×

منوی اصلی

اخبار ویژه

امروز : دوشنبه 24 دی 1403  .::.   برابر با : Monday 13 January 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 26452 خبر
جنبی‌ترین جنبی‌ها

همین اول نوشته بگویم که برای خودم هم خنده‌دار است که تیتر زده‌ام نمایشگاه مطبوعات!

قضیه‌اش برمی‌گردد به سال قبل همین مواقع، به خاطر نداری و هزار جور بدبختی که بر سر رسانه‌های مکتوب - به خصوص روزنامه‌ها - نازل بود، انجمن صنفی مدیران مسوول و اعضایش تصمیم گرفتند که در نمایشگاه حضور نرسانند. حرف‌مان هم صنفی بود به ابالفضل! بحث اول‌مان چرایی برگزاری نمایشگاه مطبوعات در بخش جنبی نمایشگاه کتاب بود که نگاه طُفیلی از سر و کول این مدل می‌بارید و بیشتر رفع تکلیف بود که دور از جان، شما رسانه‌ها هم داخل جماعتید مثلا! و دیگری قحطی کاغذ و زینک بود و وضع قمر در عقرب توزیع آگهی‌های تکلیفی وقس‌علیهذا... بگذریم... امسال قضیه کمی توفیر داشت. همان اول کار شرط کردیم که نمایشگاه مطبوعات در بخش جنبی نباشد. یعنی برای خودش تشخص نمایشگاهی داشته باشد، در تقویم برنامه‌های ارشاد بیاید، نمایشگاه مطبوعات پوستر مجزا داشته باشد، وزیر برای بازدید بیاید والخ... وانگهی از حق نگذریم، وضع آگهی‌ها هم که نصفه و نیمه از بی‌سر و سامانی عهد قجر کمی تا قسمتی نجات یافته بود، چیزی در بضاعت قوت لایموت! این بود که نظر دوستان این شد که در روزگار بداقبالی رسانه‌ها نزد ملت همیشه در صحنه، به نمایشگاه برویم بلکه فرجی شد و تنور رسانه‌ها و مطبوعات گرم. زهی خیال زرشک! ۲- و بعد... ناف ایرانی جماعت را در دقیقه نود بریده‌اند! غرفه‌ها را دیر تحویل دادند! هیچ کس هم مقصر نیست گویا. این می‌گوید تقصیر اوست و او هم می‌گوید تقصیر آن دیگری است... چیزی در مایه‌های من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود! باری..روز اربعینی رفتیم غرفه تحویل گرفتیم آن هم با هزار جور دعوا و مرافعه... راستی این همه رسانه داریم در این شهر بی‌رسانه؟! برخی‌ها عجب اعتماد به سقفی دارند با رسانه‌های گل‌من گلی در قالب پَپَه‌نیوز و قاقالی آنلاین. یارو صرفا یک شماره چهارصفحه رپرتاژگونه با هزار جور غلط املایی و انشایی در سال اخیر منتشر کرده و حالا سر غرفه‌ی سه بر داشت کله مبارک مدیر خانه مطبوعات را می‌شکافت... از بی‌کفنی زنده‌ایم به مولا! ۳- و بعدتر... یک روز به نمایشگاه مانده است. برخی‌ها که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد در حال غرفه‌سازی هستند. و البته رسانه‌های از نوع #گالینابلانکا که آگهی‌نامه را با روزنامه اشتباهی گرفته‌اند، جولان‌شان دیدنی است! بزن بهادرند برای خودشان در این آزگار! شست کار هم دست‌شان است که چه بکارند تا چه درو کنند! خوب شب انتخابات هم است نور علی نور!... هم فال است و هم تماشا. گور بابای چپ و راست و گفتمان نشریه و سرمقاله سردبیر و یادداشت تَه‌دبیر و رنگ‌بندی استاندارد طراح! این چرخ لامروت رسانه باید بچرخد، حالا تو دوست داری اسمش را بگذار رپرتاژنامه، آگهی‌نامه، زردنامه، قرمزنیوز اصلا سَنَه نه؟ جُربُزه‌اش را داری؛ بسم‌الله وگرنه. . سُور گوروم! برخی‌ها هم که خاک رسانه خورده‌اند با مخلفات نداری و عَفَّک یا الله، غرفه‌آرایی می‌کنند تا میدان را برای گالینابلانکا جماعت تنگ کنند... چیزی در مایه‌های بزک دوزک پیر زن! آمده‌اند سر رسم چندین و چند سال با مجلدات چند ده ساله... که دَم به ساعت در غرفه‌شان واژه یادش بخیر بلند شود برای روزگاری که چاپ دوم و سوم فلان یومیه، شهر را بهم می‌ریخت... برخی‌ها هم که از بیخ تعطیلند..‌ اینجا کجاست غرفه فشن‌شو راه انداخته‌اند با مخلفات نان بیار، کباب ببر، بیشتر نگویم بهتر است... ۴- و بعدهاتر... امروز روز اول نمایشگاه بود. سر راه نمایشگاه هستم... رادیو پیام از حضور وزیر در تبریز خبر می‌دهد که برای افتتاح نمایشگاه کتاب در تبریز تشریف دارند. گوینده می‌افزاید: گفتنی است در "کنار" نمایشگاه کتاب، نمایشگاه مطبوعات نیز برپاست. با خود می‌گویم: جان به جان‌مان کنند ما بخش جنبی هستیم... جنبی‌ترین جنبی! وزیر می‌آید و چیزهایی کلیشه‌ای و اطوکشیده می‌گوید. سخنرانی وزیر چیزی در مایه‌های کباب بیات لای نان است که باید بو نکنی و فقط بخوری! وزیر روبان نمایشگاه کتاب را قیچی زد با نیم چرخی پاوارت‌گونه در نمایش کتاب، و بعد در ورودی نمایشگاه مطبوعات آفتابی شد که با چشم غره یکی از همکارانش عطای رسانه و هر چه آدم خوش خیال است را به لقایش بخشید و به بهانه ساعت پرواز رفت... دیدن این وزیر و اقسام وزرای این اندازه، ناخودآگاه مرا به یاد وزیری در حدود خیلی سال پیش انداخت که سکنات و حرف زدنش تومنی صنار بوی امید در فرهنگ می داد و از کجا به کجا رسیده‌ایم صد رحمت به دیروز! حرف آخر روز اول این‌که در جلسه افتتاحیه نمایشگاه، نماینده صنف ناشران صحبت کرد اما از سه تشکل قانونی مطبوعات کسی را برای صحبت نخواستند تا بیش از پیش بر همگان مبرهن شود که بخش جنبی را چه به این حرف‌ها! الباقی بماند برای فردا... اگر عمری بود. یا علی

فرهاد باغشمال

برچسب ها :

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.