گروه : آرشیو

اختصاصی/همنوا
همچنين گفته ميشود يونسکو بعد از ثبت هر اثر، پارهاي تسهيلات مرمت و نگهداري به آن بنا اختصاص ميدهد، اما مسئولان ايراني و مشخصاً ميراثفرهنگي آذربايجانشرقي، تاکنون گزارشي از اين موضوع ندادهاند.
بسيار بعيد است يونسکو، بنايي را ثبت، و بعد به حال خود رها کند. اين نهاد بينالمللي، پيش از اين با حذف «دره دِرسدِن آلمان»، «زيستپارک قشم» و «مرقد امامين عسکريين (ع) در عراق» از ليست ثبت جهاني نشانداده که بياعتنايي به معيارها و تذکرات اين نهاد مرجع، چه پيامدهايي دارد. وضع «بازارتبريز» بهتر از اين سه اثر نيست. جسم نحيف بازار تبريز، روز به روز تکيدهتر ميشود. سيستمهاي صوتي عزاداري، پارک خودرو و موتور در وروديها، جاگذاري گاوصندوق در بعضي حجرهها، لولهکشي آب و ايجاد سرويس بهداشتي در داخل حجرهها، دکهگذاري دورهگردها، سدمعبرهاي کلافهکننده، سيمکشيهاي کريه برق، حفاريهاي گاهوبيگاه، و از همه بدتر «آتش» که سالي يکي دو بار، بر جان اين اثر فاخر ميدمد، تهديدهايي است که ميتواند کارت زرد يونسکو را براي «بازار تبريز» به همراه داشتهباشد؛ چنانکه سال گذشته، جنگلهاي عباسآباد بهشهر از يونسکو کارت زرد گرفت.
وضعيت ساختاري بازار، اين روزها، بيشباهت به حالوهواي اقتصادي آن نيست. هر گوشه از بازار که مهياي کسبوکار تشخيص داده شده، به مرور، با انواع ميخ و سيم و الوار و پيت حلبي و برزنت و نايلون، به آلونکي زشت و دلآزار تبديل شده است.
ستايش زيباييهاي بازار تاريخي تبريز، تکرار مکرراتي است که در بسياري اوقات، معضلات زيرپوستي آن را پنهان ميکند. معضلاتي شبيه آتش شبِ چهارشنبه در سراي دودَري. آتش آنقدر شعله کشيد که آتشنشانان مجبور شدند براي تهويه دود، سقف بازار تاريخي را بشکافند. حدس اين که يک سهلانگاري باعث اين اتفاق شده است، کار سختي نيست.
يکي از اصناف قديمي بازار، نقل ميکرد که سالها پيش، حمّال پيري بود که ظهرها در کنج يکي از تيمچهها، مينشست و نفسي تازه ميکرد. پيرمرد باربَر، مُرد و بار روي دوشش را به پسر سپرد. پسر که ميراث حمّالي پدر را کسر شان ميديد، بارِ اجدادي را زمين گذاشت و روي کنجي که سالها محل خواب قيلوله پدر بود، گليمي انداخت و بساط ليف و کيسه و صابون پهن کرد. سرماي زمستان که رسيد، دور همين سکو را نايلون کشيد (به اصطلاح امروز: پارتيشن!). مدتي بعد، اتاقک نايلوني را به دکه آلمينيومي تبديل کرد و از سيمهاي آشولاش بالاي سر، انشعاب برق گرفت. تابلويي هم بالاي حُجرهاش! زد. به اين ترتيب، آرامآرام کار و کاسبي خود را تثبيت کرد. حالا همين آقاپسر، از کسبه رسمي بازار است که قرينه معماري يکي از تيمچههاي مهم بازار را با بندکشي ديوار و آويزان کردن اَلَک و بيل و لنگ و ... متلاشي کردهاست.
اين رويّه، حال و روز کلي حيات بازار تبريز است. بازاري که با پشتوانه کارکرد مهم سياسي و اجتماعياش، عملاً به صورت خودمختار اداره ميشود و نظارت دستگاههاي اجرايي ذيربط در آن، فاقد بازدارندگي لازم است؛ و البته دستگاههاي متولي هم، تا حدودي در اين وضعيت، حل شدهاند و نيازي به «گير دادن الکي» به معضلات بازار نميبينند.
کسي از وضعيت حجرههاي زيرزميني که به دپوهاي خطرناک تبديل شده خبر ندارد. اخطارهاي آتشنشاني جدي گرفته نميشود. هنوز در گوشهوکنار بازار ميتوان با پوسترهاي انتخاباتي مجلس چهارم و پنجم خاطرهبازي کرد! سيطره سد معبرها روزبهروز در حال پيشرَوي است و دکههاي بدمنظر مثل قارچ در گوشهوکنار بازار پديد ميآيند. تمام اينها به پديدههاي غيرقابلمهار تبديل شده است.
بعلاوه، مشکلات فرهنگي بازار به خصوص در ارتباط با گردشگران خارجي جدي است و عليرغم ثبت جهاني بازار، معلوم نيست فضاي اجتماعي اين مجموعه، چقدر مهياي پذيرش گردشگر است. مجموعههاي مرتبط با بازار، نظير ميراثفرهنگي و شهرداري، در صيانت از کالبد تاريخي بازار، از سويي بايد انتظارات فرهنگي شهروندان را برآورده کنند و از سوي ديگر، سايه قهر و غضب اصناف ثروتمند را بالاي سر خود ميبينند.
آخرين نمود اين کشمکشها، پروژه ارزشمند پيادهراه جمهوري اسلامي بود که مشابه آن، در تمام شهرهاي تاريخي، به عنوان الگوي موفق معماري و شهرسازي اجرا شده و توجيه ترافيکي، زيستمحيطي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن، از هر نظر قابلدفاع است. اما همين طرح، با ميدانداري چند بازاري، به محاق رفت.
معضلات جانکاه بازار تبريز، در وهله اول نيازمند تعصب عمومي اصناف به اين بناي عزيز و فاخر، و در وهله دوم، درگرو جديت مديريت ارشد استان است. بدون اين دو پيشنياز، شايد روزي به جاي نوشتن اين دلشورهها، مرثيهخان حذف بازار تبريز از فهرست ميراث تاريخي بشر باشيم.
https://hamnava.ir/News/Code/23898
0 دیدگاه تایید شده