نسبت به تاریخ خود دارند. وقتی از «موزه اتاق جنگ چرچیل» در لندن بازدید کنید، میبینید جمعیتی برای بازدید از موزه صف کشیدهاند. حالا محتوای این موزه چیست؟ دفتر کار چرچیل، یک میز، یک کمد، یک تختخواب، یک تلفن و چند صندلی دارد. از گوشه اتاق، یک حبه قند قدیمی پیدا کردهاند که آن را هم در ویترین مخصوص جا دادهاند با عنوان حبهقند چرچیل! مردم 26 پوند برای دیدن این اتاق هزینه میکنند. وقتی این اتاق را میبینید و یادتان میافتد در کشور خودتان، مسجد کبود را با لوله 6 اینچی سوراخ کردهاند تا گازکشی کنند، چه حالی پیدا میکنید؟ جالب اینکه شما اگر یک میخ به بنای تاریخی بزنید، طبق قانون شش ماه باید زندان بروید! اما چه کسی است که پشتیبان و مجری این قانون باشد!؟ این بیمهری به آثار فرهنگی و سرمایههای تاریخی کشور بسیار دردناک است. تبریزِ تاریخی هنوز در زیر زمین است. زلزله بارها تاریخ و جغرافیای تبریز را با خاک یکسان کردهاست. این شهر، حداقل هفت لایه باستانی دارد. تبریز بهشت باستانشناسی است. اما ما هنوز آن فناوری را نداریم که در میان لایههای تاریخی تبریز کاوش کنیم. این بدان معنی نیست که لایههای زیر زمین را با تونلهای مترو زیر و زبر کنیم. در هیچجای دنیا چنین رفتاری با یک شهر باستانی صورت نمیگیرد. همین الان اگر وارد موزه آذربایجان یا مسجد کبود شویم، لرزههای مترو را آشکارا احساس میکنیم. بخشی از موزه در قسمت سردر و کتابخانه موزه ترک برداشتهاست.
اجازه بدهید به دوره مدیریتی شما هم بپردازیم. شما سالها یک چهره دانشگاهی بودید، چه شد که وارد فضای مدیریتی شدید؟
متاسفانه تمام مسئولیتهای اجرایی در ایران، وجهه سیاسی دارند. اما من خودم را فرد سیاسی نمیدانم و حتی در یک جلسه از ستادهای انتخاباتی آقای روحانی حضور نداشتم. وقتی موضوع میراث به من پیشنهاد شد، بسیار فکر کردم. بیشترین عاملی که باعث شد این عنوان را قبول کنم،یکی حضور غیر مستقیم جناب «آقای مهندس اکبر تقیزاده» در تصمیمگیریهای اساسی میراث فرهنگی کشور و دیگری حضور «آقای دکتر مهدی حجت» در معاونت میراث بودند. آقای مهندس تقیزاده اصل از پیشکسوتان حوزه معماری، شهرسازی و احیای بناهای تاریخی هستند و آقای دکتر حجت هم در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران استادم بودند. ارتباطی که از قدیم با ایشان داشتم، باعث شد با اطمینانخاطر بیشتری آماده حضور در مدیریت میراث استان باشم. از دیگر سو، احساس کردم شرایط نسبت به قبل کمی فرق کرده و یک فضای نسبتاً فرهنگی که قبل از دولت نهم در کشور حاکم بود، مجدداً حاکم شده و میتوان در این فضا، با همکاری سایر مدیران همفکر، ایدههای ماندگاری را رقم زد.
یک خاصیت عجیب دوره مدیریتی شما، نبود هماهنگی بین ادارهکل میراث و مدیریت استان و دستگاههای خدماترسان بود. این ناهماهنگی از طرف کدام طرف ایجاد می شد؟
ببنید، بخشی از دستگاه میراث فرهنگی، یک دستگاه قهری است. کوچکترین تعرض به حوزه میراث، جرم است. ما به عنوان متولی میراث، وقتی میخواستیم حافظ این قانون باشیم، انگ میخوردیم که «شما تعامل ندارید!» حالا «تعامل» چه بود از نظر آقایان؟ اینکه اجازه بدهیم یک بنای تاریخی را برای منافع یک فرد یا یک دستگاه اجرایی خاص تخریب کنند. من از این جنس تعاملها بیزارم. من میگفتم اینکه شما برای تردد راحت ماشینها، بافت تاریخی را مثل پنیر ببِرید و اسمش را بگذارید «مسیرگشایی» صحیح نیست. صد سال سیاه ماشین رد نشود از آن بافت، چه اهمیتی دارد! بافت تاریخی تبریز با آنکوچههای قدیمی، یک سرمایه بیبدیل برای تبریز بود که متاسفانه روز به روز کمارزشتر شد. برای منی که عضوی از دولت بودم، عدم حمایت مدیریت استان، بسیار تاسفانگیز بود. نه خود استاندار وقت (که خدا بیامرزدشان) و نه زیرمجموعه ایشان، حمایت آن چنانی از میراث فرهنگی زمان بنده نداشتند. با این حال، سازمان میراث فرهنگی در تهران از من حمایت کامل می کرد و تقریباً برای اعتبارات و فعالیتها استان آذربایجانشرقی در اولویت اول بود، اما مثلاً استانداری به من میگفت یک قطعه زمین از محوطه موزه عصر آهن به شرکت برق بده تا آنجا ترانس بزند! یا ایستگاه تقلیل فشار گاز ایجاد کنند! یا یک قطعه زمین کوچکی که برای ورودی مصوب موزه فرش باید از طرف پارک خاقانی به پیمانکار تحویل میشد که موزه تکمیل شود، مجبور به بدهبستان با شهرداری وقت کردند. در جریان گشایش محوطه جلوی موزه قاجار (خانه امیر نظام) هزارو یک درگیری با ماموران شهرداری تا حد درگیری فیزیکی به وجود آوردند. مخلص کلام وقتی همتیمی من در مدیریت استان چنین انتظارات غیراصولی و غیرقانونی داشته باشد، طبیعتاً من نمیتوانستم کار کنم. گفتم اگر چنین است، یک مدیر از میان خودتان برای میراث بگذارید تا با شما هماهنگ باشد؛ که همین طور نیز شد.
فکر میکنم پروژه میدان ساعت نیز در همین دوران، به یک موضوع پرتنش تبدیل شد. ثبت ملی میدان، سر بزنگاه صورت گرفت وگرنه بسیاری از جدارههای تاریخی و خانههای قدیمی اطراف عمارت، نابود میشد.
همین طور است. اولین قدم من این بود که مانع تعرض به حریم میدان ساعت تاریخی شدم. این میدان، یک مجموعه هویتیِ فرهنگی و اجتماعی است. معاونت شهرسازی و معماری، طرح عجیب و غریبی برای توسعه این میدان ارائه کرده بود که وقتی در کمیسیون ماده5 استانداری ملاحظه کردم، حیرتزده شدم! طرح آقایان این بود که میدان فعلی را کلاً حذف کنند و یک طرح بیسر و ته، مثل میدان آذربایجان را در مرکز شهر درست کنند. طرحشان بدون ملاحظات فنی و بدون توجه به مقیاس انسانی به کمیسیون رسیدهبود و یک خسارت تاریخی برای تبریز بود. با خودم میگفتم این دوستان مگر اصول اولیه شهرسازی را نمیدانند؟ مگر تعریف میدان و خیابان و کوچه را نمیدانند؟ در وهله اول، جلوی آن طرح آشفته را گرفته شد و برای اینکه از تکرار طرح جلوگیری کنیم، در وهله دوم، طرح ثبت میدان ساعت در فهرست آثار ملی را آماده کردیم که خوشبختانه سال 93 به نتیجه رسید. به این ترتیب میدان ساعت به طول و عرض 100 متر و به قدمت پهلوی اول به شماره 31091 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید تا هیچکس به فکر تخریب و دستکاری آن نباشد.
تبریز شهر خانههای تاریخی است، اما هرگز آماری از خانههای تاریخی تبریز منتشر نشده است. گفته میشود افرد سوداگر برای تخریب این خانهها، شیوههای خاصی را به کار میبندند. آیا شما برآیند از وضعیت کمی و کیفی خانه های تاریخی تبریز دارید؟
بناها و خانههای تاریخی، سرمایه فرهنگی و ذخیره هویتی هر سرزمین است. وقتی وارد میراث شدم، با کمک همکاران، 300 خانه تاریخی را برای مرمت و احیا، علامتگذاری و هدفگذاری کردیم. اما مشکل اینجاست که پتک سوداگران زمین و مسکن، همیشه بالای سر خانههای تاریخی سنگینی میکند. متاسفانه سیستم دولتی، آن مقاومت و بازدارنگی لازم را برای مقابله با این افراد ندارد. نتیجه این میشود که افراد سودجو، با ابتکارات عجیب و غریب، این خانهها را از بین میبرند. مثلاً در روزهای تعطیل خانه را تخریب میکنند، یا شلنگ آب را یک شب تا صبح بر پشتبام خانه باز میگذارند! نمیدانم از آن 300 خانهای که در آغاز هدفگذاری کردیم، چه تعدادی اکنون باقی ماندهاست؟
حضور شما در میراث، یادآور دورهای است که تبریز به عنوان پایتخت گردشگری کشور اسلامی سر زبانها افتاد. عنوانی که هرگز نتوانست عایدی برای این شهر تبدیل شود. قصد نداریم پرونده آن رویداد را پر و بال بدهیم، به طور خلاصه، بفرمایید چرا تبریز 2018 عاقبت به خیر نشد؟!
«تبریز 2018» ماجرای بسیار دور و درازی دارد. انتخاب تبریز به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی، با دفاع آقای درویشامیری، معاون وقت حقوقی میراث صورت گرفت. ایشان در یکی از جلسات خارجی، ابتدا از میزبانی ایران دفاع کرد. در ادامه نیز از میان شهرهای مهم ایران، تبریز در اجلاس نیجر انتخاب شد. کسب این عنوان، واقعا دستاورد بزرگی بود. اما از همان روزهای اول، هر یک از دستگاههای اجرایی، تابلویی به دست گرفتند تا این عنوان را به نام خود مصادره کنند. ما میگفتیم آخر چه اهمیتی دارد که شهرداری، استانداری، اداره صنایع، میراث یا کدام نهاد بانی این میزبانی بوده؟ بیایید در کنار هم باشیم و از این تَکرویها دست برداریم. اما متاسفانه، اوضاع طوری شد که تبریز 2018 از همان روزهای اول، قربانی شهرتطلبی برخی افراد و دستگاههای اجرایی شد و این فرصت طلایی، تقریبا از بین رفت.
مسجد کبود، در دوره شما از ماجرای گازکشی تا عمومیشدن شبستان مسجد، بسیار مورد توجه قرار گرفت. فکر میکنید همین موضوع عامل اصلی برکناریتان شد؟
نمیدانم ماجراهای مسجد کبود باعث برکناریام شد یا نه! ماجرای مسجد کبود از همان روزهای آغاز منصوبشدن من آغاز شد و افرادی که منافعی در آن ماجرا داشتند، سناریوهای مختلفی در مورد من در نظرداشتند. سناریو اول اینبود که هر چه میگویند، من انجام دهم. سناریو دوم این بود که من یک مدیر خنثی باشم. سناریو سوم حذف من بود. خوشبختانه یا متاسفانه ماجرا به سناریوی سوم کشید و من کنار رفتم.
https://hamnava.ir/News/Code/9503329
0 دیدگاه تایید شده