گرگاس های سیاسی حساسیت راستها را برنمی انگیزند چون مشترکاتی با هم دارند، به همین دلیل واکنشی از آنها نسبت به خود نمی بینند. اما در طرف مقابل، آینده زیست سیاسی چپ ها را به خطر انداخته اند.

محیط زیست و اکوسیستم ها تا دلتان بخواهد مزاحم و مخرب دارد. چند صباحیست که جانور سگسان گرگ صفت به کابوس مردم شمال و غرب آذربایجان شرقی تبدیل شده. گرگاس، حیوانی که نه گرگ است و نه سگ ولی هم گرگ و است هم سگ. چند روز اخیر زیاد در باره اش شنیدیم و خواندیم. گفته می شود گرگاس‌ها بزرگ تر و عطیم الجثه تر از گرگها و سگ ها هستند. این جانور جسارت و درندگی گرگ را دارد و حتی بیشتر، از طرفی هم تیز هوشی سگ را کسب کرده اند. گرگاس ها از آمیزش و جفت گیری گرگ نر و سگ ماده به عمل آمده اند و آنطور که بیان شده عقیم هستند و قدرت نسل سازی ندارند. گفته میشود با توجه به صدور حکم کشتن و دفع گرگاس ها حالا جان گرگ ها هم به خطر افتاده، درست است که گرگ و گرگاس تفاوت دارند ولی مردم آن دو را به یک چشم می بینند و البته گرگاسها از گرگ ریشه گرفته اند. از طرفی گرگاس ها با توجه به مشترکاتی که با سگها دارند، حساسیتشان را بر نمی انگیزند و سگها معمولا کاری به کارشان ندارند. ماجرای این حیوان چیزی شبیه سیاست و حزب بازی و حزب زایی های خودمان شده. در چند سال اخیر از پیوند راست های سنتی و چپی ها چیزی مثل همین گرگاس درون سیاست شکل یافته. گرگاس هایی که محافظه کاری راستها را عاریت گرفته اند و هر از گاهی هم ماسک درندگی اپوزوسیونی چپ ها را به صورت می زنند. گرگاس های سیاسی حساسیت راستها را هم برنمی انگیزند چون مشترکاتی با هم دارند به همین دلیل واکنشی از آنها نسبت به خود نمی بینند و به نوعی همزیستی مسالمت آمیز با هم دارند. اما در طرف مقابل، آینده زیست سیاسی چپ ها را به خطر انداخته اند. چون گفتیم با توجه به شباهت های زیاد، مردم این دو را در یک چشم خواهند دید و خرابکاری های گرگاس های سیاسی را به پای چپها هم خواهند نوشت. چرا گه گرگاسهای سیاسی هم ریشه در چپی ها دارند. القصه، گرگاس‌های دشت سیاست ایران هرچند عظیم الجثه شده و فعلا با توجه به ویژگی هایی که شمرده شد، تمام زیست بوم را مال خود کرده اند، اما فراموش نکنیم عقیم هستند و قدرت نسل سازی ندارند.

حمیدشیرازی