گروه : آرشیو
در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر زمانی که در بخش نگاه نو جایزه بهترین فیلم به «مسخره باز» همایون غنی زاده تعلق گرفت، ترجیح داد یک مهاجر افغانستانی را به جای خود روی سن بفرستد و از طریق متنی که به او سپرده بود اعلام کند از پذیرش این سیمرغ معذور است!
تا همینجا هم حرکت کارگردان «مسخرهباز» (فیلمی که اتفاقا از آثار آبرومند و تماشایی جشنواره سیوهفتم در بخش نگاه نو بود) حیرتانگیز و خارج از قواعد حرفهای به نظر میرسید اما پازل این اعتراض «تمسخرآمیز» زمانی تکمیل شد که داوران جشنواره اعلام کردند سیمرغ بلورین بهترین فیلم «هنروتجربه» را هم برای همایون غنیزاده کنار گذاشتهاند! اینبار حضور غنیزاده و اظهارات «توجیهگونه» او درباره اینکه سیمرغ اول را نگرفته چون «آن را دوست نداشته» و این یکی را میپذیرد چون «دوستش دارد» موجبات حیرت دوچندان را فراهم آورد.
در سال ۱۹۷۳ وقتی که براندو بابت بازی درخشان در فیلم "پدرخوانده" برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شده بود، در مراسم حضور نیافت و بجای خود «ساشین لیتلفیدر» دختر جوانی را راهی سن کرد که لباسی سرخپوستی به تن داشت و رئیس کمیته ملی بومیان آمریکا بود. او پشت تریبون گفت: "من به جای مارلون براندو در این مراسم حضور یافته ام. او از من خواسته که به شما بگویم که با کمال تاسف نمی تواند این جایزه را قبول کند و دلیل آن رفتار صنعت فیلم و سینما با بومیان آمریکا است" در متن کامل آن نامه که روز بعد از مراسم اسکار در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد، مارلون براندو وضعیت بومیان آمریکا را تشریح ساخت و موضوع را به حادثه «کشتار ووندد نی» – جایی که ۲۰۰ زن و کودک بر اثر شلیک ارتشی ها کشته شدند – ارجاع داد.
شوآف ناشیانه همایون غنیزاده در اختتامیه جشنواره سی و هفتم فیلم فجر، بیش از آنکه یادآور حرکت معترضانه "مارلون براندو" در چهل و پنجمین جشن اسکار باشد، ما را به یاد حرکت مسعود دهنمکی در خودداری از دریافت سیمرغی انداخت که سالها پیش بعد از هبه دادن از سوی هیات داوران برای فیلم "اخراجیها" با گفتن جمله (نه مرغ میخوام نه سیمرغ) از دریافت آن سر باز زد.
براندو در سالن حضور نداشت و اصلا در مراسم شرکت نکرد و آن دختر جوان سرخپوست را به جای خود فرستاد ولی اینکه غنیزاده در مراسم حضور دارد و بعد دوباره روی سن رفته و جملاتی پر ادا و اطوار بیان میکند و بعد سیمرغ را با خود پایین میبرد، این مدل گرفتن سیمرغ و همزمان غر زدنهای مبهم و غیر قابل درک او فقط خاطره ی رفتار طلبکارانهی ابراهیم حاتمی کیا را در اختتامیه دوره ی گذشته زنده کرد.
ظاهراً نقدهای روزهای اخیر از سوی منتقدان و تماشاگران جدی سینما از یک سو، و رکورددار نشدن تعداد کاندیدهای اولین فیلم بلند سینمایی او "مسخرهباز" باعث دلخوریاش از هیات داوران و جشنواره فیلم فجر امسال شده است. گویا غنیزاده انتظار داشت مانند سعید روستایی که در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر رکورددار تعداد نامزدی و کسب سیمرغ (بخاطر فیلم ابد و یکروز) شده بود، او نیز با فیلم مسخرهباز رکورد بزند. غافل از اینکه فیلمساز جوان ما با واقعیت فاصلهای دور و دراز دارد.
غنیزاده یا فراموش کرده و یا نمیداند که برای ساخت یک فیلم خوب، شرط اول داشتن یک "فیلمنامه" درست و منسجم است که بتواند از عهده قصه و روایت خود به درستی بربیاد و اساسن تکلیفاش با تماشاگر روشن باشد. حال چه یک فیلم کلاسیک با قصهای سه پردهای و سر راست باشد و یا یک فیلم خرده پیرنگ و یا حتی ضدقصه.
ای کاش غنی زاده از بازیگر فیلمش علی نصیریان یاد میگرفت که آداب حضور در یک جشنواره چیست؟ نصیریان هم حضور پیدا کرد هم جایزه اش را گرفت و هم با احترام از هیئت داوران تشکر کرد و اشاره ای هم داشت که او اولین بار است که سیمرغ میگیرد!
مهرزاد دانش منتقد سینما که عضو هئیت داوران هم بود بعد از مراسم اختتامیه نوشت: «به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر پیشنهاد میکنم قوانینی تدوین شود که بر اساس آن، افرادی که از گرفتن جوایزشان، بدون دلیل، امتناع میکنند، در دورههای بعد حق شرکت در این مناسبت را نداشته باشند. لوسبازی زننده جوانک تازهکاری با رفتارهای تهوعآور متظاهرانهاش در ادا درآوردن کژفهمانه از براندوی بزرگ و پذیرش/عدم پذیرش ادواری جایزهاش، از میزان شعور اجتماعیاش رونماییای جانانه به عمل آورد، نشان داد این جایگاه نیاز به مراقبت بیشتر دارد.
شخصیت فیلم پالتو شتری، جوانکی خودشیفته است که مسیر شهرت و اعتبار را با رفتارهای ضداجتماعی میپوید و مثلا از گرفتن جایزه در مراسمی که در آن شرکت کرده خودداری میکند تا بعدا با مرور واکنشهای منفی به این رفتار ارضا شود. نمی دانستم این فانتزی سینمایی، تنها چند روز بعد از تماشای این فیلم، به طور زنده مقابل چشمان من و صدها چشم دیگر شکل عینی به خود میگیرد!»
اگر کسی یک حرکت اعتراضی هم داشته باشد باید آداب این اعتراض را بلد باشد نه اینکه یک جایزه را نگیرد و دیگری را بگیرد! مثلا بیضایی در اعتراض به سانسور های متعدد اعمال شده بر مسافران سیمرغش را پس فرستاد. طنز ماجرا این است که با سیمرغ دوم جلوی عکاسان هم حاضر شده و عکس یادگاریش را میگیرد. (هم خدا را میحواهد هم خرما را).
امیر پوریا منتقد سینمایی هم در صفحه اینستاگرامش نوشته است: « اما هر چه باشد، در آن اعتراض ها و نمونه های داخلی همچون پس فرستادن سیمرغ توسط آقای بهمن فرمان آرا در دوران دوم احمدی نژاد ، معنا و اصالتی جاری است. نه این که یکی از جایزه ها را با دست ِ «نوموخوام» پس بزنند و آن یکی را با پای «از اینا موخوام» پیش بکشند! این که کسی فیلم خودش را برتر از اطلاق عبارت فیلم اول بداند، مثل این است که دختری بگوید من آن قدر مغرور بودم که هیچ وقت سر قرار اول با پسری نمی رفتم.بفرمایید که پس بالاخره چه می کردید؟ از اول سر قرار دوم می رفتید؟!»
این که "دوتا سیمرغ بهم دادن اولی رو دوست نداشتم دومی رو دوست دارم" نامش اعتراض نیست، "مسخره بازی" است.
منبع: عصر ایران
https://hamnava.ir/News/Code/17529
0 دیدگاه تایید شده