گروه : فرهنگی
همنوا- ابوالفضل حمامی/ همزمان با روز جهانی ترجمه باید از مصائب ترجمه و ترجمهسازی هم سخن گفت. مترجمان بسیار بزرگی از دیرباز در جامعۀ ایرانی بودهاند و هنوز هم که هنوز است این آثار ترجمه شده مخاطبان خود را دارند. ترجمه و مترجم پلی میان دو یا چند کشور، دو یا چند زبان و فرهنگ است و پرواضح است که مترجم نه در کارکرد یک ربات تحتاللفظی، بلکه باید در مقام یک انسان با چندین زیست مشترک ایفای نقش کند. زیست مشترکی که ناشی از فهم صحیح اثر، فهم صحیح زبان اثر و فرهنگ عامۀ حاکم بر جامعۀ نگارندۀ اثر است که هر اثر ترجمه شده بدون رعایت و عدم فهم این موارد به عبارتی از حیز انتفاع ساقط است. زبان و فرهنگ، دو مسئلۀ محدود به جوامع انسانیاند که از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوتند. حال از این گفته باید به این مهم رسید که ایجاد پلی در ترجمه برای اهالی فرهنگ مخاطب از هنرهای مترجم است. مترجمی که هم میتواند صرفاً ترجمهای درخور زبان اصلی در اختیار مخاطبان خود قرار دهد یا اینکه با زبانبازی خود، از قابلیتهای زبان مادری خود بهره بگیرد و چنان اثری در اختیار مخاطب قرار دهد که گویی برگرفته از زبان دیگری نیست. ناگفته نماند که حتی بحثهایی میان مترجمان بزرگ بوده که ترجمه به کدام شیوه بهتر است و این تفاوتهای سلیقهای، مخاطب را نیز درگیر میکند.
مانایاد نجف دریابندری در مقدمۀ ترجمهاش بر کتاب «چنین کنند بزرگان» اثر «ویل کاپی» چنین مینویسد: «در این کتاب مترجم نه تنها اصل امانت را در ترجمه زیر پا گذاشته، بلکه در حقیقت میتوان گفت که به هیچ اصلی پابند نمانده است. در کتاب حاضر، چنانکه اشاره شد قطعات فراوانی از متن اصلی ساقط شده، سهل است، در قطعات ترجمه شده نیز جملات و عبارات فراوانی از قلم افتاده و به جای آنها یا حتی در جاهای نامربوط دیگر، جملات و عباراتی جعلی گنجانیده شده است که به علت جعلی بودن، در متن اصلی به هیچ وجه دیده نمیشود... به این ترتیب میبینیم مترجم خود را مستوجب انواع و اقسام انتقادات و حملات جوانمردانه و ناجوانمردانه ساخته است و معلوم نیست چه نیرویی خواهد توانست او را از ورطۀ نیستی نجات بخشد.»
جدای از تواضع و خودانتقادی مانایاد نجف دریابندری که خود مترجمی چیرهدست و نامآشناست، این چند سطر از مقدمۀ کتاب «چنین کنند بزرگان» را نه به ضعف دریابندی، بلکه به توانایی نجف دریابندری در ترجمه و تصرف او در آثار تعبیر میکنم. او که خوب میداند کجای ترجمه باید چه کرد و کجای ترجمه باید اثر را رها کرد. بدون شک این حرفها، تحت تأثیر بزرگی شخصیت دریابندری نیست که اگر چنین بود و آن اثر بیارزش بود اکنون پس از نیم قرن نامی از آن باقی نمیماند.
این حرفها بهانهای است که قدر مترجم خوب در مقایسه با رباتهای ترجمۀ این روزهای بازار نشر به خوبی شناخته شود.
بازار نشری که دچار به نامهای مستعار نامترجمانی است که کتابهای ترجمه شده توسط آنان حتی با صد درصد تخفیف نیز فروخته میشود. البته حرف ما نه در ترجمه توسط این نامترجمان ناشناس و ناشران بازار کتاب، بلکه در این است که برای مثال وقتی کتابی توسط مترجمی سرشناس مانند نجف دریابندری، سروش حبیبی یا محمد قاضی ترجمه شده، توسط کتابخوانان و کتابفروشان شناسانده شده و خوانده شده و تأیید شده، حال دلیل این ترجمهسازیها چیست؟ باید قبول کرد که مخاطب عام کتاب، نادانسته و به طمع این تخفیفها در گرانی کتاب، دیگر از رفتن به سراغ ترجمۀ خوب خودداری میکند. اینکه پشت پردۀ ماجرای این ترجمهسازیها چیست و کیست مجال دیگری میطلبد که اخیراً نیز توسط روزنامهنگاران دیگری به این مهم پرداخته شده است.
از آثار زبانهای کشورهای خارج از خاورمیانه که بگذریم، گستردگی جامعۀ ایرانی و زبانهای رایج در جامعۀ ایرانی که گاه زبان کشورهای همسایه است، از عوامل گسترش ترجمه به زبان فارسی توسط ایرانیانی است که زبان مادریشان غیر از زبان فارسی است؛ برای مثال کسی که ساکن تبریز است و به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکند، میتواند با اندکی تلاش، از ترکی استانبولی به فارسی ترجمه کند یا کسی که ساکن اهواز است و به زبان عربی مسلط است، چند کتاب از محمود درویش و نزار قبانی پیدا کند و به فارسی ترجمه کند و در بیوی اینستاگرام خود بنویسد مترجم؛ و اصلاً چه کسی است که پیگیر کموکیف مترجمی این عزیزان باشد. بله؛ به نظر چنین میآید که این ویژگی جامعۀ ایرانی بیش از اینکه فرصتی برای ایجاد پلهای ارتباطی فرهنگی بیشتر باشد، میتواند حتی موجب مصائب عدیده نیز باشد.
علی ای حال، ما قدردان تمام عزیزانی هستیم که برای فرهنگ و ایجاد همسخنی با دیگر فرهنگها تلاش میکنند.
https://hamnava.ir/News/Code/1489390
0 دیدگاه تایید شده