
ابوالفضل حمامی _ همنوا؛
بلکفرایدی یا جمعه سیاه، با قدمت قریب به ۷۰ ساله، آخرین جمعه ماه نوامبر و یک روز بعد از جشن شکرگزاری در جامعه غربی است که تخفیفهای شگفتانگیز بازار، مردم را به خرید ترغیب میکند.
اگرچه که کم و کیف بلکفرایدی و برخاستن و مانایی آن در جامعهٔ غربی جای تأمل دارد اما جدای از جامعه غربی، جوامع شرقی نیز خود را با این فرهنگ و این روز جدای از تفاوتهای تقویمی در برخی کشورها هماهنگ کردهاند و اقتصاد و سیاست جهانشمول جوامع غربی این بار با فرهنگی جهانشمول، دیگر ملتها را به چالش کشانده است؛ اگرچه که شاید بتوان جایگزین بهتری برای عبارت جهانشمول یافت اما در این مقال همین کفایت است.
گسترش این فرهنگ در بازار جهانی و سرایت آن به بازارهای داخلی کشورهای شرقی خاصه کشور ایران واکنشهای متفاوتی از سوی متفکران علوم انسانی و اجتماعی داشته است که اغلب این واکنشها منفی بوده است.
در نگاه کلی، تفاوت فرهنگی جوامع مختلف دلیلی بر تأیید ناسازگاری فرهنگی و نامقبولی ترویج فرهنگهای غربی در دیگر جوامع است اگرچه که توجیهاتی نیز در ستایش چنین فرهنگهایی به میان میآید اما علی ای حال، ظرفیتهای مغفول فرهنگی جوامع این مهم را میرساند که بیش از تأثیرپذیری فرهنگی، باید به شناخت صحیح ظرفیتهای فرهنگی جامعه پرداخت.
آنچه در شناخت ظرفیتهای فرهنگی جامعه مهم است، نه برخورد مردم عادی و زندگی روزمره با گسترش فرهنگهای غربی در جامعه جهانی، بلکه برخورد سیاستگذاران فرهنگی با مقوله مسئلهمندی به نام فرهنگ است که همواره در غبار سیاستورزیهای ناشیانه و ناعاقلانه مغفول مانده است.
سیاستگذاران فرهنگی و نقش تعیینکننده آنها در مسائل فرهنگی جامعه خاصه در جامعهٔ ایرانی که فرهنگ همواره با نام آن همراه بوده است، مسئلهٔ مهمی است که این روزها بیش از آنکه فرهنگ محور پیشروی سیاسی باشد، سیاستورزی و بدتر از آن سیاسیکاری، فرهنگ را به مسلخ تاریخی زوال خود برده است.
مسئله بلکفرایدی و جامعه ایرانی، نه در مقام یک فرهنگ مضموم و نه در مقام یک ضدفرهنگ بلکه در مقام فرهنگی است که فرهنگ جامعه ایرانی و سیاستگذار فرهنگی ايرانی را پس از قرنها تمدن به چالش کشانده است.
سیاستگذاری ناشیانه فرهنگی و گسترش فرهنگهای غربی در جامعه ایرانی اعم از بلکفرایدی، هالووین و دیگر فرهنگهای غربی ترویجیافته در جامعهٔ ایرانی از سویی جای تأمل دارد و بیتوجهی سیاستگذاران و هیچانگاری ميراث ملموس و ناملموس فرهنگی جامعهٔ ایرانی از سوی دیگر جای تأمل و تأسف توأمان دارد.
اخیرا با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، عناوین دو آیین ایرانی «شب یلدا» و «چهارشنبهسوری» در تقویم ۱۴۰۳ دچار تغییراتی شد؛ آیینهایی که قوميتهای ایرانی نیز به تناسب خردهفرهنگهای خود با این آیینها عجین شده بودند. بر اساس تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، آیین ایرانی شب یلدا به عنوان «روز ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان» و آیین باستانی چهارشنبهسوری به عنوان «روز تکریم همسایگان» در تقویم رسمی کشور ثبت خواهد شد.
بازیچه شدن تقویم ملی از سویی و بیتوجهی به دیگر ظرفیتهای فرهنگی جامعه ایرانی و فرهنگ اسلامی در جامعه ايرانی و عرف جامعه از سوی دیگر، آیینهای باستانی و ایرانی را نیز به سخره گرفته و راه سرازیری زوال فرهنگ را بیش از پیش هموارتر میکنند.
سیاستگذاریهای ناعاقلانه فرهنگی اگرچه که گاه توجیهات عدیدهای نیز در طومار مصوبات به همراه دارد اما باید گفت این مصوبهها فرهنگ را به گرداب بلایی میکشاند که ایجاد چندگانگیهای فرهنگی را در جامعه بدل به یک اتفاق عادی میکند که ماحصل آن چیزی جز تعمیق شکافهای فرهنگی جامعهٔ ایرانی نیست و مضاف بر تعميق شکافهای فرهنگی، فراموشی آیینهای کهن باستانی و ایرانی ماحصل جبران ناپذیر این مصوبهها است که این سعی بیهوده بر تداخلآفرینی فرهنگی آوردهای جز نابودی فرهنگی نخواهد داشت.
حال باید گفت فرهنگستیزی مصوبههای فرهنگی و جهانشمولی فرهنگهای غربی در جامعهٔ ایرانی بدل به گره کوری شده است که تا سالهای سال روزگار فرهنگ ایرانی رو به زوال خواهد بود و فرهنگزدایی از تقویم با مصوبههایی که باید به گونهای دیگر در تقویم مطرح میشدند، تاریخ یک ملت را دچار انحطاطی خواهد کرد که توجیهات خیرخواهانهای از سوی سیاستگذاران فرهنگی آن جامعه داشته است.
https://hamnava.ir/News/Code/7740776
0 دیدگاه تایید شده