گروه : اجتماعی

ششم شهریور1400-روز اول
مرا با خیال تو قرنطینه کرده اند
انگار این طبیعت ادمی است که به نزدیکی مرگ خدا اندیش میشود.
از دیروز که داستان کرونایی شدنم قطعی شد شکل جدیدی از زیست به سراغم امد.
من یک ناقل ام.در را به روی من بسته اند که مرض ام دامن کسی را نگیرد .
ناقل بودن عین نجسی جسد است حتی بدتر از ان.تنها چاره دوری است .و این اغاز تنهایی تو با چهار دیواری یک اتاق است . یک تخت که ولو شده ای روی ان و انبوهی مسایل در پس کله ات. که هی اعلام حضور می کنند.. هر از گاهی عزیزی میاید و عین سنگ قبر برایت فاتحه ای میخواند و میرود.قرنطینه عین قبر است . یک میت با انبوهی مسله و یک خدا که به وسعت اعتقاد ادمی بزرگ و کوچک میتواند باشد.
من نشسته ام به درک این حقیقت که خدای قرنطینه من وسعت و بی اندازه گی اش تا کجاهاست؟
من یک ناقل کرونایی ام .دوست دارم در قبال همه اغوشهای سلب شده از من در این روزها , خدا را با همه وسعت درک کرده ام در بغل بگیرم.
https://hamnava.ir/News/Code/5264875
0 دیدگاه تایید شده