
همنوا | فرشید باغشمال؛ هفدهم شوال، سالروز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی علیهالسلام «روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای» نامیده شده است. پژوهشهای مربتط با تاریخ پهلوانی در تبریز و آذربایجان، به یک کتاب جامع و ارزشمند، ختم میشود: «آئین فتوت و جوانمردی پهلوانان آذربایجان» اثر «دکتر احمد موتاب». نویسنده، خود از پیشکسوتان ورزش باستانی است که بعدها به دلایلی، به همراه برادرش، به کشتی قهرمانی روی آوردهاست. آقای موتاب، دکترای مدیریت تربیتبدنی خود را در دانشگاه تبریز سپری میکندکردهاست.
رساله دکترای وی، پژوهش بسیار ارزشمندی است در خصوص ابعاد طراحی مدل ورزش زورخانهای با رویکرد مکتبسازی و تبیین کارکردهای آن. این کتاب، سال 77 منتشر شده و منبع بسیار ارزشمندی در تحلیل آیین فتوت و جوانمردی در ایران به شمار میرود. مؤلف در بخشهای مختلف این کتاب به توصیف مرامنامه جوانمردان ایران، فتوت از دیدگاه انبیا و اولیا و اندیشمندان و سجایای پهلوانان قدیمی ایران پرداخته است. سیدمصطفی هاشمیطبا، رئیس وقت سازمان تربیتبدنی و اکبر ترکان رئیس وقت فدراسیون کشتی، یادداشتهایی را در ابتدای کتاب نوشتهاند. روی جلد کتاب، سیاهمشق زیبایی از «استاد محمدعلی فرزبود» است که با در نظرگرفتن محدودیتهای کار گرافیکی در آن سالها، سیمای زیبایی از کتاب را پیش رو قرار دادهاست.
آقای موتاب، کتاب را با گرامیداشت یاد پدر پهلوان خود «پهلوان عباسعلی موتاب» از پهلوانان نامدار تبریز در دهه 20 و30 و همچنین برادرِ کشتیگیرِ خود، تالیف کردهاست. وی در تالیف این اثر، از کتابخانههای مهم، از جمله کتابخانه آستان قدس و مسجد گوهرشاد استفاده کرده، و پای صحبت بسیاری از پیشکسوتان پهلوانی و پژوهشگران حوزه تاریخ نشستهاست. نهایتاً کتاب در سه بخش تدوین شدهاست:
بخش نخست، با بررسی فتوت و جوانمردی در فرهنگهای مختلف، و همچنین در دوره پیش از ظهور اسلام آغاز میشود و در ادامه به ریشهیابی آئینهای فتوت در بیان قرآن، در روایات اهل بیت علیهمالسلام میپردازد. بابهای فتوت در صفات مولای متقیان، امام علی علیهالسلام از دیگر بخشهای بخش نخست است. در ادامه نیز مفهوم فتوت، از منظر اندیشمندان بررسی شدهاست. بخش پایانی این فصل، آشنایی با 12 پهلوان، به نیابت از 12 امام علیهمالسلام است که با پرورش روح و جسم و نفس خویش، در برابر حاکمان جابر و غاصب ایستادگی کردهاند. بخش دوم، مخاطب را با 121 پهلوان و قهرمان آذربایجان (به نیت شماره ابجد «یا علی») آشنا میکند. بخش سوم نیز به تاریخچه تربیتبدنی دانشگاه تبریز در 50 سالگی تاسیس این دانشگاه اشاره دارد.
آقای موتاب، نام شما، برادر گرامی و مرحوم پدرتان، در محافل ورزشی، با کشتی باستانی و ورزش پهلوانی پیوند دارد. برای شروع، لطفاً قدری از این پیشینه خانوادگی خود بفرمایید.
ما اصالتاً از محله مارالان هستیم. من متولد 39 هستم. پدرم خدابیامرز «حاجعباسعلی موتاب» در تیمچه امیر حجره داشت؛ باستانیکار بود و پیش «مرحوم پهلوان حاجعلی سَقَطفروش» کار میکرد. حاجعلی، مدیر و مرشد زورخانه گرشاسبیل تبریز بود که در دهه 30 بدرود حیات گفت؛ پسرانش هم در همین زورخانه مرشد و میاندارزورخانه بودند. ما از کودکی در چنین فضایی، به ورزش باستانی علاقهمند شدیم؛ با برادرم هر سال در دستههای عزاداری ماه محرم در بازار تبریز شرکت داشتیم و در همین اثنا، گاهی نیز به زورخانه گرشاسبیل میرفتیم و تماشا میکردیم، اما وارد گود نمیشدیم. بعدها آرامآرام با تشویق پدرم وارد گود شدیم. اما اتفاقاتی افتاد که از اوایل دهه40 و50 به بعد، پدرم، یکدفعه از ورزش باستانی کنار کشید و دیگر حتی برای تماشا هم به زورخانه نمیآمد. ما هم که پیروِ پدر بودیم، دیگر باستانی کار نکردیم و وارد کشتی شدیم.
آیا تاریخ پهلوانی تبریز، وجه تمایز خاصی با سایر شهرها دارد؟
این موضوع را در مقالهای در ویژهنامه کیهان ورزشی در سال 70 نوشته بودم اشاره کردم. مقالهای بود با عنوان «جوانمرد که را گویند؟» آنجا در مورد برخی از پهلوانان تبریز مطالبی نوشتم. «مرحوم عطاءلله بهمنش» گزارشگر ورزشی آن سالها، در حاشیه مسابقات جام تختی، گلایه کرد که در فلان مقاله، همهچیز را به اسم پهلوانهای تبریز زدهای! گفتم واقعیت همین است. پهلوانی در تبریز، با تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور پیوند دارد. گواه این عیاری، «پهلوان حاجاللهیار خان» در دوره قاجار است که جان خودش را در راه دفاع از حیثیت و غیرت مردم گذاشت. ستارخان هم که از چهرههای مهم نهضت مشروطیت است، در واقع، نوچه اللهیارخان بود. پهلوانان تبریز هیچ گاه حاضر نشدهاند پهلوانِ درباری قاجار و پهلوی باشند. هیچگاه حاضر نشدند مواجببگیر حکومت باشند و همواره در برابر ظلم و ستم دربار ایستادهاند. حامی مظلومان بودهاند و جان خود را در راه فتوت و عیاری گذاشتهاند.
با توجه به ظهور مدرنیسم در زندگی ایرانیان، شاید بخشی از افول ورزش باستانی و زوال زورخانهها، اجتنابناپذیر به نظر برسد. اما به نظر میرسد افول زورخانه، دارای یک سری ریشههای تاریخی نیز باشد.
در طول تاریخ، زورخانه، خانه علیابنابیطالب(ع) بود و هویت خاص خود را داشت. اجازه بدهید چند مثال از حالوهوای زورخانهها بزنم که شاید تا حالا نشنیدهاید: معروف است که «عِباپهلوان» (پهلوان عبادالله سرابی تبریزی، از پهلوانان دوره قاجار) که از سرابیهای تبریز بود، وقتی به تبریز آمد، ابتدا وارد زورخانه «پهلوان میرآقا» (میرآقا قرآنی از پهلوانان تبریزی دوره قاجار) شد و به رسم آن روزگار، حریف طلبید. تکتک نوچههای پهلوان میرآقا را زمین زد. وقتی قرار شد با خود پهلوانمیرآقا کشتی بگیرد، در اولین سرشاخ، به محض اینکه با او چشمدرچشم شد، عقب کشید. میرآقا اصرار میکند که باید کشتی بگیری و عِباپهلوان در جواب میگوید، من با اولاد علی(ع) کشتی نمیگیرم! این در صورتی است که تا آن لحظه، میرآقا را نمیشناخت، نامش را نمیدانست و از سیادت او هم خبر نداشت! عِباپهلوان وقتی برای کشتیگرفتن با کشتیگیر روس، راهی این کشور شد، سه شب، در مسجدی در بادکوبه باکو اعتکاف کرد و بعد به مصاف حریف رفت و او را زمین زد. باز نقل است که حالوهوای زورخانه «حاجسیدحسن رزّاز» (از پهلوانان باستانیکار دوره قاجار در تهران) طوری بود که شبهای جمعه، مردم نذری میدادند و حاجت میگرفتند. مرحوم پدرم نقل میکرد که در همین تبریز، پهلوان سَقَطفروش، موقع ورزش، از آغاز حرکت شنا تا پایان، یک دوره ختم یاسین میکرد! زورخانه چنین جایگاهی داشت، اما از وقتی بحث «بازوبند پهلوانی» پررنگ شد، معنویت، از زورخانه رخت بست و به یک منصب حکومتی تبدیل شد و آئینهای فتوت و جوانمردی، افول کرد. با ظهور پهلوی، رضاخان که به ظاهر، به بحثهای ملیگرایی بسیار قائل بود، کاری کرد که ریشههای مذهبی زورخانه، به حاشیه رفت. «پهلوان رَزّاز» در تهران، درسخوانده نجف بود و اجتهاد داشت؛ از شاگردان آخوند خراسانی بود. چنین فردی را از زورخانه بیرون گذاشتند و به جایش یک کارشناس قهرمان آمریکایی به نام گیبسون را بالای سر ورزش مملکت گذاشتند. زورخانه تبدیل شد به یک جای نمایشی که هر سال، در چهارم آبان که تولد شاه بود، باستانیکارها در آن، حرکات نمایشی اجرا میکرد. حاصل چنین زورخانهای شد شعبان بیمخ!
آیا مواردی از انحراف پهلوانی در تاریخ تبریز (نظیر مبارزات مشروطه یا فرقه دموکرات) بوده که پهلوانی، در مقابل مردم باشد؟
در جریان مبارزات مشروطه، موردی از پهلوانی تبریز که علیه مردم باشد، سراغ نداریم اما در غائله فرقه دموکرات، میتوانیم از «پهلوان علیخان بلدیه» یاد کنیم که ناخواسته، در دام فرقه افتاد. علیخان، فرد بسیار خیّری بود و ذکر هوحق علی حق یا علی ، حق حق علیِ حق او موقع شنا رفتن، رهگذران را به گریه میانداخت، اما متاسفانه قربانی فرقه پیشهوری شد. علیخان، همچنان که از نامش پیداست، مامور شهرداری بود. با روی کار آمدن فرقه دموکرات، طبق برنامهای که شهرداری وقت، در نظر گرفته، بودند عباپهلوان علی خان بلدیه، مامور شد تا یک رشته مسیرگشایی را در شهر اجرا کند. مساجد بسیاری، با اجرای این طرح تخریب شدند. با پایان غائله آذربایجان، اعضای اصلی فرقه از کشور گریختند و این تخریبها، به نام علیخان تمام شد. او را در جلوی هنرستان وحدت امروز، در چوخورلار، به طرز فجیعی کشتند. از دیگر موارد انحراف پهلوانی که به نظرم، لطمه اساسی به ورزش زورخانهای تبریز زد، «پهلوان حسنباشماقچی» بود. او هم از پهلوانان بزرگی بود که سال 1318 در فینال مسابقات قهرمانی کشور، به قهرمانی رسید. اما به مرور کارش به بیراهه کشید. مدتی در اردبیل بود و بعدها در تهران «مسافرخانه فروردین» را راه انداخت. اجازه بدهید به همین اندازه کفایت کنیم و زیاد وارد جزئیات نشویم.
شما در مورد ورزش باستانی، هم کار تحقیق دانشگاهی داشتهاید و هم سالها در این رشته، فعالیت کردهاید. ورزش زورخانهای، از نظر علمی، چه وجه شاخصی نسبت به سایر ورزشها دارد؟
ورزش باستانی، با سلام و صلوات آغاز میشود و با حمد خدا و صلوات به پایان میرسد. به عنوان مدرس تربیتبدنی معتقدم، از نظر فیزیولوژی انسانی و علمِ تمرین، شیوه ورزش باستانی، یک شیوه کاملاً متفاوت و منحصر به فرد است. یعنی بر خلاف سایر ورزشها، ورزش زورخانه، از حرکات سنگین به سمت حرکات سبک پیش میرود؛ اما در عین حال، نوع حرکات در این شیوه، به گونهای است که نه تنها عارضهای در پی ندارد، بلکه یک حالت پیشبَرنده و سازنده دارد. حتی از نظر ترتیب اجرای حرکات نیز ورزش باستانی، بسیار خاص و متفاوت است. یک ورزشکار زورخانهای، ابتدا سنگ میزند، بعد میلبازو، بعد از آن چرخزدن و در نهایت کبادهزنی را اجرا میکند. اما مهمترین از جنبه ورزشی، بحث عیاری و فتوت ورزش زورخانهای است که دیگر اثری از آن در ورزش نیست.دنیا، تشنه میلبازی ما نیست. الان بندبازهای سیرکهای غربی، به مراتب بهتر از ما میل میزدند. قرار بود در ورزش، اخلاق و مرام خودمان را به جهان عرضه کنیم.
با سابقه دور و درازی که از پهلوانی و کشتی باستانی تبریز سراغ داریم، چرا سالهاست که تبریز در کشتی حضور بسیار کمرنگ و ضعیفی داشتهاست؟
علت این است که ما متاسفانه خیلی زود، فرهنگ و سنت و آئینهای خود را فراموش کردیم. کشتی هم جزئی از همین فرهنگ بود که خیلی زود فراموش شد. تمام شهرها، روی تاریخ ورزش باستانی خود کار کردهاند و پهلوانهای خود را برای نسل حاضر شناساندهاند. اما در تبریز و آذربایجان، به رغم تاریخ بسیار پربار پهلوانی، کاری صورت نگرفته است. کسی نمیداند که پوریای ولی، شاگرد «شیردل کهنهسوار» -پهلوان نامی محله سرخاب- است! در همهجای ایران، هنوز که هنوز است، کشتی سنتی، پای ثابت آئینهای کشاورزی، نظیر برداشت برنج و گندم است، یا در مراسمهای عروسی و سایر رسوم سنتی، کشتی سنتی، جای خود را دارد. به همین خاطر است که مازندران در کشتی، حرف اول را در ایران میزند. اما متاسفانه تبریز و آذربایجان، پهلوانان خود را خیلی زود از یاد برد. ما الان در تبریز زورخانه فعال نداریم. مهمتریم زورخانههای تبریز گرشاسبیل و گیو بودند که در سالهای اخیر تخریب شدند و از یاد رفتند.
کشتی معاصر ما با تمام جنبههای پهلوانیاش، در 40 سال گذشته، با نام «غلامرضا تختی» شناخته میشود. آیا نشانی از ارتباط تاریخی بین تبریز و تختی، به چشم میخورد؟
آقاتختی با بیشتر کشتیگیرهای تبریز رفیق بود و با آنها کشتی گرفته بود. تختی از همدورههای «احمد همایسعادت» بود. همایسعادت، تبریزی بود و با 19 سال قهرمانی، هنوز که هنوز است، پرافتخارترین کشتیگیر در مسابقات قهرمانی کشور درایران است. رفاقت دیرینهای نیز با آقاتختی داشت. تختی با «حسین عمو اوغلی» از قهرمانان دهه 20 و30 هم که در وزن دوم کشتی میگرفت، رفاقت داشت. اما مهمترین ارتباط آقاتختی و تبریز، وی با جبار بایرامجهانی» بود. جبار بسیار فنی و تماشایی کشتی میگرفت و تختی عاشق کشتیگرفتن او بود. تختی قبل از اعزام به مسابقات مسکو 1965، از طریق تبریز به باکو اعزام شدند. در تبریز با «مرحوم پهلوان حبیب پنبهچی»تمرین کرد. معروف است که گفته بود «حبیب، پدرم را در آوردی!» خدا بیامرزدش.
https://hamnava.ir/News/Code/9543002
0 دیدگاه تایید شده