ناصر مطلبزاده /همنوا: از همین نویسنده چند سال قبل نمایش " مطبخ اربابی" را داشتیم که از نظر من کاری درخشان بود و "حسین عبداللهی" در تئاتر شهر آن را به صحنه برده بود. آن نمایشنامه را نیز پری اشتری ترجمه کرده بود و شادروان کامیار شکیبایی، سجاد راثی، رشاد معینی، یوسف اکبرزاده و پری سهرابی در آن به ایفای نقش پرداخته بودند. در واقع، واصف اونگورن نمایشنامه نویس نه چندان شناخته شده ترکیهای را "پری اشتری" به مخاطب ایرانی معرفی کرده است. تا آنجایی که من میدانم در هیچ جای ایران کاری از او ترجمه نشده و به اجرا در نیامده است. لذا از این لحاظ نمایشنامه " ماجرای آلمان" متنی اوریجنال و دست اول است که در تئاتر تبریز برای مخاطب تبریزی اجرا می شود.
نمایش" ماجرای آلمان" داستان زندگی خانوادهای را روایت میکند که به واسطه تحولات اقتصادی خاصی کسب و کارشان در معرض نابودی قرار دارد، به طوری که در شرایط فقر قرار گرفتهاند. در صحنه آغازین نمایش، " رجب" پدر خانواده را در چارهجویی از مشکل کسادی بازار کارش با دوست قدیمیاش
" کاظم" میبینیم. کاظم از افراد نو کیسه و وابسته به برخی احزاب سیاسی فاسد است، او توانسته با وابستگیهایی که با برخی محافل قدرت دارد، کار اقتصادی خودش را به گونهای برق آسا توسعه بدهد. کاظم، رجب را مجاب می کند که کسادی کسب او تقصیر دولت یا حزب نیست و او فقط فکر خود را به کار نمیاندازد و تیزهوشی لازم را در بهره بردن از فرصتها ندارد! رجب که تعمیر کار ماهری است توسط کاظم مجاب میشود که ماشینهایی را اسقاطی خریده و بعد از تعمیر بفروشد تا مشکل مالیاش حل شود. ایدهای که به رویایی شیرین برای خانواده و رهایی از مشکلات بدل میشود. رجب ماشین کهنهای می خرد و با هزینه، تعمیر، نوسازی و فروش آن قصد دارد به پول خوبی برسد. خانواده که در فشار اقتصادی است امیدوار میشود. علی پسر بزرگ امیدوار است با فروش ماشینی که پدر تعمیر کرده امکان ازدواجش با نامزدش نجلا که در معرض خواستگارهای دیگری است، فراهم آید و نوریه دختر کوچک خانواده هم امیدوار است گشایشی در وضعیت کار پدر ایجاد شود تا او نیز بتواند با شاگرد مغازه مکانیکی پدر ازدواج کند. شاگردی که حالا از فرط نبود کار در مغازه، کارش را ترک کرده است. اما ماشین تعمیر شده به قیمتی که آنها در نظر گرفته بودند به فروش نمی رود و همه رویاهای آنها بر باد میرود. علی که الان با نجلا ازدواج کرده و بچهدار شده به کارگری در یک کارخانه مشغول میشود. رجب مغازه را میفروشد. خانه نیز که در رهن بانک بود مصادره میشود جمال پسر کوچک و بیکار خانواده قصد میکند به همراه خواهر خود نوریه و همسر او برای کارگری به آلمان مهاجرت کند. رجب فقیرتر و سر پناهش کوچکتر و کوچکتر میشود اما همچنان فکر میکند این تقصیر خود او بوده است که به موقع نجنبیده است و اگر فکر خود را بکار بیاندازد موفقیت در انتظار اوست! بلاهتی کمیک و در عین حال عمیقا غم انگیز!
تمامی تلاش نمایش " ماجرای آلمان" در واقع در خدمت دراماتیزه کردن این" بلاهت" است. بلاهت بخشی از خرده بورژوازی ترکیه در دهه هفتاد که به جای جستجوی عوامل زوال خود در مناسبات ناعادلانه اقتصادی و روابط رانتی ناسالم حاکم بر احزاب و حکومت به سادگی فریب کلمات قشنگی را میخورد که حزب و دولت تحویلش میدهد. "کاظم" دوست قدیمی او که الان طبقه جدید فاسد سیاسی و رانتخوار را نمایندگی میکند او را قانع میکند که مشکل در جامعه، سیاست و اقتصاد یا حزب و دولت نیست. مشکل، مشکل شخصی اوست. این تم "فریب " در نمایش "مطبخ اربابی" نیز مشاهد میشود، آنجا که حزب حاکم شخصیت فرودست نمایش را مجاب میکند که کارگران معترض دشمنان ملت ترک هستند و با تحریک حس ناسیونالیستیاش او را به جانمعترضان میاندازد.
"واصف انگورن( ۱۹۳۸-۱۹۸۴) نمایش نامه نویس، کارگردان، دراماتورژ پیرو "برتولت برشت" است. او همچون "برشت" به سرشت سیاسی هنر نمایش باور داشت، برای او نمایش به مثابه یک مبارزه برای تغییر است. او در نمایشنامه هایش پیگر زندگی طبقات فرودست و غمخوار زندگی سخت آنهاست. "واصف انگورن" اما همواره کوشیده است دغدغه هایش را در قالب قصه هایی جذاب اما بشدت ملموس و برگرفته از تجارب زیسته خود در ترکیه دهه شصت و هفتاد تعریف کند. او جامعه ترکیه و طبقات اجتماعی آن را خوب می شناسد و در آثار انگشت شماری که خلق می کند، سعی میکند واقعیت ها، مناسبات و دشواری های زیست ادم های طبقه فرودست را به واقعی ترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. اما اصلی ترین دغدغه او این است که نشان دهد نابرابری های اقتصادی و سرکوب طبقه فرودست کجا و چگونه با ساختار سیاسی پیوند می خورد.
نمایش" ماجرای آلمان" روایتی است تاثیرگذار از زندگی خانواده ای در چنبره مشکلات اقتصادی در دهه ۷۰ ترکیه، اما " واصف انگورن" برای پرهیز از کلیشههای مرسوم درام اجتماعی، تمرکز درام را نه بر انتقاد مستقیم سیاسی به شیوه ادبیات نمایشی چپگرا که بر جنبههای کمیک "فریب خوردگی سیاسی" آدمهای نمایش خود میگذارد. در واقع، "واصف انگورن" سعی می کند نشان دهد که چگونه "فریب خوردگی سیاسی" آدمهایی مانند "رجب" در نمایش ماجرای آلمان ابعادی طنز آلود به خود میگیرد. به زبان دیگر، ظرفیتهای کمیک موقعیت "رجب" که در عین ساده لوحی و پخمگی فکر میکند که بیش از همه از عقل خود استفاده میکند دستمایه شوخی های " واصف آونگورن" قرار میگیرد. نمایش نشان میدهد که " رجب" هر چه بیشتر در فقر فرو میرود، بیشتر دچار این توهم میشود که در حال استفاده از عقل خود است! به طوری که در آخر نمایش کاسه صبر همسرش لبریز میشود و فریاد بر می آوردکه " بدبخت حتی پول کفنت را هم نداری!"
اما نمایش تنها ساده لوحی " رجب" در مواجهه با طبقه فاسد سیاسی حاکم را هدف نمیگیرد. نمایش نشان میدهد که خود این آدم بخشی از همان ساختار طبقاتی جامعه ترکیه است. جامعهای که به شدت به "طبقاتی" بودن آگاه است. " رجب" به عنوان یک کاسبکار خرده پا از طبقه اجتماعی خود آگاه است و به نوبه خود این غرور را دارد که حداقل از طبقه کارگر بالاتراست! کارگر مغازه او بنا به خاستگاه طبقاتیاش امیدی ندارد که بتواند با دختر او ازدواج کند. بنابراین، دختر را مجاب می کند که با او فرار کند.او همچنین پسرش علی را از کارگری در کارخانه نهی میکند چون کارگری در کارخانه را در شان طبقه اجتماعی خود نمیداند. " طبقه آگاهی" از تمهای اصلی نمایش "ماجرای آلمان" است یکی از بهترین و تلخترین بازنماییهایی این "طبقه آگاهی" در صحنه مواجهه "خانواده رجب" با "مرد پولدار خریدار ماشین" است. مرد ثروتمند در حالی که پز پول و ثروت خود را میدهد حاضر نمیشود کوچکترین انعطافی درمعامله نشان دهد!
نمایش " ماجرای آلمان" نگاه تلخ و انتقادی " واصف انگورن" به جایگاه زنان در مناسبات خانوادگی و اجتماعی طبقات پایین اجتماعی ترکیه دهه ۷۰ را هم به خوبی باز تاب میدهد. هر سه زن نمایش هیچ عاملیتی خارج از مقوله ازدواج و خانواده ندارند. امینه که خود زنی زجر کشیده است نسبت به عروس خود نجلا یک مادر شوهر بدرفتار است. در کل وضعیت زنان تابعی از تصمیم مردان است. مردسالاری وضعیتی مستقر است و هیچ تلاش یا اعتراضی برای تغییر آن از سوی زنان نمایش دیده نمیشود.
به لحاظ اجرا، نمایش موفق است. کارگردانی یکدست است. ترکیب بازیگران حرفهای و تازه کار مشکلی ایجاد نمیکند. ریتم نمایش حتی اندکی زیادی تند است و مخاطب اصلا خسته نمیشود. تنها چیزی که شاید جای اشکال دارد شخصیتپردازی "کاظم" و "فروشنده ثروتمند" است که زیادی "آدم بد نمایش" جلوه میکنند. شخصیتپردازی آنها به قول معروف خیلی گل درشت اتفاق میافتد و از اول تکلیف مخاطب با آنها روشن میشود.
https://hamnava.ir/News/Code/1841465
0 دیدگاه تایید شده