گروه : اجتماعی
همنوا | صبا مهدوی
مشکل اینجاست که بیشتر رسانهها، اخبار حوزه جرم را بدون در نظر داشتن پیامدهای روانی و تاثیرگذاری اجتماعی این اخبار، منتشر میکنند؛ برای این رسانهها اخبار قتل و تجاوز و خشونت، تفاوتی با اخبار کشاورزی و فوتبال و ترافیک ندارد.
به این تیتر که از دیروز در رسانهها دستبهدست میشود دقت کنید: «پدرکشی توسط نوجوان ۱۲ ساله در اهر» این تیتر، اگر یک صحنه سینمایی بود، کارگردان نمیتوانست به این سادگی، مجوز اکران بگیرد؛ اگر داستان بود، نویسنده از سانسورش انتقاد میکرد و اگر یک ویدئو بود، اینستاگرام حذفش میکرد و یا اینکه دستکم در حاشیه پوستر فیلم یا روی جلد کتاب، اشاره میشد که دیدن این صحنه برای افراد زیر 15 سال، توصیه نمیشود؛ اما از آنجا که عرصه رسانه در ایران، از منظر لایههای روانی و تاثیر اجتماعی، چندان مورد تحقیق و نظارت نیست، رسانهها آزادند که برای بیشتر دیدهشدن، تیترهایی بزنند که از واژهواژهاش خون و خشونت میچکد. به بیان دیگر، رسانه که بای نقش پیشگیریکننده در حوزه خشونت و بزه داشته باشد، با این قبیل تیترها، خود به طور مستقیم به «خشونت رسانهای» دست میزند. «اگر خشونت را هر گونه هجمه به هنجارهای اجتماعی تعریف کنیم، کلیه فیلمها ، نمایشها و برنامههایی که اعمال جنایی، قتل، دزدی و به طور کلی نقض قوانین را به نمایش میگذارد، همگی در حوزه خشونت رسانهای قرار می گیرند. مطبوعات و به ویژه سینما و تلویزیون از این منظر بارها مورد انتقاد جرم شناسان قرار گرفته است.» (1)
هر فردی که به قتل میرسد، در هر حال، جایگاه مشخصی دارد (پدر، دختر، مادر، کارگر، کشاورز، مهندس، دانشجو و ...) با وجود این، آیا تعمیمدادن موضوع قتل به جنسیت و صنف افراد، منطقی است؟ متاسفانه تیترهایی نظر پدرکشی، زنکشی و پسرکشی، چنان در میان رسانهها، فراگیر شده که گویی یک خشونتِ طبیعی و نهادینهشده، برای حذف زنان، پدران و فرزندان در ایران جاری و ساری شده است. چنین تیترهایی خود آشکارا، جنایت علیه نهادهای اجتماعی، به خصوص خانواده است. با خواندن چنین تیترهایی، مخاطب برای دقایقی، با تحریک حس وجد و هیجان، بیآنکه بخواهد، به نوعی لذت ذهنی دست مییابد، لذتی که در پس آن، ماجرایی هولناک و خونبار نهفته است. اینجاست که اخبار جرم، به جای اینکه بازدارنده و هشداردهنده باشد، به «کالای سرگرمی» تبدیل میشود. «در جریان شکلگیری جرم به عنوان نگرانی های اجتماعی فرهنگی و حقوقی رسانه ها بدین پدیدهها شکل سرگرمی نیز میبخشند، به نحوی که در همین رهگذر "اسپارکز" نسبت به فرآیند مبدل شدن تصاویر جرم به سرگرمی توسط مجموعه های تلویزیونی انتقاد می کند.» (2)
بدیهی است که نقش رسانهها به عنوان بازوی پلیس و دستگاه قضایی، ارزشمند و تاثیرگذار است. رسانهها قطعاً باید رویدادهای مجرمانه را اطلاعرسانی کنند، اما این شیوه اطلاعرسانی، نباید شائبه «جذب لایک» داشته باشد.
انتظار میرود سایت اطلاعرسانی پلیس، با نگاهی روانکاوانه، به اطلاعرسانی جرمهای مکشوفه اقدام کند و اجازه ندهد بازنشر این اخبار، با غلو، تحریف و جابجایی صورت بگیرد. همچنین از دستگاه قضایی و به طور مشخص، معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه، انتظار میروید با فعالکردن پیوست رسانهای و ارائه آموزشهای تخصصی، به ابعاد «خشونت رسانهای» در جامعه بپردازند.
رسانه، نوید رسانایی و همگرایی است و طبیعی است که همگرایی، باید رویکرد ایجابی داشته باشد، نه سلبی. اخباری که آحاد جامعه را نسبت به یکدیگر، دلسرد و مشکوک و کینهتوز کند، نمیتواند رسالت یک رسانه مطلوب باشد.
1) رسانهها و جرم، علی رزمان، فصلنامه حقوق قانونیار، شماره پنجم، بهار 1397
2) رسانه و جرم از منظر جرمشناسی فرهنگی، سارا آقایی، مطالعات حقوق کیفری و جرمشناسی، شماره 1، تابستان 1396
https://hamnava.ir/News/Code/9696493
0 دیدگاه تایید شده