گروه : سیاسی
به گزارش همنوا به نقل از عصر آزادی آنلاین؛ بحث برسر اصالت تاریخی نام «جمهوری آذربایجان» دیگر مدتهاست که موضوعی ثابت شده و آشکار است. اینکه سرزمین های غرب دریای خزر تا رشته کوه های قراباغ و میان دو رود ارس و کورا (کور) پیش از 1918 هیچگاه و در هیچ سند سیاسی، تاریخی و ادبی ، آذربایجان نامیده نشده و محدوده ی جغرافیایی مذکور تنها پس از اعلام اسقلال ولایات قفقاز توسط مساواتیان نام آذربایجان بخود گرفت، برای همه موافقان و مخالفان موضوع بحث، واضح و مبرهن و بی نیاز از جدل و اثبات می باشد. این یادداشت کوتاه نیز نه بر اساس ادعای رژیم حقوقی و حقوق بین الملل بلکه برمبنای موضوعی تاریخی رقم خورده است؛ خلط و شیطنتی تاریخی که موجب بروز انحرافات فکری و نگرشی فراوانی درهمین راستا گشته و به نوبه ی خود باعث ظهور جریان های سیاسی و اجتماعی کژرو و انحرافی بسیاری در یکصدسال اخیر شده است.
مدافعان اصالت تاریخی نام جمهوری آذربایجان، هیچ سندی پیش از « بیان نامه استقلال » جمهوری دمکراتیک آذربایجان که در بیست وهفتم می سال 1918 توسط شورای ملی قفقاز شرقی و جنوب شرقی، در تفلیس صادر شده دردست ندارند. نکته بسیار جالب توجه در متن این بیانیه که توسط شش نفر از اعضای شورای ملی به امضا رسیده است و تابه امروز کسی بدان توجه ننموده ، زبان و ادبیات به کار رفته در آن است. با نگاهی اجمالی به نوشته ها، مقالات و مکاتبات و نشریات به جا مانده از دهه های آغازین قرن بیست در جمهوری موسوم به آذربایجان، اصطلاحات و افعال و به طورکلی ادبیات متن بیانیه به وضوح نشانگر این است که سند فوق الذکر نمی تواند از سوی هیچیک از اعضای شورای ملی قفقاز شرقی و جنوب شرقی نوشته شده باشد. جمله بندی ها ، اصطلاحات و به ویژه ترکیب افعال کاملا منطبق و مطابق ادبیات و زبان ترکی در اواخر دوره امپراطوری عثمانی می باشد و به احتمال قریب به یقین : بیان نامه استقلال شورای ملی آذربایجان ، در عثمانی و توسط پان ترکیست های حامی شورا همچون ترکهای جوان تدوین شده است.
در زیر تصویر متن اصلی بیان نامه استقلال آذربایجان برای مطالعه ی علاقه مندان آورده شده.
بؤیوک روسیا اینقیلابینین جریانیندا دؤولت ووجودونون آیری-آیری حیصصهلره آیریلماسی ایله زاقافقازیانین روس اوردولاری طرفیندن ترکینه مؤوجیب بیر وضعیتی-سیاسیه حاصیل اولدو. کندی قوایی-مخصوصهلرینه ترک اولونان زاقافقازیا میللتلری موقددراتلارینین ایدارهسینی بالذات کندی اللرینه آلاراق زاقافقازیا قوشما خالق جومهورییتینی تاسیس ائتدیلر. وقایع- سیاسیهنین اینکیشاف ائتمهسی اوزرینه گورجو میللوتی زاقافقازیا قوشما خالق جومهورییتی جوزیندن چیخیبدا موستقیل گورجو خالق جومهورییتی تاسیسینی صلاح گؤردو. روسیا ایله عوثمانلی ایمپئراتورلوغو آراسیندا ظوهور ائدن موحاریبهنین تصوییهسی اوزوندن حاصیل اولان وضعیت حازظرئیی-سیاسیه و مملکت داخیلینده بولونان میثیلسیز آنارخیا جنوب-شرقی زاقافقازیادان عبارت بولونان آزربایجانا دخی بولوندوغو داخیلی و خاریجی موشکولاتدان چیخماق اوچون خوصوصی بیر دؤولت تشکیلاتی قورماق لوزومونو تلقین ائدیور. بونا بینان آرای-عومومیه ایله اینتیخاب اولونان آزربایجان شورایی-میللیهیی ایسلامیهسی بوتون جماعته اعلان ائدیور کی:
١. بو گوندن اعتبارن آزربایجان خالقی حاکمیت حققینه مالیک اولدوغو کیبی، جنوبی و شرقی زاقافقازیادان عبارت آزربایجان دخی کامیل-ال-حقوق موستقیل بیر دؤولتدیر.
٢. موستقیل آزربایجان دؤولتینین شیکلی-ایدارهسی خالق جومهورییتی اولاراق تقررور ائدیور
٣. آزربایجان خالق جومهورییتی بوتون میللتلر و بیلخاصه، همجیوار اولدوغو میللت و دؤولتلرله موناسیبتی-حسنه تاسیسینه عزم ائدیور
٤. آزربایجان خالق جومهورییتی میللت، مذهب، صینیف، سیلک و جینس فرقی گؤزلمهدن قلمروووندا یاشایان بوتون وطنداشلارینا حقوقی-سیاسیه و وتنیه تامین ائیلر.
٥. آزربایجان خالق جومهورییتی اراضیسی داخیلینده یاشایان بیلجومله میللتلره سربستانه اینکیشافلاری اوچون گئنیش میدان بوراخیر
٦. مجلیسی-موسسیسان توپلانینجایا قدر آزربایجان ایدارهسینین باشیندا آرای-عومومیه ایله اینتیخاب اولونموش شورایی-میللییهیه قارشی مسئول حوکومتی مووققتی دورور".
حسن بی آغایئو، فتحعلیخان خویسکی، نصیب بهی یوسیفبهیلی، جامو بهی هاجینسکی، شفی بهی روستمبهیلی، نریمان بهی نریمانبهیوو، جاواد ملیک-یئقانوو، موصطافا ماحمودوو
همانطور که در متن فوق مشاهده می شود بسیاری از اصطلاحات مانند «قوای میللیه» ، «آرای عمومیه » ... و نحوه استفاده از مصادر و قیود و افعال همچون « مالیک اولدوغو کیبی » -بجای کیمی- ، « تلقین ائدیور» ، « اعلان ائدیور» ، « تقررور ائدیور»، «عزم ائدیور» و ... کاملا منطبق و مطابق ادبیات معاصر عثمانی هستند درحالیکه در متون ادبی، تاریخی و نگارش آن روز مسلمانان قفقاز - شامل نشریات منتشره و مکاتبات به جا مانده و دیگر اسناد دستنوشته موجود- به هیچ روی شاهد ادبیات مشابهی نیستیم. به ویژه که در مشروح مذاکرات شورای ملی هیچ اشاره ای به نحوه تنظیم متن بیان نامه ای با این میزان و درجه اهمیت و حساسیت نشده است. اینکه متن عقدنامه توسط چه کس یاکسانی تهیه و تنظیم شده و اینکه آیا پیش نویسی داشته یا نه و بسیار سوالات مشابه دیگر.
محمدامین رسول زاده که از او به عنوان بنیانگذار جمهوری آذربایجان نامبرده می شود، خود اندکی پس از سقوط جمهوری آذربایجان در 1920 هنگامی که در استانبول در تبعید بود در مکتوباتی که سیدحسن تقی زاده نوشته، از سوتفاهماتی که براثر نامگذاری آذربایجان بر اران و خانات جنوب قفقاز ابراز تاسف می کند.
رسول زاده طی نامه ای به تقی زاده می نویسد که : «از سؤتفاهماتی که در افکار عمومی ایران پیدا شده دائما متاثرم [ و در جستجوی ] واسطه هایی هستم که بتوانند این سؤتفاهمات را برطرف کنند.» وی در ادامه نامه ضمن اشاره به سؤتفاهمات پیش آمده از لزوم «موجودیت یک ایران قوی» سخن به میان می آورد و می نویسد : «اگر بالای سرما یک حکومت مقتدر ایرانی وجود داشت، روس ها نه به این سهولت می توانستند وارد باکو شوند و نه در قفقازیه این همه فجایع را می توانستند مرتکب شوند ...»
وی در همان نامه بحث و مذاکره برسر نام خانات مسلمان نشین قفقاز را کاملا تلویحا پذیراست و چنین می نویسد : «در این خصوص که اتخاذ چه نوع حرکتی در آذربایجان قفقازیه -یا به تعبیری که شما مناسب دیده اید اران- ضروری و اصلح می باشد با کمال خلوص نیت منتظر دریافت تصورات شما هستم ....»
از جملات فوق رسول زاده کاملا مشخص است که خانات مسلمان نشین قفقاز پیش از اعلام استقلال نامی مورد توافق همگان نداشته و "آذربایجان" نامی است که وی و همفکرانش مناسب جمهوری جدیدالاستقلال شان دیده اند؛ و به همان ترتیب می بینیم که تعبیر تقی زاده - اران – را نیز به زعم خود محترم و قابل قبول می داند.
موارد اشاره شده در فوق تنها باهدف ایجاد چند شبهه و پرسش اساسی به ویژه در اذهان مدعیان اصالت تاریخی نام «جمهوری آذربایجان» و مخالفان تئوری دخالت و نفوذ ترکان عثمانی در جریان اعلام استقلال آن جمهوری در سال 1918، مطرح گشته است؛ سوالاتی چون :
چرا در بیانیه استقلال که نخستین و مهمترین سند تاریخی و حقوقی استقلال جمهوری آذربایجان شمرده می شود، تااین حد به جمله بندی و انشای دیوانی عثمانی برمی خوریم؟
آیا براستی این سند توسط اعضای شورای ملی و مساواتیان تهیه شده بود یا سفارشی مکتوب از جانب ترک های جوان و پان تورانیستهای عثمانی در آن جلسه به امضای اعضا رسیده بود؟
آیا استقلال خانات مسلمان نشین قفقاز در سال 1918 حرکتی آزادیخواهانه و مستقل از جانب حزب مساوات بوده یا جزئی از برنامه و سیاستهای درازمدت عثمانی براساس ایده و آرمان تاسیس دولت بزرگ ترک از شمال چین تا بالکان؟
چرا لفظ «آذربایجان» به تدبیر سردمداران حکومت «اتحاد و ترقی» ترکیۀ عثمانی به سران «حزب مساوات»، یعنی طلایه داران استقلال سرزمین های شرقی قفقاز، در 1918 م دیکته شده؟
آیا هدف حکومت «اتحاد و ترقی» از اطلاق این نام به ایالت شروان آن روز، که در گذشته های دورتر آلبانیای قفقاز نیز نامیده می شد، چیزی جز ایجاد بستر سیاسی و حقوقی برای الحاق خطۀ آذربایجان به جمهوری نوپای به اصطلاح «آذربایجان» به منظور تحقق بلندمدت رویای «توران بزرگ» بود؟
و درآخر اینکه :
انتخاب نام «آذربایجان» برای جمهوری جدیدالتاسیس مسلمان در قفقاز که بستری برای یک جعل تاریخی باهدف جداسازی آذربایجان ایران از سرزمین مادری خویش و ترکیب و ادغام سرزمین های جنوب و شمال رود ارس تحت نام آذربایجان به عنوان گام بعدی، تا به کی و با چه هدفی امروزه نیز خواسته یا ناخواسته از دید برخی پژوهشگران و فعالان سیاسی غائب و مغفول باقی می ماند؟
مهران مظفری
https://hamnava.ir/News/Code/3844154
0 دیدگاه تایید شده