×

منوی اصلی

اخبار ویژه

امروز : چهارشنبه 25 مهر 1403  .::.   برابر با : Wednesday 16 October 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 26093 خبر
هم‌خوانی خون و نفت

به گزارش همنوا، 44 سال از بمباران پالایشگاه تبریز و شهادت 6 نیروی جهادی این واحد بزرگ نفتی گذشت. واقعه‌ای که کمتر در روایت‌های شفاهی دفاع مقدس مورد توجه قرار می‌گیرد.

روایتی است از استاندار وقت آذربایجان‌شرقی که نیروهای جهادی پالایشگاه، با آغاز جنگ، بخش وسیعی از این واحد صنعتی را با گونی، استتار کرده بودند، تا از دید هواپیماهای دشمن در امان باشد. با این حال، پس از اولین عملیات بزرگ ارتش جمهوری اسلامی ایران، دشمن بعثی نیز به خاطر درهم شکستن روحیه مقاومت چندین شهر، از جمله تبریز را در 23 مهر 1359 مورد حمله قرار داد.

پالایشگاه تبریز از جمله نقاط حساس و کلیدی صنعتی در استان آذربایجان شرقی است که در دوران دفاع مقدس، از آغازین روز جنگ تا پایان آن بارها مورد تهاجم هواپیماهای عراقی واقع شد؛ یکی از سهمگین‌ترین حملات جنگنده‌های رژیم بعث به این مجموعه صنعتی در 23 مهر 1359 رخ داد و منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از کارکنان آن شد و خسارات زیادی به بار آورد.

در سالروز وقوع این حمله هوایی بخش‌هایی از کتاب «پالایشگاه تبریز در گذر نفت و جنگ تحمیلی» تألیف «محمدولی نصیبی سیس» را در ادامه می‌خوانید:

در مورخه 1359/7/23 اولین عملیات بزرگ و کلاسیک ارتش جمهوری اسلامی ایران در محور دزفول با استعداد 3 تیپ و یک گروه رزمی در جهت بیرون راندن متجاوزین آغاز گشت. دشمن از ترس، بخاطر تزلزل و درهم شکستن روحیه مقاومت و ایجاد التهاب و متوجه ساختن اذهان و افکار رزمندگان اسلام به عقبه جنگ، چندین شهر و از جمله تبریز را مورد حمله قرار داد.

در این روز ساعت 9:25 میگ‌ها و هواپیماهای جنگنده عراق به پالایشگاه تبریز هجوم آورده و تأسیسات آن را به شدت بمباران کردند. در این حمله اتاق کنترل مرکزی منطقه الف و اتاق‌های اینورتر و باطری‌ها به‌طورکلی منهدم شده و به واحد آب و برق و بخار خسارت زیادی وارد آمد و از کارکنان دلسوز و تلاشگر، 6 نفر شهید و 18 نفر دیگر مجروح گردیدند. با تلاش شبانه‌روزی کارکنان در مدت 75 روز قسمت‌های آسیب‌دیده بازسازی و دوباره، راه‌اندازی شد.

مدیر مهندس طرح‌ها آقای «کریم رحیمی خامنه‌ای» که در آن زمان به‌عنوان رئیس عملیات پالایش مشغول خدمت بود، در رابطه با این روز چنین نقل می‌کند:

با آقای «تمجیدی شبستری» (رئیس واحد تقطیر و کاهش گرانروی) در واحد کاهش گرانروی بین دو کوره H-101 و H-301 بودیم و در مورد نقشه جدید اتصالات واحد باهم صحبت می‌کردیم. ناگهان صدای مسلسل به‌گوش رسید و سایه یک پرنده عظیمی از سر ما گذشت. هر دو بی‌درنگ زیر کوره H-101 شیرجه زده و دراز کشیدیم و صدای انفجارهای بسیار مهیبی بلند شد که تا آن زمان چنین صدای وحشتناکی نشنیده بودم. آقای «شاینده» هم چند متری ما روی زمین دراز کشیده بود، پس از انفجار صدای فریاد کارکنان آزمایشگاه «فائقی» و «رحیمی» ما را به خود جلب کرد از زمین بلند شدیم.

آن‌ها به طرف اتاق کنترل می‌دویدند. وحشت‌زده و حیران بودم، جرئت نداشتم به‌طرف اتاق کنترل بروم. دود غلیظی اتاق کنترل را دربر گرفته بود. فکر کردم عمق فاجعه بسیار بالاست. آخر تمامی اپراتورها آن‌جا بودند. بالاخره پس از اندکی توانستم به‌طرف اتاق کنترل بروم. 6 نفر از بهترین کارکنان پالایشگاه شهید و چندین نفر زخمی شده بودند. یادش بخیر، آبدارچی اتاق کنترل آقای «حاجی شهبازی» مرد بسیار بامحبت و پرکاری بود. همه او را دوست داشتند و احترام خاصی به ایشان قائل بودند. او نیز از جمله شهدا بود. 

آقای «خسرو یعقوب آذری» جانباز 70 درصد که در این بمباران دو پایش را از دست داده از چگونگی جانباز شدنش چنین می‌گوید:

بعد از دومین بمباران پالایشگاه طی جلسه‌ای قرار شد به‌منظور جلوگیری از کمبود مواد سوختی، پالایشگاه هرچه سریع‌تر راه‌اندازی شود و قسمتی از این مسئولیت به من واگذار شد. با کمک همه همکاران کارها به سرعت آغاز شد. درحال بررسی نقشه مربوط به کنترل برق بودم که ناگهان صدای انفجار مهیبی فضا را پر کرد.

بلافاصله به روی زمین دراز کشیدم ولی با انفجار بعدی به هوا پرتاب شدم و پنج یا شش متری آن‌طرف‌تر به زمین خوردم. همه در حال دویدن و گریز از صحنه انفجار بودند. خواستم بلند شده و بدوم که احساس ناتوانی کردم وقتی برگشتم دیدم هر دو پایم قطع شده است. به‌هرحال بعد از دقایقی با کمک همکاران به آمبولانس و سپس بیمارستان اعزام شدم ...

آقای «علی تجلی» (رئیس واحد تبدیل کاتالیستی) که در سال 1359 به‌عنوان رئیس نوبتکاری (شیفت ب) مشغول بود این روز را چنین به یاد می‌آورد:

با همکاران داخل اتاق کنترل نشسته بودیم یکی از همکاران، آقای «محمد خیابانی»، داخل شد و گفت فروشگاه پالایشگاه وسایل تازه‌ای آورده؛ بیایید برویم بخریم. تعدادی از همکاران از اتاق خارج شدند و به‌طرف فروشگاه رفتند. پس از اندکی آقای «حسینی چریانی» (رئیس واحد تبدیل کاتالیستی) آمد و به من گفت فردا قرار است واحد 200 راه‌اندازی شود و امروز بایستی واحد مهیا و آماده راه‌اندازی باشد. با همکاران از اتاق کنترل خارج و به طرف واحد رفتیم و به هر یک از آنان کاری را محول کردم و خود نیز با آقای «سیدپور» (اپراتور واحد) در کمپرسور 251 مشغول شدم.

ناگهان صدای شلیک رگبار جنگنده‌های عراقی به گوش رسید و انفجار مهیبی رخ داد. هواپیمای عراقی را دیدم که بمب چتری را به ساختمان اتاق کنترل پرتاب کرد. دود و گردوخاک به هوا برخاست. بی‌درنگ به‌طرف اتاق کنترل دویدم. مرتب اسامی همکاران را صدا می‌زدم. آقای «دولت‌زاده» و «ذبیح‌اللهی» زیر آوار مانده بودند. با کمک همکاران آنان را صحیح و سالم از زیر آوار بیرون آوردیم. بعد به طرف اتاق کنترل مخازن رفتم.

در آن‌جا آقای «قربانی» وحشت‌زده و ترسان روی زمین افتاده بود. فوری ایشان را به بیرون منتقل کرده و با آمبولانس به منزلش فرستادیم. در آن روز اجساد 4 نفر از همکاران را به نام‌های «صمد حق‌سرشت»، «لامکان»، «حاجی شهبازی» و «فوت آرا» که به شهادت رسیده بودند از زیر آوار بیرون آوردیم. یادشان بخیر باد!

برچسب ها :

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.