گروه : آرشیو
اختصاصی/همنوا
دوازدهم اردیبهشت هر سال شاید تنها زمانی است که به یاد کلمه «معلم» میافتیم و یادمان میآید که بار سنگین آموزش و پرورش بر شانههای نحیف کسانی است که در دشوارترین شرایط مشغول کار هستند. سالها است که بحث ارتقای سطح زندگی و شرایط کاری معلمان ورد زبان مسئولان کشور است اما این ورد تنها مخصوص ایام نزدیک به روز معلم است. در باقی روزها این قشر تاثیرگذار و مظلوم جامعه با تمام دردها و دغدغههایشان فراوش میشوند. به بهانه روز معلم به مرور دغدغههای عمومی معلمان و اولیای دانشآموزان درباره وضعیت آموزش و پرورش پرداختهایم. در این گزارش ارجاعاتی به گفتگوی مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی با برنامه مطالبه (در بیست و یک تیرماه سال 97) صورت گرفتهاست.
مدرکداران بیسواد، بحران آینده کشور
«با مدرک کارشناسی ارشد به عنوان دبیر رشته ادبیات در یکی از مدارس درجه یک شهر مشغول کار شدم. حالا بماند که خبری از حقوق ماهانه نبود و معلم ها- غیرازمعلم های شیمی، فیزیک و ریاضی- هر سه ماه یکبار حقوق میگرفتند؛ از همان روزهای اول متوجه شدم که دلیل شهرت این مدرسه نمرات درجه یک شاگردانش است. اما اغلب قریب به اتفاق شاگردان من دانش آموزان متوسطی بودند که نمرات خوب و بد داشتند. این یعنی یک جای کار میلنگید! اشکال کار در امتحانات ترم اول مشخص شد. باید به تمام دانش آموزان نمره مستمری بالای 18 داده میشد. یعنی من باید به دانشآموز کند ذهنی که به هر دلیل از جمله نفوذ و دارایی والدین در مدرسه عادی ثبت نام شده بود و در مقطع دبیرستان حتی نمیتوانست یک متن ساده را روخوانی کند حداقل نمره 18 میدادم. همچنین از ما خواسته شد سوالات امتحان را در لا به لای تمرین های درسی به دانشآموزان بدهیم و تاکید کنیم که بسیار مهم است! این شد که با مسئولان دبیرستان به مشکل برخوردم. در امتحانات نوبت دوم هم از من خواسته شد که سوالات امتحانات داخلی را در اختیار دانشآموزان قرار دهم. دیگر تحمل این حجم از خیانت به آینده دانشآموز را نداشتم. ناچار از ادامه کار انصراف دادم. هرچند که هیچگاه نتوانستم عشق به معلمی را از دلم بیرون کنم اما توان خیانت هم ندارم.» این بخشی از سخنان ل.م از معلمان جوان و به اجبار بازنشسته شهر است. از این دست درددلها در بین معلمان باوجدان مدارس غیرانتفاعی زیاد دیده میشود. اگرچه معلمانی هم هستند که ناچار و از غم نان با این موج ویرانگر همراه شدهاند. روال نمرهدهی یکی از چندین و چند مشکلی است که در مدارس غیرانتفاعی شهر وجود دارد. در این مدارس دانشآموزان بدون آموزش درست و صحیح به واسطه دریافت نمره-نه گرفتن نمره- به سالهای بعد میروند و البته میدانند که دانشگاههای غیرانتفاعی مانند مدارس غیرانتفاعی انتظارشان را میکشند. این معلم در ادامه گفت: « گاهی وقتی به یاد سواد دانشآموزان میافتم از این میترسم که اینان معلمان نسل بعد خواهند شد و چه در چنته دارند که به فرزندان ما بیاموزند؟!» این در حالی است که مدیر کل آموزش و پرورش استان در برنامه تلویزیونی مطالبه و در تحسین سطح بالای نمرات استان گفتهبود: «میانگین معدل دانش آموزان سال سوم دبیرستان 1.5 نمره به بالا رفته است.» و این رشد را نشانه ای بر افزایش سطح سواد دانشآموزان میدانست.وقتی معلم رعیت اولیا محسوب شود!
بخشی از سخنان پاشایی در برنامه مطالبه مربوط به ساختار مدارس غیرانتفاعی بود. او ضمن تمجید از مدارس غیرانتفاعی استان گفت: « کیفیت و کمییت قسمت اعظم مدارس غیردولتی را عالی می دانم. ولی نارساییهایی هم هست. نظارت بر مدارس غیردولتی باید بیشتر شود. مردم پول می دهد و کار با کیفیت طلب می کند.» او ضمن حمایت از سیستم مدارس غیردولتی در پاسخ به این سوال که وقتی عدم توانایی مالی در یک موسس دیده میشود چرا به او مجوز داده شده؟ اذعان کردهبود: «برای تاسیس مدرسه معلمی با سی سال سابقه در نظام آموزش و پرورش از همه اولیتر است و شاید در چند سال اول نتواند فضای احداثی داشته باشد. بعد از استقرار آرام آرام پیش می رود.» اما پاشایی مشخص نکرد که چند دانشآموز و چند نسل در این روال آرام قربانی خواهد شد. ر. الف معلمی با مدرک کارشناسی ارشد است که در یک مدرسه ابتدایی تدریس میکند. او از ساختار مدیریت مدارس غیرانتفاعی انتقاد کرده، میگوید: «سختی مدیر شدن در مدارس غیرانتفاعی یک مدرک مدیریت یا علوم تربیتی نیست. بلکه مدیران مدرسه باید "زبان قانع کردن" داشته باشند و بلد باشند هرکسی را به زبانی قانع کنند. بعد از آن میشود مجوز گرفت و مدرسه باز کرد تا مردم بچههایشان بیاورند. نمیگویم که مدیران مدارس غیرانتفاعی به هیچ عنوان احساس مسئولیت ندارند اما آنچه مهم است پول است. یعنی مدرسه دیگر جایی برای درس نیست؛ مکانی است برای جمعآوری پول و درآمد که آموزش هم دارد.» وقتی هدف موسسان مدرسه از تاسیس یک مدرسه غیرانتفاعی، کسب درآمد باشد و آموزش و پرورش در رتبه دوم اهمیت بیایستد؛ طبیعی است که به معلمان که مستقیما با روح و روان دانشآموزان سروکار دارند به چشم یک عمله نگاه خواهد شد. معلم در این سیستم یک فعال فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه فردی است که باید ساعات کلاسی دانشآموزان را پر کند. حالا هرقدر که پول کمتری برای این ساعات بگیرد بهتر است. در ادامه این نگرش میتوان به هر نحوی که شد با معلم بدرفتاری کرد بدون توجه به این نکته که تاثیر مستقیم این بدرفتاری در روح و روان دانشآموز دیده خواهد شد. ف.ح یکی از معلمان دبیرستانهای مرکز شهر است. او درباره رفتار مدیران و مسئولان مدرسه میگوید:« من در مدرسه ای در مرکز شهر مشغول تدریس هستم. تا به حال نشده که مدیر از ما بخواهد به کسی نمره بدهیم. اما رفتار آموزشی مناسبی در مدرسه حاکم نیست. یعنی مدیر هر موقع که بخواهد به بدترین شکل ممکن در مقابل دانشآموزان به معلم اهانت میکند. چند روز پیش مدیر مدرسه یکی از معلمان درس عربی را به دلیل اینکه دانشآموزان کلاسش به طور همزمان کلمات را تکرار میکردند و صدایشان بلند بود؛ طوری در مقابل چشم محصلان به باد سرزنش گرفت که معلم با چشم گریان از مدرسه رفت. در حالی که معلمان دروس زبان انگلیسی و عربی ناچارند از دانشآموزان بخواهند با صدای بلند کلمات را تکرار کنند.» ر. الف درباره وضعیت معلمان میگوید:« اصلا نظارتی بر رفتار مدیران نیست. هرکسی که از راه میرسد میتواند معلم شود. مثلا لیسانس مدیریت، ادبیات درس میدهد. مهم این است که پول کمتری بگیرد. هرگز هم مدیران اشتباهی را گردن نمیگیرند و اغلب همه مشکلات به پای معلم نوشته می شود.» او به سطح پایین دستمزد هم اشاره میکند: «البته همه در مدارس غیرانتفاعی دستمزد کمی میگیرند در حالی که همان کار دولتی را انجام میدهند. بیمه هم که یا برای معلمان لحاظ نمیشود یا یک سوم است.» پاشایی در توضیحات خود درباره وضعیت حقوق معلمان مدارس غیرانتفاعی، تراضی طرفین را معیار اصلی حقوق معلمین دانسته و گفتهبود:« برای اولین بار بعد از استقرار مدارس غیردولتی، سال گذشته تمامی پرداختها را بررسی کردم. فراوانی دریافت بالا است. هستند کسانی که حقوق خوب میگیرند!» به نظر می رسد مدیرکل محترم این نکته را در نظر نگرفته است که اگر آموزش و پرورش حد معینی برای دستمزدها در مدارس غیردولتی تعریف میکرد قطعا کار به اینجا نمیرسید که معلم به شیوه کارگران روزمزد، بر سر حقوق ساعتیاش چانه بزند. به هرحال طبق گفتههای پاشایی او فقط یک سال معلم بوده و باقی 26 سال خدمتش را مدیریت کردهاست؛ پس احوال مدیران را بیشتر از حال و روز معلمان درک میکند. او در ضمن صحبتهایش تنهای هم به جسم نزار درس هنر در مدارس زده و گفته: «برای معلمی که در هفته دو ساعت هنر درس میدهد همین حقوق کافی است.» بیشک آقای مدیر نسبت به جایگاه اساسی رشته هنر در رشد شخصیتی دانشآموز آگاهی دارد و نباید از درس هنر به صورت طفیلی مثال میآورد.پدر! مادر! ما متهمیم!
در ادامه بررسی وضعیت معلمین مدارس غیرانتفاعی؛ این بار به سراغ یک معلم مقطع ابتدایی میروم. او هم امسال از ادامه تدریس در مدرسه منصرف شدهاست. از او دلیل نارضایتیاش را میپرسم. از همه چیز گلایه دارد: «وقتی وارد این مدرسه شدم احساس میکردم که به یک موفقیت بسیار بزرگ دستیافتهام. همه شهر از این مدرسه تعریف میکردند. مدیر مدرسه یکی از مدیران مشهور شهر است. اما از همان ابتدا دخالت اولیا در همه امور کلاس مشخص بود. بچهها به واسطه کودکیشان هر برداشتی که میخواستند از حرفهای من میکردند. برای بچههای این دوره این یک امر عادی است. اما مشکل اینجا بود که برداشت خود را به اولیا منتقل میکردند و من هرروز صبح توسط مدیر و اولیای طلبکار بازخواست میشدم. همیشه هم مشخص میشد که شاگردانم با درک اشتباه حرف زدهاند و اولیا نباید به شکایت سراغ من میآمدند. باید کمی صبر میکردند تا در روزهای آینده مقصود من در رفتارم مشخص میشد و اگر کارم اشتباه بود مرا بازخواست میکردند. اما این اتفاق هر روز میافتاد. مدیر هم بدون توجه به این نکات مدام مرا به باد انتقاد میگرفت. در حالی که من هیچ گناهی مرتکب نشده بودم. این روال که اولیا هرروز مرا با تندترین کلمات ممکن مورد خطاب و تهدید قرار میدادند مرا آزرده میکرد و همراهی مدیر در این وضعیت بیشتر به من آسیب میزد.» او درباره سیستم نمرهدهی این مدرسه گفت: «یکی از شاگردان کلاسم ضعف دریافت داشت. به نظر من که دانشآموخته روانشناسی هستم باید برای ادامه آموزش به مدارس بهزیستی مراجعه میکرد. اما والدینش میخواستند در مدرسه عادی درس بخواند و هزینهاش را هم پرداخت میکردند. مدیران مدرسه هم اجازه ندادند که من نمره کمی به او بدهم. یعنی با تهدید و توبیخ نمره مرا به دست خودم عوض کردند.» به نظر میرسد در اینگونه موارد این پدر و مادر هستند که نگران آینده فرزندان خوداند اما نمیدانند که به بدترین شکل به آنها خیانت میکنند. ل.م که در ابتدای گزارش با او همصحبت بودیم در اینباره میگوید: «برای من خیلی عجیب بود که یک دانشآموز دختر سال هفتم یا هشتم روزانه نزدیک چهل هزار تومان فقط در مدرسه خرج میکرد! یعنی چرا پدر و مادر این دانشآموز تا این اندازه فرهنگ ریخت و پاش را به او یاد میدادند. یا برایم عجیب بود که دانشآموز هفتم یا هشتم بهروزترین گوشی موبایل را داشته باشد و در لابلای صحبتهایش به بغل دستیاش درباره سلنا گومز و دوست پسر جدیدش بگوید! یا دیگری در جشن چهارشنبه سوری به معاون انضباطی مدرسه میگفت از بلندگوی مدرسه «موسیقی آخرشبی» پخش کنید! اصلا چرا باید دختری در دوره راهنمایی در عکسهایش چندین قلم آرایش کرده باشد؟!» این ماجراها همگی نشان از تربیت نادرست خانوادگی دانشآموز دارد. در واقع نمیشود گفت که همه مشکلات در مدرسه پیش میآید. پدر و مادری که هر دقیقه حاضر به بازخواست مدرسه و معلماند آیا میتوانند خود را هم بازخواست کنند؟ این معلم در ادامه صحبتهایش گفت: « برایم عجیب بود که مدیر طی یکی از جلسات از معلمان خواست که به دانشآموزان تذکر ندهید که تو درس نخواندهای! چون روحیه شان تضعیف میشود و اولیا انتقاد میکنند! خب شما بگویید آیا بهتر نبود به جای معلم یک مترسک، سر جالیز کلاس بگذارند!؟» ر. الف این روال را در مدارس ابتدایی روایت میکند: «معلم دیگر معلم نیست! معلم تبدیل به خاله شدهاست. معلم موظف است که نظم را در کلاس برقرار کند اما حق ندارد به دانشآموز بگوید: دخترم حرف نزن دارم درس میدم! باید بگوییم عزیزم گلم فدات بشم به درسمون گوش کن بعدا حرف میزنی! در غیر این صورت اولیا به مدیر شکایت خواهند کرد! یعنی حجم عظیم خستگی معلم مهم نیست فقط بچهها نباید اخم کنند!» او میگوید معلم تبدیل به کارگر در اختیار اولیا شدهاست و توضیح میدهد که: «در هر ساعت از شبانه روز در تلگرام باید با اولیا چت کنیم. حتی اگر ساعت ۱۲ شب زنگ زدند جوابگو باشیم و تکلیف دانشآموز را بگوییم.» این معلم تحصیلکرده میگوید نظام پولی مدارس، دانشآموزان را بیادب و گستاخ بار میآورد: «وقتی بچه راحت به معلم میگوید من نه از مدیر میترسم نه معلم چون پدر و مادرم پول دادند و توی دهن مدیر و معلم میزنند؛ شما توقع ادب و منشی از آینده این نسل دارید؟! اصلا این ادبیات نه تنها در مقابل یک معلم که در مقابل هر شخص دیگری بینزاکتی است. به نظر من اولیا نباید فرزندانشان را تا این حد گستاخ و پررو بار بیاورند چرا که تنها امروز و کودکی آنها آسیب نمیبیند بلکه این دانشآموزان آیندهای پر از مشکل اجتماعی خواهند داشت!» او میگوید بیکفایتی اولیا حتی در نظام تشویق هم تاثیرگذاشته و حس رقابت را که عامل اصلی پیشرفت در مدرسه است از بینبرده: «معلم حق ندارد کسی را که مستحق تشویق است تشویق کند. چون بقیه بچه ها دلشان میگیرد. جایزه را باید پنهانی به دانشآموز خوب بدهد چون بقیه ناراحت خواهند شد و طبیعتا فردا معلم خواهد بود و هجوم اولیای عصبانی که توقع آفرین گفتن به دانشآموز ضعیفشان را دارند.» در لابه لای جست و جوها و گفتگوهایم با مدارس غیرانتفاعی خوبی هم آشنا شدم اما آنقدر تعداد این مدارس کم است که مثال آوردن از آنها دشوار میشود. این مدارس خوب و نمونه هم زیرفشار اولیا هستند. زهرا مادر یکی از پسرانی است در یک مدرسه ابتدایی بسیار خوب تحصیل میکند. او از همه چیز در مدرسه راضی است. کادر مدیریتی را میستاید اما میگوید: «بیچاره مدیر مدرسه در دست اولیا گیر افتاده! آنها حتی درباره یونیفرم بچهها هم نظر میدهند!» انگار باید پیکان نقد از مدارس غیر دولتی را دو شعبه کرد؛ شعبه ای برای مدیران و شعبه ای برای اولیا!مدرسههایی با آشپزخانه اپن!
ساختار جدید مدارس غیرانتفاعی هیچ شباهتی به تصویر نسلهای گذشته از مدرسه ندارد. مدرسه در گذشته یک فضای بزرگ بود که کلاسهای آن با نظم خاصی تقسیمبندی میشد. سرویس بهداشتی در بیرون از ساختمان اصلی قرار داشت و در یک کلام همه چیز به دانشآموز گوشزد میکرد که اینجا خانه نیست! قطعا این حالت بیشتر به نفع دانشآموز بود. اما اکنون مدارس غیرانتفاعی خانههایی هستند که تبدیل به مدرسه شدهاند. ر.الف در این باره میگوید: «دانشآموز به هیچ وجه مدرسه را به رسمیت نمیشناسد چون از خانه ای به خانه دیگر میرود. آشپزخانهها تبدیل به کلاس میشوند اگر هم تبدیل نشوند به همان شکل در مدرسه میمانند یکباره میبینی که در وسط سالن مدرسه یک آشپزخانه اپن وجود دارد. وضع اغلب مدارس از لحاظ ساختمانی بحرانی است و تنها با رنگ و نقاشی روی مساله را میپوشانند.» او به عنوان یک معلم ابتدایی که شاگردانش بیشتر به تفریح و بازی نیاز دارند گفت: «حیاط مدارس غیرانتفاعی جای مناسبی برای بچهها و تخلیه انرژی آنها نیست. بعضا ابزار بازی را در حیاط مدارس ابتدایی میبینیم اما اصلا استاندارد نیستند. سرسره با شیب و گردونی که جز سرگیجه چیزی ندارد تمام دارایی اغلب مدارس غیرانتفاعی در حوزه تفریح است.» پاشایی در توضیحات خود در این باره گفتهبود: «انگار شما همه مدارس غیر دولتی را ندیدهاید؟ من اخیرا از دو مدرسه بازدید کردم که خیلی خوب هزینه کردند ولی در بین مدارس هستند که این مسائل را رعایت نمی کنند. سازمان نوسازی مدارس مدام در حال بررسی ساختمانها است.» تلاش مجری برنامه مطالبه برای جلب توجه پاشایی به سمت مدارسی که این روال را ندارند و ساختمان مدارس را مورد بازسازی و بهسازی قرار نمیدهند ناکام ماند.آش شعلهقلمکاری به نام مدارس دولتی
مدارس دولتی اما داستان دیگری دارند. محمود به تازگی پسرش را از یک دبیرستان دولتی خارج کرده و در یک مدرسه غیرانتفاعی با کیفیت آموزشی بسیار بالا با شهریه نزدیک به 5 میلیون ثبت نام کردهاست. علت این کار را جویا میشوم. میگوید: «اوضاع تربیتی و درسی پسرم توامان خراب شده بود. پسرم ابتدایی را در یک مدرسه غیرانتفاعی خوانده بود. مدیران و مسئولان خوبی داشتند. اما در مدرسه دولتی که دوره متوسطه اول را در آن ثبت نام کرده بودم؛ همه چیز خراب شد. پسرم بسیار بیادب شده بود و هرروز حرفهای تازهای یاد میگرفت. تا آخر سال هم دو درس بیشتر از کتاب فارسی نخواندند و بقیه را در خانه کار کردیم. کتاب ریاضی هم داستان دیگری داشت. معلم در کلاس هیچ چیز یاد نمیداد و دانشآموزان مجبور بودند که حدود سیصد هزار تومان برای کلاس تقویتی پرداخت کنند تا معلم مباحث درسی را در کلاس تقویتی درس بدهد. به همین دلیل بهتر بود که در مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کنیم. حداقل پسرم با نمره 13 به خانه نمیآید و خیالم راحت است که مدرسه خوبی برای او انتخاب کردم. هرچند شهریه برای خانواده متوسطی مثل ما سنگین است.» خانمی که برای نظافت به ساختمان ما میآید دختر کوچکی دارد که هر ماه او را میبینم و مشکلات درسیاش را حل میکنم. این بار از او درباره مدرسه دخترش سوال پرسیدم. به هیچ وجه حاضر به مصاحبه نبود. میگفت به سختی توانسته فرزندش را در مدرسه ثبت نام کند و میترسد مسئولان مدرسه مصاحبه را بخوانند و او را اذیت کنند. از او میگذرم و با دخترش صحبت میکنم. کتاب ریاضیاش را نشانم میدهد و از من مشکلات درسیاش را میپرسد. هر وقت میخواهم موضوعات را توضیح دهم میبینم که باید یکی یکی مباحث قبلی را هم به او یاد بدهم. در درس فارسی هم این مشکل را دارد. اما دانشآموز کند ذهنی نیست. چون با کوچکترین توضیح مبحث را یاد میگیرد. میگویم چرا چیزهایی را که بلد نیستی از معلمتان نمیپرسی؟! میگوید: « خانم معلممون حوصله نداره. اگه زیاد سوال کنیم تنبیه میشویم من هم از تنبیه میترسم چون باید تا آخر ساعت جلوی تخته وایستم پاهام درد میکنه.» بیتوجهی به وضعیت تحصیلی دانشآموز و رفتار معلم از آسیبهای مدارس دولتی است. در واقع اولیا دو راه بیشتر ندارند یا باید فرزندشان را در مدارس دولتی ثبت نام کنند و خود به درس و مشق و تربیتشان رسیدگی کنند یا باید فرزندشان را به مدرسه غیردولتی بفرستند و با هزینههای کلان نمرات و آمار غیرواقعی ببینند. پاشایی در برنامه مطالبه در مورد مدارس دولتی به صراحت اعلام کرد که بودجه و اعتبار تخصیص یافته از سوی دولت کفاف هزینهها را نمیدهد و اولیا باید در صورت داشتن امکان مالی به کمک مدارس بیایند و البته تاکید کرد که در بحث کمک به مدرسه هیچ اجباری وجود ندارد. او در برابر این سوال که در مدرسهای دولتی از دانشاموزس 800 هزارتومان گرفته شده؛ گفت: «دولتی به چه معنا؟» به نظر می رسد آموزش و پرورش مفهوم دولتی را آنقدر گسترده است که می توان هر اتفاقی را در دامنش نهاد. البته پاشایی در همان برنامه قول داد اگر دولت وضع مالی خوبی داشت از مردم پول نخواهند گرفت!حکایت همچنان باقیست
معلمانی که در این گزارش با من همکاری کردند به هیچ وجه راضی به ذکر نام خود نشدند چرا که امید داشتند روزی بتوانند دوباره لباس معلمی را بر تن کنند. این یعنی هنوز میتوان کسانی را یافت که دلسوزند ولی آنقدر آزار دیدهاند که جسارت نقد ندارند. کاش مسئولان و مصادر امور بدانند که هرچه میگوییم از سر دردی است. امیدوارم در پایان این گزارش با تلفنهای مسئولان آموزش و پرورش مواجه نشویم که « مدارسی که تخلفات فوق در آنها اتفاق افتاده است را معرفی کنید تا مجازات شوند!» میدانیم که داستان تنها داستان چند مدرسه در این گزارش نیست. داستان زخم عمیق آموزش و پرورش ما است که در هر مدرسه بخشی از آن را میبینیم و در نسل آینده نمود عینی این زخم چرکین را مشاهده خواهیم کرد.https://hamnava.ir/News/Code/22874
0 دیدگاه تایید شده