گروه : گزارش
به گزارش همنوا به نقل از فارس خلعتپوشان، تنها اثر به جا مانده از تبریزِ دوره صفوی، و در عین حال، آخرین بازمانده باغهای تاریخی این شهر است. این مجموعه چشمنواز، از خانواده «باغهای ایرانی» است، اما بر خلاف سایر خویشان خود در اصفهان و کرمان و یزد و شیراز، زخم بسیار از بیمهری دوران دیده و حتی در میان تبریزیها نیز چنان که باید و شاید، شناختهشده نیست.
کریم میمنتنژاد، کارشناس تاریخ و تبریزپژوه، با اشاره به پیشینه و کارکرد مجموعه خلعتپوشان، میگوید: این باغ، در ورودی جاده قدیم تبریز تهران، محل استراحت مقامات و استقبال از میهمانان دولتی بود. این افراد، وقتی وارد تبریز میشدند، در بدو ورود، ساعاتی را در این باغ استراحت، و جامه نو بر تن میکردند. وجه تسمیه باغ، به همین کارکرد برمیگردد.
ماجرای سرگیجه ناصرالدینشاه در خلعتپوشان
مهمترین خاطره تاریخی خلعتپوشان، به سفر ناصرالدینشاه در رمضان ۱۳۰۶ هجریقمری باز میگردد. شاه قاجار در جریان سومین سفر فرنگستان خود، وقتی از تبریز میگذرد، ساعاتی را برای دیدار با سرکنسول عثمانی، در خلعتپوشان سر میکند و خلعت، نو میکند. جالب اینکه موقع بالارفتن از پلههای پیچدرپیچ بُرج، سرش گیج میرود و زمین میخورد. به همین خاطر به فراشّان، دستور میدهد در طبقه پایین برج، بساط دیدار با افندی را بگسترانند. توصیف شاه قاجار از خلعتپوشان، در تصور اصالت این باغ و عمارت، بسیار حایز اهمیت است:
«امروز باید به تبریز برویم... یک فرسخی، سرازیر راندیم. خلاصه رفتیم به عمارت خلعتپوشان. همان عمارتی است که پیش دیده بودیم. مرتبه بالایی و پایینی دارد و دورتادور عمارت، آب است و پلی روی آب به عمارت بسته شدهاست. رودخانه کوچکی هم در پشت این عمارت میگذرد. همه جهت سه سنگ آب از او میگذرد... همین که بالا رفتیم، سرم گیج خورد و افتادم. امینالسلطان و سایرین هم که آمدند، به همین حالت غش کردند و دلشان به هم خورد. مدتی طول کشید تا حال آمدیم. این بالاخانه را فرش کرده و ساخته بودند که قونسولها را اینجا به حضور بیاورند. من دیدم افندی با آن تن گنده محال است بتواند از این راه پله بالا بیاید. گفتیم فرشها را برچیدند و اطاق پائین انداختند و از بالا، پائین آمدیم... تغییر لباس دادیم و جقه سر گذاشتیم.» (روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه، سفر سوم فرنگستان، چاپ دوم 1371، صفحه 78»
خلعتپوشان و یاد جنایتهای شجاعالدوله
آخرین بار، خلعت حکومت در این باغ، در چنین روزهایی از دیماه سال 1290 بر تن یکی از افراد بدنام روزگار قاجار، به نام «حاج صمدخان شجاعالدوله مراغهای» شده که نامش به خاطر شکنجه و سربریدن و شقهکردن اجساد آزادیخواهان، بر سر زبانها افتاد. روسها به کمک او، دهها نفر از مجاهدان را شکنجه و اعدام کردند که در میان آنها نام ثقةالاسلام تبریزی و حاجعلی دوافروش و پسر علی موسیو به چشم میخورد.
باری؛ بگذریم و به خلعتپوشان بپردازیم.
کنگرههای خلعتپوشان چطور غیب شد؟
کتاب «تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری» به نقل از نادرمیرزا، مورخ نامی قاجار، باغ خلعتپوشان را «قصر» توصیف کردهاست. آنطورکه این اطلس تبریزشناسی نوشته، بنای هشتضلعی و سهطبقه خلعتپوشان، در میان دریاچهای بزرگ، مستقر بودهاست. اما امروز دیگر نه از آن قصر خبر است و نه از استخرش. خلعتپوشان در تاریخ سال 1377 با شماره 2010 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاست؛ اما مانند خیلی از آثار تاریخی، «ثبت ملی» نتوانسته ضامن حفظ بنا باشد. در تصاویر تاریخی، کنگرههای زیبای طبقه سوم برج، خودنمایی میکند. این کنگرهها تا همین چند سال پیش، پابرجا بود. اما معلوم نیست، چه کسی و با چه جرأتی، آن دندانههای زیبا را از بنایِ تاریخیِ ثبتملیشده زدودهاست؟
پیگیریها نشان میدهد دندانههای کنگره، چند سال پیش، توسط یک کارگر بنّا پُر شده است! این که چه کسی برای مرمت اثر تاریخی، عَمَله و بنّا گرفته، معلوم نیست اما در هر حال، بعید به نظر میرسد این اتفاق، به دور از چشم عوامل دانشگاه، امکانپذیر میبود.
صرفاً جهت ثبت در تاریخ: «ایزوگام خلعتپوشان»
سعید احمدزاده، از علاقهمندان میراث فرهنگی است که در فضای مجازی با مطالب تاریخی و تصاویر معماریسنتی شناخته میشود. او در دورهای، در مسیر رفتوآمد به دانشگاه، تغیرات خلعتپوشان را در نظر داشته و تخریبات آن را با گوشی خود، ثبت و مستند کردهاست.
احمدزاده، خلاصهای از مستندات خود را اینگونه ارائه میدهد: اسفند سال 87 عکسی از برج انداختم. البته برف باریده بود. کنگرههای برج، سالم بودند و تعدادِ درختهایِ دور تا دور برج، بسیار بیشتر از امروز بود. رودخانه مجاور نیز تمیز و نسبتاً پُرآب بود.
این علاقمند آثار تاریخی، اضافه میکند: دی ماه سال 93 یک عکس دیگر از بنا انداختم؛ در حالی که کنگرهها، از بین رفته بودند و بالای بنای تاریخی ایزوگام شدهبود! در و پنجرهها همه باز بودند و درختان هم کمتر شدهبود. همان زمان، بخشی از مجموعه را با تراکتور مسطح کردند و یک پل هوایی کنارش زدند. رودخانه مجاور هم کمآب و پُر از آشغال شدهبود.
رد پای «پهلوی» در خلعتپوشان
بخش اعظمی از ریشه نابودی بناهای تاریخی، به دوره پهلوی بر میگردد. پهلویها که سودای «دروازههای تمدن» داشتند، با تخریب و حذف بناهای تاریخی، به ویژه آثار قاجار، به خیال خودشان، سنتهای منسوخ را که باعث عقبماندگی کشور بود، از میان برداشتند. با توسعه شهر، در دهههای 60 و 70، باغها و قناتهای تاریخی تبریز، یکی پس از دیگری حذف شدند. خلعتپوشان، تنها اثر به جا مانده از تبریزِ دوره صفوی، و در عین حال، آخرین بازمانده باغهای تاریخی این شهر است.
امروز در خلعتپوشان چه میگذرد؟
این باغ، طی فرآیندی که امروز اطلاعی از کموکیف آن در دست نیست، در سال 1345، به تملک دانشگاه تبریز رسیده و هماکنون، در زمینی به وسعت بیش از 260 هکتار، با عنوان «ایستگاه آموزشی و تحقیقاتی خلعتپوشان» از فضاهای دانشکده کشاورزی به شمار میرود.
دانشکده کشاورزی، طرحها و کارهای علمی در این مجموعه انجام میدهد که به گفته قادر دشتی، رئیس دانشکده، کشت چند گونه مُوی بینظیر و برخی ژنهای گیاهی از آن جمله است. همچنین آنگونه که در تصاویر سایت دانشکده آمده، بخشهایی از مجموعه هم به واحدهای پرورش گاو و گوسفند و بُز اختصاص دارد.
دشتی با اشاره به اینکه باغ خلعتپوشان، «خوشبختانه» از قدیم در تملک دانشگاه بوده است، میگوید: از این حیث «خوشبختانه» عرض میکنم که اگر باغ در اختیار نهادهای دیگر بود، تا الان اثری از آن نبود و کلا تخریب شدهبود.
صحبتهای این مسئول دانشگاهی در مورد «خوشبختی خلعتپوشان» در حالی است که برج، در تملک و حصار دانشگاه لطمه دیدهاست؛ اما به هر حال، دشتی را نیز در دغدغه احیای این باغ، همدل و همراه مییابیم، به ویژه آنجا که وی از «احتمال تلاقی امتداد اتوبان پیامبر اعظم(ص) با بخشهایی از باغ» اظهار نگرانی میکند.
رئیس دانشکده کشاورزی، با اشاره به اینکه دانشگاه، از اینکه باغ در اختیار عموم باشد و جایگاه استانی و ملیاش احیا شود، استقبال میکند، متذکر میشود: دانشگاه، به تنهایی نمیتواند در این خصوص، تعیینکننده باشد و سایر نهادها نیز باید در احیای اثر، وارد عمل شوند.
دشتی، به بازدیدهای متعدد مسئولان اشاره و خاطرنشان میکند: پیش از این، از نهادهای مختلف مثل ادارهکل میراثفرهنگی، شهرداری و از شورای اسلامی شهر برای ارزیابی شرایط، به باغ آمدهبودند، اما موضوع فعلاً مسکوت ماندهاست.
تفاهمنامه احیا و کارشکنی شورای چهارم
موانع طرح احیای این باغ تاریخی را از محمدحسین حسنزاده، مدیرعامل پیشین سازمان پارکها و فضایسبز شهرداری تبریز، پیگیر شدیم. حسنزاده از نخستین مسئولانی بود که در مدیریت شهری، برای احیای این باغ پا پیش گذاشت و حتی تفاهمنامه سهجانبهای را به امضای مدیران ارشد دستگاههای مرتبط رساند. اما این تفاهمنامه هیچگاه به نتیجه عملیاتی نرسید.
حسنزاده با اشاره به اینکه حجم، قدمت و دیدِ عمومی خلعتپوشان، نسبت به آثاری مثل ارک و مسجدکبود، آنقدر چشمگیر نیست که موضوع، اولویتفرهنگی میراث باشد، یادآور شد: این اثر تاریخی، از نظر حقوقی، در تملک دانشگاه، از نظر تاریخی، در حیطه وظایف ادارهکل میراثفرهنگی، و از نظر وظایف مدیریت شهری، مربوط به شهرداری تبریز است.
مدیرعامل پیشین سازمان پارکها و فضایسبز، با اشاره به طرح مشترکی که چند سال پیش در مورد این باغ، ارائه داده بود، خاطرنشان میکند: این طرح با همکاری هر سه بخش، خیلی خوب پیش میرفت و در مراحل نهایی بود، اما متاسفانه تعدادی از اعضای شورای قبل، مباحث حقوقی را در زیرمجموعههای شهرداری و دانشگاه، به قدری پیچیده و حساس کردند که یک فرصت مهم گردشگری، از بین رفت.
وی تصریح میکند: احیای خلعتپوشان سرمایهگذاری نسبتاً سنگینی است که انتقاع خاصی برای شهرداری ندارد، اما ارزش افزوده آن، قطعاً متوجه شهر و استانمان خواهد بود.
خلعتپوشان، در انتظار احیا و اجرای کاربری عمومی
مرتضی آبدار، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان، با اشاره به اینکه مسئولیت میراث در مورد خلعتپوشان، فقط مربوط به بنا است، میگوید: کار مرمت برج، 60 درصد پیشرفت دارد و باقی کار، که مربوط به ترمیم سقف، کنگرههای برج، درها و پنجرهها است، سه ماه دیگر تکمیل میشود.
وی ادامه میدهد: محوطهسازی و ساماندهی باغ، بر عهده دانشگاه گذاشته شده و قرار شده با همکاری شهرداری منطقه5 تبریز، انجام شود.
آبدار همچنین با اشاره به اینکه بهرهبرداری عمومی از خلعتپوشان نیازمند همکاری بخش خصوصی است، میگوید: با پایان مرمت، دفتر فنی میراث، مکاتبات لازم را با سازمان در این مورد پیگیری میکند تا این مجموعه، با کاربری مناسبی، به بهرهبرداری عمومی برسد.
جبهه اول باغ، در انحصار سنگفروشیها
مرمت و احیای برخی از آثار تاریخی شهر و کشورمان، به قدری شتابزده و غیرکارشناسی است که رسیدن به یک طرح ماندگار برای احیای خلعتپوشانی که سالهاست جز یک ثبتِملی خشکوخالی، چیزی از نظارتهای عمومی نصیبش نشدهاست، دشوار به نظر میرسد.
میمنتنژاد، تبریزپژوه و کارشناس تاریخ، در این مورد، یادآور میشود: هماکنون جبهه اول این باغ، در انحصار سنگفروشیها است و این باغ در جبهه دوم، مهجور مانده است. شهرداری منطقه 5 تبریز، طرحی برای پیاده راهسازی در مقابل این مجموعه، ارائه داده که کار مثبتی میتواند باشد اما برای احیای باغ، باید متخصصان، باغشناسان تاریخی، معماران سنتی، مهندسان آب و تاریخشناسان وارد عمل شوند.
وی تاکید میکند که غیر از چنین طرحی، حاصل کار، مشابه وضعیت چند سال پیش خواهد بود که یک بنّا، به تشخیص و مصلحت خودش، با پُرکردن دندانههای کنگره، برج را مرمت کرد!
تبدیل بنا به «سفرهخانه و آتلیه عکاسی» به معنی احیا نیست
میمنتنژاد، با تاکید بر اینکه طرح، بدون مطالعه و نقشهکشی، قابلیت عملیاتی ندارد، تاکید میکند: بدون در نظر داشتن دیالوگهای باغ و مفهوم تاریخی آن، نمیتوان کاری از پیش برد. در حالی که بخش اعظم خلعتپوشان منهدم شده تبدیل عمارت، به سفرهخانه و آتلیه عکاسی، نمیتواند به معنی احیا باشد.
گزارش از فرشید باغشمال و فرینوش اکبرزاده
https://hamnava.ir/News/Code/14936
0 دیدگاه تایید شده