گروه : اجتماعی
در این نوشتار، می خواهیم ببینیم این «چیز» که در بخشهای گستردهای از دامنه عینالی در شمال، تا آخر طالقانی و مارالان در جنوب و رواسان و آخماقیه، امتداد یافته است، آیا تنها با عنوان «سکونتگاه غیررسمی» قابل تبیین است؟ آیا به صِرفِ مصوبه فلان ستاد و سازمان، میتوان از یک واقعیت اجتماعی، مفهومزدایی کرد؟
نخستین متفکری که مفهوم «انسان حاشیهنشین» را پیشنهاد و به صورت نظریه وارد مطالعات جامعهشناسی کرد، رابرت ایپارک (Robert Ezra Park) جامعهشناس شاخص آمریکایی (1864 تا 1944 میلادی) بود. او با «مکتب جامعهشناسی شیکاگوی» خود، مهاجرت انسانی و انسان حاشیهنشین را به رسمیت شناخت. از نظر ایپارک، انسان حاشیهنشین، شخصیتی است که از حاصل برخورد با پیوند دو نظام فرهنگی متفاوت و احیاناً متخاصم ظهور می نماید. چنین موجود دورگهای در زمان واحد، نسبت به هر دو نظام فرهنگی، احساس بستگی و تعلق دارد، ولی در عین حال خود را نسبت به هیچکدام کاملاً متعلق و متمایل نمیداند. (نامه علوم اجتماعی، بهار 1355، دوره دوم، شماره1)
مرحوم قیصر امینپور، چه خوب همین مفاهیم جامعهشناسانه را در قصه ای ساده، اما واقعی و دردناک معرفی میکند:
«ما حاشیه نشین هستیم. من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم. در مدرسه گفتند: جا نداریم .مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: آقای ناظم اسمش را در حاشیه دفتر بنویس تا ببینیم.... خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه گریه، کمی هم می خندد.» (بیبال پریدن، قیصر امینپور، 1370)
با تکیه بر این تعریف مهم و معیار در ادبیات توسعه شهری، می توان حاشیهنشینی را اینچنین تفکیک کرد:
1) بخشی از شهر که از حیث موقعیت، در نوار جانبی و محیطی شهر واقع شدهاست.
2) افرادی که به هر دلیل، به حاشیه رانده شدهاند و در متن تحولات شهری، نقش و سهمی ندارند.
شهردار تبریز در حالی، اخیراً با صراحت تمام از پایان حاشیهنشینی سخن به میان آورده که اتفاقاً حاشیهنشینی تبریز، هر دو تعریف فوق را به شدت پوشش داده و وضعیت به مراتب پیچیدهتری نسبت به حاشیهنشینی سایر کلانشهرهای کشور دارد. ( گستره پراکنده، جمعیت 450هزار نفری، استقرار روی خط گسل، گسترش در دامنه کوه، نبود مسیر دسترسی و...)
تغییر عنوان «حاشیهنشینی» به «سکونتگاه غیررسمی» ممکن است در نگاه اول، زیاد مهم به نظر نرسد؛ اما از یک مفهومزدایی اساسی حکایت دارد. بافت ناکارآمد، صرفاً ناظر بر استحکام و ایمنی خانه است اما وقتی صحبت از حاشیهنشینی میشود، استحکام بنا، فقط یک بخش از مشکل است. تغییر عنوان، تلاشی است برای تقلیل مشکلات حاشیهنشینان به حوزه «استقامت خانه و کیفیت مصالح ساختمانی». از دیگر سو، انکار حاشیهنشینی، به معنی نفی طبقهای از مردم است که از بدیهیات زندگی شهری محروماند.
مثلاً همین پروژه مجموع مسکونی ارم، به زعم شهرداری «سکونتگاه رسمی» است اما حتی مردم خود این مجتمع، با گذشت دو سال از سکونت در آنجا، خود را حاشیهنشین میدانند و پیگیری کاستیهای ساختمان را با عنوان «مجتمع مسکونی حاشیهنشین» انجام میدهند. چرا که هنوز در حاشیهاند، از حقوق شهروندی محروماند، تنها و بیکساند و مصداق دقیق جملات قیصر امینپور.
حتی، چه بسیار محلاتی که اتفاقاً دُرُست در قلب شهر، به حاشیه رانده شدهاند و با این نگاه، حاشیهنشین محسوب میشوند. (آخر عباسی، راسته کوچه، کوچه باغ و ...)
البته این مفهومزدایی، تنها محدود به تبریز و شهرداری تبریز نیست، بلکه مولود ادبیاتِ مثلاً مدرن توسعه شهری در کشورمان است. به هر حال، شهرهای ما، هر قدر در تخریب آثار تاریخی و نابودی طبیعت شهری، پیشگام بوده، در تولید تعاریف خوشرنگولعاب، سنگ تمام گذاشته است. تغییر «قشر محروم» به «قشر کمبرخوردار» و «فقرا» به «قشر آسیبپذیر» از این دست، مفهومزداییها است.
به سخنان معاون شهردار بر میگردیم که گفته، چیزی به اسم حاشیه نشین نداریم!
سوال اینجاست که چه کسانی، این «چیز» را داشتند که از این به بعد ندارند؟ مدیران و مسئولان؟ کارشناسان؟ دانشگاهایان؟ عموم «شهروندان؟ یا «جماعت حاشیهنشین»؟ و پاسخ این است که حدود 500هزار نفر در تبریز این مشکل را داشته و دارند. تحریف نام و محتوای این مشکل، پاک کردن صورت مسئله است. به صِرف بخشنامه و دستورالعمل فلان ارگان بالادست، نمیتوان یک واقعیت اجتماعی را نفی کرد و لباس رنگین بر آن پوشاند.
گفتار درمانی معضلات شهر، در مقام خطابه، گیرا است؛ اما جز این که مسیر برنامهریزی شهری را منحرف میکند، سودی ندارد. اگر اصرار بر تعاریف خوش رنگولعاب داریم، چارهای نخواهیم داشت، جز عمل به راهکار یکی از مدیران شهر که سال گذشته پیشنهاد داده بود در آستانه تبریز 2018، دیوارههای حاشیهنشینان را رنگ کنیم!
کریم جمالی
https://hamnava.ir/News/Code/14558
0 دیدگاه تایید شده