گروه : اجتماعی

یادداشت اختصاصی همنوا _ ابوالفضل حمامی؛ امروزه فوتبال و در عبارت و معنای عام، ورزش همان چیزی است که ملتها را تعریف میکند و برخورد ملتها با ورشکارانشان در لحظههای پیروزی و شکست، تعریف قابل قبولی از آن جامعه را ارائه میکند.
جامعه ایرانی مدتهاست اسطورههای خود را از دست داده است. ورزش که باید پرورش اسطورههای ملی و اجتماعی را به عهده داشته باشد، امروزه تبدیل به بنگاهی تجاری در جهان شده است که جوامع فقیر، سهم کمتری از این اسطورهسازی را به تاریخ خود مینویسند.
اسطورهسازی در جامعه ایرانی امروزه بیش از آن که معنای اجتماعی داشته باشد، معنای سیاسی، جناحی و حتی سرمایهداری به خود گرفته و ماحصل این سیاستگذاریها قهر اجتماعی است که فاصله اجتماعی شهروندان ایرانی را بیش از پیش کرده است.
ورزش، هیچگاه نتیجهای به نام تساوی نداشته است و برد ملتها در زمین بازی معنا نشده است. آنچه برد و باخت ملتها را در ورزش تعیین میکند، برخورد شهروندان آن جامعه با اتفاقی به نام برد یا باخت در زمین بازی است که برد و باختهای امروز جامعه ایرانی، بیش از آنکه غرورآمیز باشد ترحمانگیز و رقتانگیز است.
روزهای بازی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲، تلخترین روزها برای جامعه ايرانی بود. فوتبالی که حتی شادی ملت در برد آن نیز ترحمانگیز بود. آن روزها را، آخرین تلاشهای قشر مذهبی ایران برای شادی تعبیر میکنم. شادی آن روزها، نه برخاسته از یک حرکت اجتماعی، بلکه بیشتر تلاشی برای آشتی بود اما غافل از اینکه دیگر چنین اتفاقاتی برای جامعه ایرانی مهم نبوده و نیست. آنروزها، تیم ملی فوتبال عربستان نیز در جام جهانی حضور داشت و این حضور و اتفاقات جامعه ایران در مقایسه با جامعه ایرانی، تلنگری برای سرمایههای از دست رفته جامعه ایرانی بود.
قهر اجتماعی امروز جامعه ایرانی در راستای سیاستگذاریهای نادرست اجتماعی است که نهتنها اسطورهسازی اجتماعی رخ نداده است، بلکه آنچه نیز مایه دلخوشی اجتماعی بود از دست رفته است.
جامعه ایرانی، قهر اجتماعی و انزوا و دورافتادگی و قهر خودخواسته نخبگان از بطن سیاستگذاریهای اجتماعی، امروزه چیزی جز خودتحقیری برای جامعه ایرانی نداشته است و این خودتحقیری اگرچه که طنز تلخی با خود بههمراه دارد اما چه بايد گفت که جامعه جهانی نیز به تماشای این خودتحقیریها نشسته است.
تعبیر خودتحقیری از این وقایع اگرچه تعبیر در دسترسی است اما تعبیری نسبی است که ریشههای این تعبیر و تعریف را میتوان از سویی در برخورد شخصی شهروندان و از سوی دیگر در ماحصل سیاستگذاریهای اجتماعی در طولانیمدت دانست که زمینهساز برخوردهای شهروندی، اجتماعی و فرهنگی در بعد ملی بوده است.
خودتحقیری اجتماعی ایران و سرمایههای از دست رفتهاش، جامعه را تا جایی پیش میبرد که شهروندی به آنچه که داشته و نداشته پشت میکند، شهروند دیگری آنچه داشته را رها میکند، شهروندی دیگر داشتههای دیگر ملتها را خوب میداند و شهروندی دیگر هوادار رقیبان ملی خود میشود. ریشه این اتفاق را بیش از آنکه در خودفروشی و خودتحقیری بدانیم، باید در سالهایی جستوجو کنیم که جامعه ایرانی چه در فوتبال، چه در کشتی و چه در دیگر داشتههای مشترک، اسطورههایی برای خود داشت که هنوز هم حسرت از دست دادنشان با جامعه ايرانی همراه است.
وقایع ناگوار اجتماعی در سالهای گذشته، شرایط نامساعد اقتصادی، اسطورهسازیهای پوشالی فرهنگی و اجتماعی، ناباوری مردم به سیاستگذاریهای اجتماعی و فرهنگی، سیاستزدگی برخوردهای ملی و فرهنگی و شیوع دامنه این برخوردها به داشتههای مشترک اجتماعی، امروزه چنین وضعیتی را به بار آورده است که جامعه ایرانی باید تالی فاسد آن را تا سالها متحمل شود.
تعبیر دیگر و بهتر از دست رفتن و از دست دادن سرمایههای اجتماعی، مهاجرتهای گسترده جامعه ایرانی، خاصه قشر جوان جامعه است که چهرهای جدی به خود گرفته است. مهاجرتی که در آن زیستن توام با غربت و دیگر مصائب در کشوری دیگر به زیستن در کشوری که هویت آن شخص است ارجحیت دارد.
مجال گفتن از سرمایههای از دست رفته و سوگواری برای از دست دادنهای پی در پی سرمایههای ملی و اجتماعی، دیگر تبدیل به عادتی روزمره در جامعه ایرانی شده که شاید تا چندین سال، هیچ خبر مسرتبخشی جامعه ایرانی از این اندوه رها نکند.
در این مقال، متهمانگاری شهروندان، پاک کردن صورتمسئله است چراکه باید این سؤال را از سیاستگذاران کرد که چرا چنین اتفاقی در دیگر کشورها و در چنین موقعیتهایی رخ نمیدهد و اگر رخ میدهد، چرا نمود آن، همانند نمود خودتحقیری و آشفتگی جامعه ایرانی نیست؟
https://hamnava.ir/News/Code/7636342
0 دیدگاه تایید شده