×

منوی اصلی

اخبار ویژه

امروز : جمعه 11 فروردین 1402  .::.   برابر با : Friday 31 March 2023  .::.  اخبار منتشر شده : 21012 خبر
«روستای آستمال»؛ پنجه در پنجه محرومیت

«فوت یکی از روستائیان آستمال بر اثر مارگزیدگی»؛ خبر کوتاه است و تلخ.

از طریق یکی از آشنایان در فضای مجازی از این خبر تاسف بار آگاه می شوم. باورش سخت است مگر عصر حجر است که کسی جانش را بر اثر مارگزیدگی ساده از دست بدهد. حس کنجکاوی ام گل می کند برای همین پیگیر قضیه می شوم تا از صحت و سقم موضوع اطلاع پیدا کنم. با چند تماس تلفنی و پیغام و پسغام، مقدمات سفر را فراهم می کنم و با یکی از همکارانم راهی «روستای آستمال» می شوم.

«آستمال» یکی از روستاهای توابع خاروانا شهرستان ورزقان است که حدود ۱۵۰ کیلومتر با تبریز فاصله دارد. صبح یک روز تعطیل از تبریز به سمت ورزقان حرکت می کنیم. آفتاب تازه طلوع کرده وتعداد معدودی خودرو در جاده تبریز –  اهر در رفت و آمد است.

مسیر حرکتمان تا شهرستان ورزقان اتوبان دو بانده ایست با روسازی صاف و یکدست که معلوم است به تازگی آماده و به بهره برداری رسیده است. وضعیت جاده تا محدوده ی «معدن مسن سونگون» همین طور است بنابراین به راحتی این مسیر را طی می کنیم، اما پس از آن وارد جاده ی پر پیچ و خم با شیب های تند می شویم که حرکتمان به سمت روستا را سخت تر می کند.

جاده ای با پرتگاه های عمیق که بیشتر طول آن فاقد تجهیزات ایمنی و ترافیکی بوده و اغلب قسمت های آن تنها برای عبور یک خودرو مناسب است، رانندگی در چنین جاده ای واقعا خوفناک است! به کندی و با احتیاط مسیر را طی می کنیم و بالاخره پس از دو ساعت به روستای آستمال می رسیم.

بعد از گذر از آخرین پیچ، «روستای آستمال» مقابل چشمان مان نمایان می شود. روستایی در دل کوه و جنگل. منظره مقابل چشمان بیشتر شبیه تابلو نقاشی است تا واقعیت!

تابلوی آهنی زنگ زده ای در ورودی روستا خودنمایی می کند که روی آن ضمن خوش آمد گویی به میهمانان، مشخصات کلی روستا نوشته شده است.

حمام قدیمی مخروبه؛ اولین چیزی است که با ورود به محدوده روستا به چشم می خورد. کمی بالاتر از روی پل آهنی عبور می کنیم و وارد میدان اصلی«روستای آستمال» می شویم.تعدادی پیرمرد کنار هم نشسته و مشغول گفت و گو هستند .با ورود ما از جا بلند شده و به سمت مان می آیند. از آنها سراغ دهیار و اعضای شورای روستا را می گیریم. یکی از آن پیرمردها که لهجه ی بسیار شیرینی دارد با دهیار روستا تماس می گیرد و ورودمان را به او اطلاع می دهد.

تصمیم می گیریم قبل از دیدار با دهیار و اعضای شورا، اندکی در کوچه پس کوچه های روستا قدم بزنیم. پرسه زدن در کوچه های پیچ در پیچ آستمال لذت خاصی دارد، به هر گوشه که نگاه می کنی انگار با تاریخ حرف میزنی.

«آستمال» روستاییست با خانه های کاهگلی دو طبقه که اغلب شان همچنان پا برجا و قابل سکونت هستند البته تعدادی از آنها هم فروریخته و به خرابه تبدیل شده اند. با چرخی که در روستا می زنیم، در می یابیم تنها یکی دو تا از کوچه ها سنگ فرش شده و بیشتر آنها خاکی اند.

سر یکی از کوچه ها دو مادر کهنسال بر روی تکه سنگ بزرگی نشسته و در حال گفت و گو هستند، هر دو چارقد گل دار به سر دارند. ما را که می بینند برای احترام بلند می شوند. بسیار خوش رو و خوش برخورد هستند، خودمان را معرفی می کنیم و از آنها درباره روستا و مشکلاتش می پرسیم.

یکی از آنها که «خاله میناره» نام دارد، به زحمت سر جایش جا به جا می شود و می گوید: «روستای ما عین بهشت است، من ۶۳ سال دارم و از روزی که متولد شده ام اینجا زندگی می کنم اما مدتی است که پاهایم به شدت درد می کند و حتی نمی توانم به باغ مان که این نزدیکی هاست سر بزنم.»

«خاله میناره» نگاهی به خانم بغل دستی اش می اندازد و با همان لهجه شیرین آستمالی ادامه می دهد: «خانه بهداشت روستا همیشه تعطیل است و پزشکی نداریم که برای درمان به او مراجعه کنیم. فاصله روستایمان هم از ورزقان زیاد است و رفت و آمد به آنجا کار ساده ای نیست.»

«بی بی نرگس» در تایید سخنان او می گوید: «من هم فشارخون دارم و دائما باید فشارخونم کنترل شود ولی چون خانه بهداشت مان فعال نیست همیشه سر این قضیه سختی می کشم.»

او ادامه می دهد: «بیشتر از چهار ماه است که پزشک به روستا نیامده و کسی پیگیر این موضوع نیست. باورتان نمی شود همسرم دو سال پیش بر اثر زنبورگزیدگی فوت شد و کسی نبود تا جانش را نجات دهد!»

«بی بی نرگس» اشک گوشه ی چشمش را با چارقدش پاک می کند و با صدای گرفته می گوید: «مشکلات روستای ما تمامی ندارد، آب شرب روستا هم مشکل دارد. اهالی اینجا از آب چشمه ای استفاده می کنند که اصلا بهداشتی نیست.»

طولی نمی کشد که دهیار و اعضای شورا هم به ما ملحق می شوند. با خاله میناره و بی بی نرگس خداحافظی می کنیم اما آنها اصرار دارند که ساعتی مهمانشان باشیم. وقت تنگ است و حرف هایی که باید بشنویم بسیار! بنابراین از آنها تشکر کرده و با دهیار و اعضای شورا به سمت خانه بهداشت حرکت می کنیم.

کلی سنگ و کلوخ و نخاله دم در ورودی خانه بهداشت ریخته شده، به زحمت داخل حیاط می شویم. حیاط پر از خرت و پرت های دور ریختنی و در ورودی ساختمان هم قفل است. با مشاهده وضعیت نامناسب اینجا، که قرار است خانه «بهداشت» باشد، دود از سرمان بلند می شود. جایی که بیشتر از هر چیز به انبار ضایعات می ماند!

«آستمال» روستایی به قدمت تاریخ

ارسلان عبدالهی، دهیار روستا اولین کسی است که با او هم کلام می شویم و از او می خواهیم برایمان از « آستمال» بگوید. او در این باره می گوید: «طبق آخرین سرشماری صورت گرفته در سال ۹۵؛ این روستا ۵۱۴ نفر جمعیت دارد و ۱۸۵خانوار در آن زندگی می کنند. البته خیلی از ساکنین فصلی و غیردائم هستند و در فصل سرما به شهرهای اطراف کوچ می کنند.»

بگفته عبدالهی « آستمال» یکی از کهن ترین روستاهای کشور و جزو ۲۳ روستای هدف گردشگری آذربایجان شرقی است که به ثبت ملی رسیده و به لحاظ گردشگری و جذب مسافر پتانسیل بالایی دارد. درختان سر به فلک کشیده در باغات، جنگل های فندق و بلوط، معماری خاص بناهای روستا و امامزاده سید جبرئیل تنها بخشی از جاذبه های گردشگری آن است. اما نبود امکانات رفاهی و راه ارتباطی مناسب و همین طور برخی تصمیمات اشتباه در تقسیمات کشوری باعث شد تا این روستا جذابیت گذشته را نداشته باشد.»

او ادامه می دهد: «اهالی این روستا تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حتی از امکانات ابتدایی زندگی بی بهره بودند، به طوری که ساکنین « آستمال» مجبور بودند مسیر روستا تا دهستان جوشین را پیاده طی کنند اما پس از انقلاب و به برکت نظام جمهوری اسلامی اهالی از برخی امکانات بهره مند شدند. با این وجود آنها هنوز هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند و چشم امید به نگاه مسئولان دارند.»

چتر آموزش بر سر دانش آموزان

آنچنان که عبدالهی می گوید، تنها مدرسه روستا به نام «نظام الملک» در سال ۱۳۳۶ ساخته شده و بعد از انقلاب به مدرسه «شهید طهماسبی» تغییر اسم پیدا کرده است و حالا دو دانش آموز دبستانی دارد که حتی در شرایط کرونایی نیز کلاس هایشان حضوری برگزار می شود.

فقدان آب شرب بهداشتی

دهیار آستمال نبود آب آشامیدنی سالم را از جمله مشکلات روستا عنوان و اضافه می کند: «آب مصرفی روستا از چشمه تامین می شود اما آین آب کاملا آلوده است و سلامت اهالی را به خطر می اندازد.»

او می گوید: «البته تامین همین آب هم از دیگر مشکلات ما به حساب می آید، ساکنین پایین دست روستا آب کافی برای استفاده دارند ولی بالا دستی ها همیشه با کمبود آب مواجه اند.»

آنتن نداریم

عبدالهی ادامه می دهد: «عدم آنتن دهی تلفن همراه هم یکی دیگر از مشکلات ماست، همراه اول تنها در محدوده ی روستا در دسترس است و در باغات و جنگل ها آنتن نداریم، اینترنت خانگی هم پس از سالها دوندگی نزدیک دو سال است که راه اندازی شده.»

دهیار تصریح می کند: «روستای ما گردشگرپذیر است و عدم آنتن دهی تلفن همراه مشکلات بسیاری برای گردشگران ایجاد می کند. حتی سال گذشته چهار گردشگر در جنگل گم شده بودند که شانس آوردند رومینگ موبایل شان فعال شده و توانستیم موقعیت شان را ازطریق ارمنستان شناسایی کنیم و نجات شان دهیم.»

وضعیت نامناسب امامزاده سید جبرئیل

عبدالهی ادامه می دهد: «مشکل دیگر ما مربوط به امامزاده سید جبرئیل می باشد که اداره کل اوقاف استان تصدی آن را به دست دارد و حتی ۱۲۰ میلیون تومان از محل اعتبارات روستا را در سال ۸۶ برای تعمیر بقعه هزینه کرده و علاوه بر آن حدود ۲۰ هزار متر مربع از زمین های اطراف را بدون پرداخت ریالی به صاحبان شان تحت تملک خود در آورده است.»

او با اشاره به اینکه بقعه امامزاده در گذشته به کمک اهالی آستمال و روستاهای اطراف ساخته شده است، اضافه می کند: «وضعیت فعلی بقعه مناسب نیست و جاده منتهی به آن خاکی و فاقد روشنایی است اما اداره اوقاف برای حفظ و نگهداری آن هیچ هزینه ای نمی کند. ما به اوقاف پیشنهاد دادیم که صحنی برای امامزاده ایجاد کند و مابقی زمین ها را در اختیار دهیاری قرار دهد تا با همکاری سازمان میراث فرهنگی طرح های گردشگری در آن اجرا و درآمد حاصل را صرف رفع مشکلات روستا کنیم اما همچنان سر این موضوع با اوقاف اختلاف داریم.»

دهیار روستا تصریح کرد: «اوقاف برای همکاری نکردن با ما هر روز بهانه تراشی می کند که کم بودن درآمد امامزاده سید جبرئیل یکی از این بهانه هاست.»

مهر تعطیلی بر خانه بهداشت

در ادامه ابوالفضل داداشی، یکی از اعضای شورای روستای آستمال در تکمیل سخنان دهیار، نبود امکانات درمانی مناسب را از دیگر مشکلات اهالی روستا بر می شمارد و می گوید: «خانه بهداشت روستا فعال نیست و حتی ابتدایی ترین امکانات درمانی در آن ارائه نمی شود، بهورز هر دو هفته یکبار در خانه بهداشت حضور دارد و پزشک حتی دو ماه یکبار هم به اینجا سر نمی زند.»

داداشی ادامه می دهد: «اخیرا یکی از بانوان میانسال روستا حین کار در باغ دچار مارگزیدگی شد و به دلیل فقدان امکانات درمانی در روستا جان باخت.»

این عضو شورا می گوید: «البته دو سال پیش هم دو تن از اهالی روستا بر اثر زنبورگزیدگی و باز هم کمبود امکانات بهداشتی و درمانی جان خود را از دست دادند.»

او اضافه می کند: «اکثر اهالی روستا بالای ۶۰ سال سن دارند بنابراین اغلب مبتلا به بیماری های دوره سالمندی هستند لذا نیاز دارند که دائم تحت نظر پزشک باشند، در حالی که حتی شرایط تزریق یک آمپول ساده هم برای آنها فراهم نیست چه برسد به ویزیت توسط پزشک.»

داداشی با بیان اینکه اهالی روستا به لحاظ معیشتی و مالی وضعیت چندان خوبی ندارند، اضافه می کند: «همه ی اهالی خودروی شخصی ندارند تا برای درمان به مرکز بخش یا شهرستان بروند بنابراین مجبورند از آژانس استفاده کنند و در این صورت باید برای یک معاینه ساده متحمل هزینه ی بالایی شوند.»

گرد و خاک تنها سهم روستائیان از معدن

رمضان محمدنژاد، یکی دیگر از اعضای شورای روستای آستمال ضمن تایید سخنان هم ولایتی هایش می گوید: «منبع درآمد اهالی روستا از کشاورزی و باغداری است اما در سالهای اخیر آب و هوای نامناسب باعث نابودی محصولات شده است.»

او ادامه می دهد: «زمانی از رودخانه ای که از مرکز روستا عبور می کند باغات خود را آبیاری می کردیم ولی اکنون آب رودخانه به کمترین حد رسیده و برای آبیاری باغات روستا کافی نیست. علاوه بر آن گرد و خاک حاصل از فعالیت های «معدن آهن آوان» بر روی برگ درختان روستا نشسته و باعث نابودی محصولات مان می شود، برای حل مشکل خود چندین بار به مسئولان جهاد کشاورزی مراجعه کرده ایم ولی تا به امروز هیچ اقدام جدی از سوی مسئولان صورت نگرفته است.»

محمدنژاد می گوید: «گرد و خاک، تنها سهم ما از معدن است در حالی که طبق قانون باید بخشی از درآمد آن، صرف رفاه اهالی منطقه شود ولی متاسفانه نه تنها ریالی به روستا پرداخت نشده بلکه تنها منبع درآمد روستائیان را نیز نابود کرده اند.»

مسیرگشایی که به سر انجام نمی رسد

عباد باباییان، رئیس شورای روستای آستمال هم اضافه می کند: «نبود امکانات و شغل مناسب سبب شده که اکثر جوانان روستا به شهرهای همجوار کوچ کنند در صورتی که اگر امکانات لازم برای اشتغال آنها فراهم شود، همگی تمایل دارند به روستا برگردند.»

او ادامه می دهد: «رونق مهاجرت معکوس از جمله سیاست های دولت در سالهای اخیر است در حالی که برای دستیابی به این مهم باید زیرساخت های لازم را در روستاها فراهم شود.»

بابائیان می گوید: «سیل اخیر حدود ۱۵ کیلومتر از مسیر بین باغات را از بین برده و حتی رفت و آمد پیاده اهالی را دچار مشکل کرده و حتی محصولاتمان روی زمین مانده است. ما از طریق بخشدار مشکل خود را به گوش فرماندار شهرستان رساندیم و برای این همین یک دستگاه بولدوزر در اختیارمان قرار دادند ولی با گذشت سه ماه هنوز مسیرگشایی بطور کامل انجام نگرفته است.»

______________

قمر طالبی / مهد تمدن

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.