همنوا / سحر فکردار: صندلیهای کوچک و میزها طوری چیده شده است که مشتریها میدانند باید زود صبحانهشان را بخورند تا مشتریهای بعدی که وعده یک صبحانهی لذیذ را به خود دادهاند هم از غافله جا نمانند. زیر سقف این مغازه از لاکچری بازیهای کافه هایی که صبحانه سرو میکنند هم خبری نیست و تمام داستان خیلی خاکی و بازاری در جریان است.
اینجا لبنیاتی و صبحانه سرای «حاج سلطانعلی» است. مغازهای قدیمی؛ جایی در دل بازار تبریز. همان بازار تاریخی و زیبایی که عنوان بزرگترین و قدیمیترین بازار مسقف جهان را به نام خود گره زده است. جایی در انتهای سرای گرجیلر و ابتدای بازار شهیدی. تبریزی و غیر تبریزیهایی که یکبار میهمان این شهر بودهاند به خوبی اینجا را میشناسند یا حداقل یکبار اسم آن را شنیدهاند. اصلا شاید برای همین هم باشد که حاج «رسول فیروزمند» میگوید: «همه اینجا را میشناسند و اگر در تبریز چند نقطه بیاد ماندنی و معروف باشد یکی هم این مغازه است.» رسول فیروزمند 63 ساله که حالا مویی سپید کرده؛ در ظهر برفی تبریز که مغازه از حضور مشتری پر و خالی میشود، چند دقیقهای روبرویم مینشیند تا از قصه این محبوبیت بگوید.
«پدرم حاج سلطانعلی که مغازه هم با نام او پا کرده سالها پیش اینجا را بنا کرد. در ابتدا فقط نصف این فضای فعلی را داشتیم ولی بعدها لبنیاتی را وسعت دادیم و بعدها هم همان اندازه ماند. ما پنج برادر هستیم. هر کدام از آنها کسب و کار خود را دارند و من با کمک پسران برادرم مغازه را سر پا نگه داشتهام. پدر خدابیامرزم مرد خوب و شریفی بود که سال 53 چشم از دنیا بست. آنقدر مرد خوبی بود که امروز نامش ماندگار شده و همه به نیکی از او یاد میکنند. »
حاج رسول بین این حرفها حواسش به مشتریها و امور مغازه هم هست. مشتریهایی که یکی چند صد گرم پنیر میخواهد و دیگری شیربرنج. یکی قیمت کره حیوانی را میپرسد و دیگری پی عسل اعلاء آمده.
کمی سکوت میکند. سری میخاراند و به قدمت 110 ساله لبنیاتی حاج سلطانعلی اشاره کرده و میگوید: « اگر از من بپرسید رمز این سابقه طولانی و اعتماد مردمی چیست باید بگویم ما همیشه تلاش کردهایم کیفیت محصولات را حفظ کنیم. تولیدات لبنی مغازه همه توسط خودمان انجام میشود و میدانیم چه چیزی به مشتری عرضه میشود و مشتری را دست خالی راهی نمیکنیم. اصلا برای همین است که حتی مسافرانی که از ما خرید میکنند بعدها هم از شهر خود هم سفارش ارسال میدهند.»
دامداری حاج سلطانعلی در روستای زینجناب، جایی در 25 کیلومتری تبریز واقع شده. حد و مرز روستا به دامنههای کوه سهند ختم میشود و محصولات پنیر و عسل آن هم بسیار معروف است.
ولی ماجرای سرو صبحانه در این لبنیاتی حکایت دیگری است و به قول آقای فیروزمند مشتریهای ثابت خود را دارد. از هفت صبح که کرکره مغازه بالا میرود آرام آرام سر و کله مشتریها هم پیدا میشود. هر چند به سبب بافت قدیمی بازار و نگاه سنتی حاکم، بیشتر مشتریان صبحانه شامل مردها بوده ولی گاهی پای زنان هم برای صبحانه خوردن به اینجا باز میشود. انگار در سوز سرمای تبریز چند لقمه سرشیر و عسل میتواند گرمای دوباره ای در جان آدمها جاری کند. صبحها فضای مغازه آنقدر شلوغ است که آدمها تنه به تنه یکدیگر مشغول خوردن صبحانه اند تا راهی کار و بار خود شوند. هر چند حالا که کرونا بساط خود را همه جا پهن کرده، بیشتر مشتری ها هم ترجیح میدهند بیرون از مغازه صبحانه بخورند.
در جای جای دیوارهای مغازه قاب عکسهای مختلفی از تصویر مردی به چشم میخورد که با نگاهی نافذ و قامتی استوار سایه خود را بر فضای حاکم گسترده است. او کسی نیست جز حاج سلطانعلی بزرگ که حالا میراث 110 سالهاش به خوبی حفظ شده است.
از حاج رسول می پرسم چرا سر و سامانی به اینجا نمیدهید و شبیه لبنیاتیها و صبحانه سراهای جدید با یخچالهای مدرن در فضایی شیکتر به فعالیت خود ادامه نمی دهید که می گوید: «همه ما را با همین شکل و شمایل می شناسند. از اول هم اینجا بوده ایم و حاج سلطانعلی برندی در بازار تبریز شده که همه با همین ظاهر آن را می شناسند. تلاش ما بیشتر در حفظ کیفیت محصولات است.»
پیرمرد درست میگوید. با بزک و دوزک بیخودی که نمی توان سری در سرها در آورد. اصلا شاید حاج سلطانعلی با همین در و دیوار قدیمی در همین گوشه از بازار بوده که حاج سلطانعلی شده است. با همین دیوارهای شلوغ و پر از قاب عکس. با قوانین مربوط به خودش که مثلا دور چای را خط کشیده و برای مشتریان چای سرو میکند.
گپ و گفت کوتاهم با او به پایان رسیده و دیگر وقت رفتن است. حاج رسول به یکی از شاگردها اشاره میکند و میگوید «یک لیوان دوغ به خانوم بده» . از بین صف آدمهایی که برای خرید دوغ و پنیر و کره ایستادهاند راهی باز می کنم. نگاهی به میز و صندلیهای خالی می اندازم و بیرون میآیم. فردا صبح اول وقت دوباره داستان صبح پشت این میزها به شیرینی عسل زینجناب آغاز میشود.
عکسها: امیر صادقی
https://hamnava.ir/News/Code/9540010
0 دیدگاه تایید شده