
اشاره-در هیاهوی خبرهای سیاسی که گوش همه ما را پر کردهاست، یک جوان تبریزی رتبه برتر جشنواره جوان خوارزمی را در حوزه شعر به دست آورد. ابوالفضل حمامی که در آستانه 19 سالگی و دانشجوی حقوق است، در سکوت کامل خبری این جایزه را برای ادبیات و فرهنگ تبریز به ارمغان آوردهاست. با او درباره این جایزه و هنرش به گفتگو نشستیم. - درباه شعر، شاعری و هنر بگویید. چه شد که شعر را انتخاب کردید؟ به قول حسین منزوی:«من خود نمی روم، دگری می برد مرا...» راستش نمی دانم چه شد، تا جایی که یادم میآید سالهای ابتدایی مدرسه بود که من در مسیر مدرسه تا خانه، کلماتی را کنار هم می چیدم و به باور خودم داشتم ترانه میگفتم و میخواندم تا اینکه به اینجا رسیدم. شعر را از دوران دبیرستان به صورت جدی شروع کردم. البته امیدوارم که بازهم بتوانم با شعر زندگی کنم. -در مورد جایزه اخیر توضیح دهید. جشنواره خوارزمی، هرسال برگزار میشود و در بخش زبان و ادبیات فارسی میتوان با مجموعه شعر، داستان و طرح های پژوهشی و تحقیقی در زمینه ادبیات شرکت کرد. به لطف خدا، مجموعه شعر «از چشم پنجره» توانست بین چندین طرح ادبی در مرحله داوری نهایی، رتبه برتر را کسب کند. -حمایت ویژهای از شما شد که این جایزه را به دست آوردید؟ حمایت که چه بگویم... به جز خدایمان، خودمان و راهنماییهای داور محترم بخش استانی و راهنماییهای دوستانی که سالهای قبل در این جشنواره حضور داشتند چیزی در این راه پشتوانه من نبود. - برنامه شما برای آینده خودتان و شعرتان چیست؟ آینده شغلی خودم را که تصمیم دارم در رشته تحصیلی ام رقم بزنم. اما درباره آینده شعر، اگر روزی به اسم شاعر شناخته شوم، دوست ندارم شبیه شاعران سلبریتی پایتخت نشین باشم و به هر بها و بهانه ای، هر شعری بگویم و کتابهای چنان چاپ کنم، ادبیات به حد کافی مظلوم واقع شده است. -درباره فضای شعر تبریز بگوید. به عنوان یکی از آیندهداران این هنر فردای شعر تبریز رو چطور میبینید شعر و ادبیات تبریز، به نظرم همواره در صدر بوده و هست و خواهد ماند. اما بعضی فضاهای موجود در شعر تبریز که به نظرم در کل کشور وجود دارد گاهی شاعر را به گوشهنشینی وامی دارد. امید دارم این فضا و انجمن های ادبی در دست شاعران و ادیبانی باشد که دغدغه ی واقعی شان شعر و ادبیات است، نه دیده شدن پشت فلان تریبون، فلان جشنواره _ جشنواره هایی که از داورانشان معلوم است... _ و... -سخن آخر؟ باید در ابتدای حرف آخرم بگویم که هیچیم و چیزی کم. آرزوی قلبیام این است که شعر واقعی شناخته شود و شعر خوب جایگاه خود را در جامعه پیدا کند. من هم تا می توانم در این راه گام بردارم. من شعر را با انجمن ادبی شعرآورد تبریز شناختم و یاد گرفتم، هرقدر هم بگویم بازهم کم است و مدیون آن جمعام. این روزها هم اگرچه انجمنی به اسم شعرآورد به کار خود ادامه نمیدهد، اما این جریان درست شعر امروز در تبریز ادامه دارد. امید دارم این چراغ روشن، هرگز خاموش نشود. سپاسگزار و مدیون تمام عزیزانم و دوستانم هستم که بودهاند و خواهندبود.
https://hamnava.ir/News/Code/13975
0 دیدگاه تایید شده