گروه : آرشیو

نخستین شب جمعه ماه رجب «لیلهالرغایب» نام دارد. رغایب جمع مکسر رغبت به معنای آرزو است و شب لیلهالرغایب را میتوان شب آرزوها نامید.
ماه رجب یکی از ماههای بسیار مورد توجه در آموزههای مذهبی ما است. ماه رجب از جمله ماههای حرامی است که در آن قتل و جنگ مجازات بیشتری دارد. در حدیثی از رسول اکرم(ص) آمدهاست:« «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به پایه آن نمیرسد و قتال با کافران در این ماه حرام است. آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد، خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور میگردد.» به این ترتیب و با توجه به احادیث بسیاری در این حوزه، ماه رجب یکی از ماههای پرفضیلت سال است. نخستین شب جمعه ماه رجب «لیلهالرغایب» نام دارد. رغایب جمع مکسر رغبت به معنای آرزو است و شب لیلهالرغایب را میتوان شب آرزوها نامید. چند سالی میشود که عبارت شب آرزوها توسط رسانه ملی تبلیغ شده و در کنار آن اعمالی که برای این شب توصیهشده نیز به گوش مردم میرسد. اعمال شب لیلهالرغایب را تنها میتوانید با یک جست و جوی ساده در گوگل یا در مفاتیج الجنان به دست آورید. اما این تمام ماجرای لیلهالرغایب نیست. این شب قبل از آنکه از زبان مجریان تلویزیون برای نسل جدید تفسیر شود؛ مدتها در تبریز سابقه داشته و سنتهای منحصر به فردی دارد؛ سنتهایی بعضا عجیب و غریب! طلاق به خاطر هدیه لیلهالرغایب! یکی از سنتهای لیلهالرغایب در تبریز هدیه دادن به عروسی است که هنوز به خانه بخت نرفته. یعنی در شب لیلهالرغایب داماد باید هدیهای درخور به خانه عروسش بفرستد. سری به خانوادههایی که قرار است در این شب برای نوعروسشان هدیه بفرستند میزنم. اکرم زنی است حدود پنجاه ساله که پسرش در اردیبهشت سال گذشته عقد کردهاست. او در تدارک هدیه لیلهالرغایب برای عروسش است. از او می پرسم چرا به چنین هدیهای باور دارد؟ میگوید:« والاه تا یادم میآید چنین رسمی بوده اما نمیدانم دلیل اصلیاش چیست» از او میپرسم در طول این یک سال چند بار برای عروس خود هدیه فرستاده؟ میگوید: «عید قربان، تولدش، یلدا، ولنتاین، حالا هم برای رغایب و البته که چهارشنبه سوری هم در پیش است.» مهناز هم یکی از مادرانی است که میخواهد برای عروسش هدیه رغایب بفرستد. میپرسم چه هدیهای نظر دارد؟ او گوشیش را روشن میکند و عکس چهار النگو را نشانم میدهد و میگوید: «اینها را خریدهایم. به یکی از آشپزهای مشهور شهر هم سفارش حلوا دادهام قرار است این النگوها را داخل حلوا تزئین کنیم. البته چند دست لباس هم برایش خریدهایم.» شغل پسرش را می پرسم. من و من میکند و میگوید که کنار دست پدرش سرگرم است. اما داستان خرید هدیه رغایب به همین جا ختم نمیشود. خوب است بدانیم اختلافهای بسیاری هم بر سر همین مورد کوچک به وجود آمده. به بهانه لیلهالرغایب با زوجی آشنا شدم که زندگیشان بر سر هدیه رغایب از هم پاشیدهاست. او پسر جوانی است که به تازگی از فرآیند طلاق خلاص شدهاست. چندان علاقهای نداشت که درباره اسم، شغل و تحصیلاتش بنویسم چون به نظرش مسخره بود که یک زوج تحصیلکرده و موفق فقط به خاطر یک هدیه کوچک و سنتی، دچار مشکلات عجیبی شدند. داستان را از او میپرسم. میگوید:«همسرم دانشجوی یکی از رشتههای پرطرفدار پزشکی است. من هم گمان میکردم با زن روشنی طرف هستم. پارسال همین اواخر اسفند بود که همسرم مدام درباره مناسبتی که پیش رو بود حرف می زد و من فکر میکردم که مقصودش عید است. شب رغایب حدود ساعت ده بود که پدر همسر سابقم تماس گرفت و گفت که با پدر و مادرم به خانهشان برویم چون یک مشکل بزرگ ایجاد شده. ما نگران خود را به خانه ایشان رساندیم. پدر و مادر همسر سابقم بسیار عصبانی بودند و خوش نیز ناراحت بود. مشخص بود که گریه کردهبود. پدرش پرسید چرا برای رغایب هدیهای نفرستادیم. حقیقتش را بخواهید ما اصلا نمیدانستیم چنین سنتی وجود دارد. ما خانواده کوچکی داریم که اغلب آداب را رعایت میکنیم ولی تا به حال به گوشمان هم نخورده بود برای شب مردگان باید هدیهای بفرستیم! خلاصه پدرم خواست پادرمیانی کند و گفت که ما اطلاعی نداشتیم و حتما جبران میکنیم. اما خانواده او بسیار ناراحت بودند و میگفتند به خاطر به توجهی ما، دخترشان چشم به راه مانده. من از طرفی از رفتارشان تعجب کردهبودم و از طرفی هم عصبانی بودم که چرا یک سنت عجیب باید این قدر مهم باشد که من و خانوادهام را بازخواست کنند. نتوانستم خودم را کنترل کنم و گفتم به بزرگی خودتان و زیر سایه کادوهای میلیونی که در یلدا و چهارشنبه سوری فرستادهام ببخشید! این حرف دعوا را بزرگتر کرد. مادر همسرم گفت: ما حتی برای بی مبالاتی شما در نفرستادن هدیه عید قربان اعتراض نکردیم ولی انگار شما از سکوت ما سو استفاده میکنید.» مرد جوان در حین گفتن این جملات گاهی میخندید و گاهی به شدت عصبانی میشد. او ادامه داد:« همین جملات باعث شد پردههای احترام بین ما فرو بریزد و اختلاف بیشتر شود. ما حتی به مشاور هم مراجعه کردیم اما چیزی که همسر سابقم و خانوادهاش درباره من میگفتند فقط بی توجهی به سنتها و بیاحترامی بود!» میپرسم فکر میکنی آیا کسانی هم مانند تو هستند که کارشان به خاطر هدیه رغایب به طلاق بکشد؟ میگوید چرا که نه. همان یک هدیه آتش اختلاف را بین ما روشن کرد والا ما مشکلی نداشتیم. قطعا در خانوادههای دیگر هم میتواند یکی از دلایل اختلاف باشد اگر تنها دلیل نباشد.» همسر سابق این مرد جوان درباره این موضوع مایل به صحبت نبود و فقط گفت: «بعضی رسوم مایه سربلندی یک دختر است و بی توجهی به آن تبعاتی هم دارد!»
لیلا حسین نیا
https://hamnava.ir/News/Code/43832
0 دیدگاه تایید شده