همنوا | حجتالاسلام احمد ذاکری، مدرس حوزه
روحانیت شیعه در طول تاریخ، نقش اساسی در سبکوسیاق زندگی مردم داشتهاست. نقشی که در بیشتر مواقع، از طریق مکاتبات مراجع تقلید با اقشار مختلف صورت گرفتهاست. این نامهها، در سالهای دور، بیشتر، از طریق تلگراف یا دستنوشته، به مردم میرسید و امروز میتوان آنها را در زمره اسناد ارزشمند تاریخی برشمرد.
تبریز با توجه به بستر عالِمخیز خود، همواره مبدا یا مقصد نامهنگاری مردم و روحانیون شاخص بودهاست. نامههایی با ادبیات خاص عُلَمایی و با تلفیقی از خطوط نسخ و شکسته، که پیغام محبت و معنویت را از دستخط مجتهدی دردمند و والامقام به دست مخاطبی متدین و دلشکسته میرساند. محتوای این نامهها، گاه سیاسی و اجتماعی است، و گاه، پاسخی است به سوال شرعی یک مقلّد در شهری مذهبی و پررونق مثل تبریز.
نامهای که در ذیل معرفی میشود، از همین اسناد است. نامهای که مرحوم آیتالله میرزافتاح شهیدی در پاسخ به یکی از مقلّدان خود نوشتهاست.
آیتالله شهیدی در 21 سالگی، از تبریز رهسپار نجف شده بود و بیش از دو دهه در این شهر، به تدریس و تحقیق مشغول بود. نقل است که مجلس درس این فقیه فرزانه در حوزه علمیه نجف، به زبان عربی برپا میشد و پذیرای طلاب بیشمار بود. وی در این دوران، اگرچه از شهر و میهن خود دور بود، اما با مریدان و مقلدان خود در تبریز، ارتباط پیوسته داشت. این نامه، یادگار همان دوران است.
ماجرا از این قرار است که فرد متموّلی از تبریز، نامهای را به همراه 40 لیره انگلیسی، توسط یکی از بازرگانان نامدار و خیرخواه آن زمان به نام «حاجی محمدحسن» به آیتالله شهیدی ارسال میکند. (پوند در گفتار عامه «لیره» نیز نامیده میشود. ارسال این مبلغ از تبریز به نجف، از رواج پولهای خارجی و رونق اقتصادی تبریز در دهه 20 حکایت دارد. مقصود از «رَقیمه شرعیه» نیز که در نامه آمده، یعنی نامهای که محتوای آن، مسائل شرعی باشد.)
آیتالله شهیدی 10 لیره را به عنوان وجوهات شرعی، برای هزینه مطابق تشخیص شرعی خود، جدا کرده و مِنباب قدردانی، یادآور میشود که این 10 لیره، در زمان بسیار مناسبی به دستش رسیده است، اما تاکید میکند که 30 لیره باقیمانده را به حاجی محمدحسنآقا میسپارد تا با مشورت این تاجر نیکوکار، در موضوع مناسبی هزینه شود.
آیتالله شهیدی در ادامه، برای پدر مقلد خود -که ظاهراً در موقع نامهنگاری، تازه فوت شدهاست- آرزوی غفران و رحمت الهی دارد و در همین حال، روایت نادر و مهمی را نیز متذکر میشود، و آن اینکه ممکن است شخص در حال حیات پدر و مادر عاق نشود، ولی بعد از مردن ایشان، عاق شود!
ظاهراً فردی که به آیتالله شهیدی نامه نوشته، گلایه کرده که چرا آیتالله تا کنون جوابی به ایشان ندادهاست؟ این گلایه را از آنجا می توان حدس زد که آیتالله شهیدی، در نامه خود، در صدد دلجویی بر میآید و مینویسد: «تا حال بیشتر از یک دفعه مکتوبی خدمت سرکار عالی مرسول نشده به جهت بعض ملاحظات بوده و الا در نیابت زیارت و دعا و تشکر از محبتهای شما قصوری نشده و انشاءالله نخواهد شد.»
نکته دیگر اینکه ظاهراً نویسنده نامه که فرد ثروتمندی نیز بوده، از دردِ چشم خویش نیز به آیتالله شهیدی گلایه میکند! و به ایشان میگوید که قصد دارد برای مداوا به پزشک خارجی مراجعه کند. آیتالله شهیدی نیز برای تسکین چشمان مقلد خویش، به وی توصیه میکند که سه گوسفند (یکی در حق حضرت عباس(ع)، یکی در حق سیدالشهدا(ع) و دیگری در حق حضرت مسلم(ع)) قربانی و در میان نیازمندان توزیع کند تا انشاءالله نیازی به مراجعه «بنفوس ارمنی» نباشد. (اشاره به قاعده «نفی سبیل» و اینکه جایز نیست غیرمسلمان بر مسلمان تسلط یابد.)
تشییع پرشور آیت الله شهیدی / آذر 1331 / تبریز
یتالله شهیدی در پایان با توسل به امام زمان(عج)، برای چشمان مقلد خود « عَن جدٍ» (یعنی از صمیم قلب) دعا میکند. از عبارت پایانی این دعا، (اشْفِ عَینِ الْجَوَادِ بْنِ الحسین) معلوم میشود نام کوچک صاحب نامه «جواد» و نام پدرش «حسین» بودهاست.
آیتالله شهیدی در پایان به والده صاحبِ نامه (که نامش فاطمه است) سلام رسانده و یک بار دیگر، برای دلجویی از مقلد خود، از او میخواهد، باز هم به نجف، نامه بنویسد و ایشان را از حال و روز خود بیخبر نگذارد.
به این ترتیب، با سند ارزشمندی مواجهیم که در آن، فردی، وجوهات قابلتوجهی را به دست مرجع تقلید خود رسانده و از او گلایه میکند که چرا جواب نامهاش را نداده، از مرگ پدر خود برای آیتالله شهیدی مینویسد، سلام مادر پیرش را به وی میرساند و حتی برای مداوای چشمان خود از مرجع تقلیدش چارهجویی میکند! مرحوم آیتالله شهیدی نیز با مهربانی و فروتنی خاص، از مقلّد خود دلجویی میکند و پاسخش میدهد. سطرهایی که مودت، صمیمیت و اعتماد میان دو نهاد مرجعیت و مردم را به گرمی، روایت میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض میشود جناب مستطاب، عمدهالتجارالاخیار حاجی محمدحسن آقا (زَیِّد توفیقه) در عصر ۲۶ رجب وارد و رَقیمه شرعیه را با چهل عدد لیره انگلیسی آورده، دَه لیرهاش را که برای احقر مقرر فرموده بودید در وقت خوب دستگیری نمود جزاکم الله خیرالجزاء و درخصوص بقیهاش که در چه وقت بمصرف باید برسد در پیش جناب حاجی معظم له است مذاکره خواهند نمود.
خداوند اقدس مرحمت و غفران مآب، حاجی مرحوم را بیامرزد و روح پرفتوح ایشان از جنابعالی و سایر اولاد کرامشان راضی و خوشنود نماید. در روایت وارد شده است که میشود شخص در حال حیات پدر و مادر عاق نشود ولی بعد از مردن ایشان عاق شود؛ امیدوارم انشاءالله تعالی موفق بشوید و در حال وفات حاجی مرحوم بیش از حال حیات ایشان درصدد ترضیه خاطر ایشان بوده باشید.
تا حال بیشتر از یک دفعه مکتوبی خدمت سرکار عالی مرسول نشده به جهت بعض ملاحظات بوده و الا در نیابت زیارت و دعا و تشکر از محبتهای شما قصوری نشده و انشاءالله نخواهد شد.
اما در مسئله درد چشم شما عَن جدٍ دعا میکنم، ولی به نظرم آمد که شما نذر کنید اگر انشاءالله خداوند اقدس چشم شما را شفا داد، یک گوسفند در اینجا باسم حضرت عباس و یکی باسم حضرت سید الشهداء و یکی باسم حضرت مسلم قربانی بشود و بفقرا قسمت بشود و انشاءالله بحول و قوه الهی خوب و خوب بشود، دیگر بنفوس ارمنی محتاج نشوید.
اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَین صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السَّلَامُ، اشْفِ عَینِ الْجَوَادِ بْنِ الحسین.
خدمت علّیه ماجد فاطمه خانم و عمدة الرّفعه مشهدی صادق آقا سلام برسانید و از اعلام حالات خودتان مضایقه نفرمایید. / الاحقر فتاح الشهیدی
https://hamnava.ir/News/Code/7277684
0 دیدگاه تایید شده