اختصاصی همنوا بی انصاف هنوز که همسرت هستم، پس جیران صدام کن ... درباره سینمای مرحوم علی حاتمی قلم فرسایی بسیاری شده است . رویکرد این شاعر بی بدیل سینمای ملی ما اززوایای گوناگون و ابعاد مختلف مورد تحلیل منتقدان و مخاطبان و کارشناسان و البته تاریخدانان قرار گرفته است. این قلم ناتوان است، از گشودن پنجرهای نو نسبت به آثار علی حاتمی، سینماگری که گرچه در میان ما نیست. اما آثارش همچنان زنده و شکوفاست و در مواجه نسل های جدید با این آثار زوایای جدیدی از نگاه تاریخ اندیشانه و به شدت فرهنگنگار او کشف میشود. اما آنچه در این یادداشت مختصر به آن اشاره خواهد شد «مکتب تبریز و فرهنگ آذربایجانی در آثار علی حاتمی» است. مسلما بسیاری از فیلمسازان ایرانی موضع و نگاهی نسبت به فرهنگ ترکهای ایران داشتند. این نگرش گاهی تحقیر آمیز و گاهی یک انعکاس فرهنگی سطحی از زبان و رسم و رسوم و سنن این خطه از میهن بوده است. مرحوم یداله صمدی در زمره این فیلمسازان قرار میگیرد که در اغلب آثار خود با اشاره مستقیم ریشه فرهنگی خود را در قالب قصه های محلی روایت کرده است . در اوایل سینمای علی حاتمی با اثری ماندگار به نام ستارخان مواجهیم که در زمانه خود در شرایطی که جامعه ایرانی در یک فضای بسته فرهنگی با تمرکز بر تمدن باستانی، فرهنگ های بومی و قومی و محلی را تخطئه می ساخت. ستارخان هویتی جدید از فرهنگ آذربایجانی را در سطح ملی زنده کرد. ستارخانِ مرحوم حاتمی که در سالهای 1350 در کوچه پس کوچه های تبریز ، با حضور بازیگران درجه یک سینمای ایران ساخته شد اهمیت تاریخ و نقش آذربایجان را در تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور، علی رغم محدودیتهای سیستمی آن روزگار، زنده کرد. حاتمی در ستارخان غیر از روایت حماسه شخصیت اصلی فیلم ، کسانی را از دل تاریخ مشروطه آذربایجان معرفی کرد که در آن روزگارمهجور مانده بودند. شخصیتهای تاریخی نظیر حیدر خان عمو اوغلی و علی مسیو ، که نقش عمده ای در تاریخ مشروطه آذربایجان ایفا کرده بودند. فیلم ستارخان حاتمی از 13 اسفند ماه 1351 در ده تالار سینمای تهران اکران عمومی شد. اما با مخالفتهای نمایندگان مجلس ملی روبرو شد. در نشست غیر علنی مجلس شورای ملی در تاریخ 15 اسفند 1351 بیانیه ای از سوی شماری از نمایندگان خوانده و امضا شد و سر انجام در روز 17 اسفند پروانه نمایش فیلم لغو و ستارخان توسط کمیته امور سینمایی وزارت فرهنگ و هنر شاهنشاهی توقیف شد . توجه به آذربایجان در سینمای حاتمی به ستار خان ختم نشد. او همچنان که عاشق فرهنگ و معماری و سنتهای دوران قاجار بود؛ فرهنگ بومی و قومی را در کنار فرهنگ ایرانی، به نوعی نظم بخش سبک زندگی دوران قاجار میدانست. حاتمی اوج این درخشش تاریخی و فرهنگی را در سکانس بی نظیری از سریال هزار دستان به تصویر میکشد. به طوری که لهجه و زبان در این سکانس ابزار تحقیر و تمسخر نیست بلکه روح و نماد یک اصالت زیبای قومی است. جیران زن وفادار ترک زبان در واپسین دیدار خود با همسرش ابوالفتح صحاف مشروطه خواه ، گفتگوی دلنشینی را رقم میزنند . بازی درخشان مینو ابریشمی و همراهی بيادماندني علی نصیریان با لهجه ترکی در این سکانس نمودی از روابط زن و شوهری در فرهنگ آذربایجانی است که در پس زمینه خود ارزشهایی نظیر اهمیت تاریخی زن در فرهنگ آذربایجان ، خانواده ، غیرت و وفاداری و میهن پرستی را هنرمندانه به همراه دارد. این سکانس درخشان در کنار همه آثار سینمایی و تلویزیونی با قصد روایت فرهنگ فولکلور آذربایجانی، به تنهایی بر کفه ترازو سنگینی می کند و همچنان ماندگار است: «من طالب شفای کاملم نه عاجل ، و شفای کامل در این عصر به عمر من نمی رسد.» علی حاتمی/هزاردستان روحش شاد و یادش مانا
https://hamnava.ir/News/Code/11700
0 دیدگاه تایید شده