گروه : سیاسی

همنوا: «در فتنهها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.» گفتۀ پیشین، ترجمۀ نص صریح حکمت نخست نهجالبلاغه است. حال، این کلام راهی برای توجیه سکوت برخی وکلای ملت است؛ همان وکلای ملت که باید در صحنه باشند و نیستند.
آنچه باید از برخی وکلای ملت پرسید این است که اگر در صحنه نیستید، پس کجا هستید؟ چرا چیزی نمیگویید؟ در این روزها، دلیل اینهمه سکوت چیست؟ شما که همهچیزتان را از جمهوری اسلامی دارید، آیا به تماشای این روزها بسنده خواهید کرد؟ جای شما در این میدان کجاست؟
- یک توجیه اشتباه
توجیه شتر دو ساله، برای سکوت سیاسی توجیه اشتباهی است و پشت این توجیه اشتباه، فهم اشتباهی است. آنچه در این باره مطرح است، پرهیز از همصدایی با دشمن است. حال، آنچه باید گفت این است که این قبیل سکوتها گاه از همصدایی با دشمن بدتر است. سکوتی که به نفع دشمن تمام خواهد شد. سکوتی که تماشای شکست خویشتن است.
- وکلای ملت و احقاق حقوق ملت
آنچه که وظیفۀ وکلای ملت است، احقاق حقوق ملت است. جدای از جریان باطل آشوبخواهی، عدهای در دانشگاهها و دیگر فضاها به گفتوگو با یکدیگر نشستهاند، در پی راه چارهاند، در پی شنیده شدن و در پی شنیدن صدای مخالفند. اما برخی وکلای ملت همچنان سکوت کردهاند. اینها اگر خود را وکلای مردم میدانند، به دادخواهی مردم برخیزند، صدای مردم باشند و اگر توان اینگونه بودن ندارند، لااقل صدای خود باشند. هرچند در سکوت این روزها هم میگذرد اما روزی باید زبان باز کرد.
- دورتر از دیروز
آنچه فضای ملتهب سیاسی میطلبد تبیین است، گفتوگوست، در میان مردم بودن است، ادعا کردن و اثبات ادعاست، روایت است، شنیدن مردم و برای مردم بودن است. حاشیۀ امنی که نمایندگان مردم را از مردم دور میکند سکوت در روزگار آشوب است. در فضای روزگار امروز که نسل جدید بیش از هرچیز در پی گفتوگو و شنیده شدن است، راه گفتوگو در دانشگاهها باز شده، صداهای مخالف شنیده شده، همه سخن گفتهاند اما جای عدهای که باید سخن بگویند خالی است. عدهای که با وجود تمام نقدها ای کاش از سخنگوی دولت یاد میگرفتند، پا در میان مردم میگذاشتند و میگفتند و میشنیدند. اما ترجیح دادند در حاشیۀ امنی باشند که بازخواست نشوند و نشنوند تا مبادا باورهایشان به چالش کشیده شود، ترجیح دادند به نشستهای همفکرانشان محدود بمانند.
- سکوت و ترس و نفاق
پرواضح است که گفتوگو، چالشبرانگیز است. خاصه در روزگاری که تمییز خوب از بد کار هرکسی نیست. اما سؤال اینجاست که اگر وکیل ملت در تحلیل این روزهای ایران درمانده است، چرا خود را نمایندۀ مردم میداند و اگر سخنی برای گفتن دارد پس چرا سکوت کرده است؟ گفتن این حرفها و بازخواست مطالبهها، از اینروست که وکلای ملت در معرض بازخواستند و مخاطب این گفتهها هیچگاه یک شهروند ساده نخواهد بود بلکه اینها از زبان شهروندان سادهای بیان میشوند که در آشوب سکوت عدهای و در آشوب هیاهوی عدهای دیگر گیر افتادهاند. دیگر سخن این است زمان همهچیز را حل میکند و نفاق نام دیگر سکوت برای حل شدن مسائل روز کشور است. نفاقی که میگوید بهتر است سکوت کرد تا مبادا عدهای بدشان بیاید، بهتر است سکوت کرد تا همین اندک سرمایۀ اجتماعی دچار تزلزل نشود. نفاقی که با شکستن سکوت، تعارض منافع در پی خواهد داشت.
- سکوت و مصلحت
همهچیز این مردم، حتی فقر و زندگیشان در آشوب از روی مصلحت است. نمایندگان این مردم اهل سکوتها و حرفهای مصلحتیاند. مصلحت اقتضا میکند که وکلای ملت سکوت کنند، آنجا که باید نامشان در لیست امضاها معلوم شود به اعلان تعداد بسنده کنند و آنجا که باید بین مردم باشند، در غیبت مصلحتی به سر ببرند.
- سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ پارلمانی ازدسترفته
مشارکت مردم در انتخابات اخیر، نشان از کاهش سرمایۀ اجتماعی است. این هم بلای بزرگی است که مقبولیت و مشروعیت حاکمیت را تهدید میکند. مردمی که نمایندگان منتخب را نمایندۀ خود نمیدانند، در پی رساندن صدای خود به گوش حاکمیت هستند و همین نمایندگان هستند که باید گوش شنوای حاکمیت و زبان رسای مردم باشند. اما بلای بزرگتر، نه ازدسترفتن سرمایۀ اجتماعی بلکه ازدسترفتن سرمایۀ پارلمانی است. باید به شرح این گزاره پرداخت. سرمایۀ پارلمانی ازدسترفته بیانگر این است که وکلای ملت که مقبولیت خود را باید هم از سوی حاکمیت و هم از سوی ملت کسب کنند و برای مردم جهت اعتلای حکمرانی و حکومت تلاش کنند، نه برای مردم تلاشی میکنند و نه تلاشی برای دفاع از حکومت میکنند. حال این بند از این یادداشت، خود سنگ بنای یادداشت دیگری است که باید به آن پرداخت و در این مجال، بهتر است به این مقال بسنده کرد.
https://hamnava.ir/News/Code/4606060
0 دیدگاه تایید شده