گروه : فرهنگی
به گزارش همنوا، تبریز و آذربایجان، از دیرباز، کانونهای مهم حافظ پژوهی است. دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر رشید عیوضی و دکتر سلیم نیساری، از جمله محققین شعر و اندیشه حافظ به شمار میروند که در تصحیح دیوان حافظ و رمز گشایی از ابیات دشوار آن، سهم قابلتوجهی دارند. در این میان «شادروان دکتر رشید عیوضی» از استادانی است که به رغم کوششهای علمی و ادبی بسیار، کمتر سخنی از وی در محافل ادبی به میان می آید. در آستانه «روز حافظ» و دهمین سالگرد درگذشت استاد عیوضی، مقاله ای از «دکتر محمدرضا ضیا»، شاعر و محقق نامآشنای ادبی را میخوانیم:
دکتر رشید عیوضی استادِ زبان و ادبیات فارسی و مصحح دیوان حافظ، عصر روز پنجشنبه هفتم آذر ماه 93 درگذشت. با این که همیشه پیگیرِ اخبار هستم، این خبر را سه روز بعد شنیدم. عیوضی از نسل استادان دانشمند و گمنام و کمکاری بود که مقبول رسانهها نیستند و بیسر وصدا در گوشهای به کار علمی خود مشغولاند.
در و دشت گشته پر از برف و خون
سواران ایران فتاده نگون
بزرگان ایران پر از داغ و درد
رخان زرد و لب ها شده لاژورد
نهاسپ و نهگنج و نه تاج و نه تخت
نه شاداب در باغ برگِ درخت
(فردوسی)
دکتر رشید عیوضی استادِ زبان و ادبیات فارسی و مصحح دیوان حافظ، عصر روز پنجشنبه هفتم آذر ماه 93 درگذشت. با این که همیشه پیگیرِ اخبار هستم، این خبر را سه روز بعد شنیدم. عیوضی از نسل استادان دانشمند و گمنام و کمکاری بود که مقبول رسانهها نیستند و بیسر وصدا در گوشهای به کار علمی خود مشغولاند. قطعاً «حافظِعیوضی» یکی از چهار، پنج حافظِ برترِی است که تا کنون تصحیح شده و نظر شخصی بنده این است که حافظ عیوضی در مجموع برترین تصحیح حافظ است. دکترعیوضی پیشتردوبار دیگر دیوان حافظ را تصحصح کرده بود که اولی خوب نبود1 و دومی بسیار برتر از تصحیح اولِ او بود، اما سومین تصحیحش (انتشارات امیرکبیر 1385) عالی بود.
به دو دلیل حافظ ایشان خیلی مورد توجه واقع نشد. (نمیخواهم با بدبینی تقصیرها را به گردنِ مافیا و باند بازی و....بیندازم). به نظرم در بین خواص چندان مطرح نشد، چون اکثر کسانی که با حافظ سر و کار داشتند تصحیح اول و نهایتاً تصحیح دوم او را دیده بودند و طبعا اشتیاقی برای پیگیری و مقابلۀ سومین چاپ او نداشتند. البته بعضی استادان همچون مرحوم دکتر منوچهر مرتضوی به اهمیت این دیوان پی برده و از آن تمجیدِ فراوان کرده بودند. ایشان در «مکتب حافظ» تصحیح عیوضی را «دقیق و منقّح» خواندهاند(ص 768 جلد دوم) و در جای دیگر به درستی یادآور شدهاند که «هنوز بسیاری از دوستداران حافظ به حکم عادت دیرین از نسخۀ مصحَح مرحوم قزوینی برای حافظ خواندن استفاده میکنند، ولی پژوهشگران و اهل تحقیق طبعاً به چاپ خانلری و عیوضی به تدریج خوگر میشوند.» (همان، ص 465) دکترعیوضی صبورانه همۀ انتقاداتی را که به چاپهای قبلی وارد شده بود، شنید و به جای این که مانند اکثرِ ما، اشتباهاتش را مانند ناموس خود بداند و در صدد توجیه و دفاع از آنها بر آید، آنها را یکی یکی اصلاح کرد و نتیجه این شد که توانست دیوانی به این خوبی چاپ کند.
مطرح نشدنِ حافظ عیوضی در بینِ عامۀ مردمی که به حافظ علاقه دارند نیز چندان عجیب نبود. به هرحال آنها حافظ شاملو را ـ که بیتردید یکی از بدترین روایتهای حافظ است ـ بیشتر میشناسند،چون تفاوتِ «مصحح» و «شاعر» را نمیدانند. «حافظ کیارستمی» هم خیلی سروصدا میکند، چون جناب کیارستمی فیلم سازی برجسته و بینظیر است (اتفاقاً حافظ کیارستمی را در زمان انتشارش، از جهتِ زاویۀ نگاه به شعرحافظ بسیار پسندیدم). اصلاً قصد توهین به کسی ندارم، عرضم این است که اصولاً وقتی افراد مشهور کاری میکنند بیشتر دیده میشود. از قدیم نیز چنین بوده است، سعدی گفته؛
اگر صدناپسند آید ز درویش
وگر یک نکته گوید پادشاهی
رفیقانش یکی از صد ندانند
ز اقلیمی به اقلیمی رسانند
دلیلِ دیگر گمنامی حافظ عیوضی در بین مردم این بود که بدون سر و صدا و جنجال منتشر شد. یقین دارم اگر مقداری تبلیغ و زلم زیمبو و هیاهو و البته جذابیتهایِ چاپی بیشتری داشت، جایگاه حافظِ او بیشتر مشخص میشد.
به هرحال اگر حافظ پژوهی ما به سمتی صحیح پیش برود قطعاً در سالهای آینده حافظ عیوضی جایگاهی بسیار بالاتر نسبت به امروز خواهد داشت.2
کار مفید دیگری که دکترعیوضی در ضمن آخرین تصحیح خود انجام داد، این بود که استدلالهای خود را برای برگزیدن ضبطهای خویش در ضمن کتابی مفید به نام «حافظ برتر کدام است» آورد. ای کاش سایر مصححان چنین میکردند و چرایی انتخاب های خود را توضیح میدادند. البته استاد هوشنگ ابتهاج در کتاب ارجمند «پیر پرنیان اندیش» پس از آنکه اذعان کرده که کتاب دکتر عیوضی را هنوز نخوانده، بلکه «ورق زده اند»، به این نکته اشاره کرده که «آقای عیوضی به شکل خیلی بچهگانهای اصرار داره ثابت کنه کار من از همه بهتره. حافظ برتر کدام است؟! خود این برداشت خنده داره اصلاً. تازه گیرم همه حرفهاش درست باشه، آیا ارزش داره که آدم بگیره کتاب بنویسه و بگه کار من بهتره؟! اصلاً حرف من و آقای عیوضی و فلان کس نیست اینجا که، حرف حافظه واقعاً....» (پیر پرنیان اندیش، ص 1127ـ1128).3
ولی بنده عرض میکنم که؛ به هیچ روی با این داوری موافقت ندارم و کسی که با کار عیوضی آشنا باشد میداند که اگر ایشان در پی اثبات خود و نفی دیگران بود، در برابر انتقادات تا این حد منعطف عمل نمیکرد. او در همین کتاب بارها اعتراف کرده که در چاپ های قبل اشتباه کرده و حتی مکرر نوشته که اول درست گفته و در چاپ دوم اشتباه کرده و در ویرایش سوم، دوباره آن را اصلاح نموده است و میپندارم این داوری شتابزده، احتمالاً در پی همان نگاه اجمالی استاد بوده ابتهاج است. در چاپ خود استاد سایه ـ که قطعاً یکی از پنج تصحیح برتر دیوان خواجه است ـ موارد متعددی هست، که اگر ایشان به روش مرحوم عیوضی عمل میکردند، و آنها را اصلاح مینمودند، اکنون تصحیح دقیقتری از ایشان در دست داشتیم. داوری در کار تصحیح سایه در این مقال نمیگنجد، ولی قطعاً پیروی افراطی در برخی ضبطهای قزوینی و عدم اعمال هیچگونه تغییری در آن چاپ، پس از بیش از دو دهه، روشی نامرسوم در تصحیح دیوان حافظ است. به جز مرحوم قزوینی ــ که پس از چاپ دیوان، عمر شریفش کفاف نداد و در عین حال اوضاع حافظپژوهی نیز به این صورت نبود که تصحیح ها با این سرعت نقد شود، ــ سه مصحح ارجمند دیگر هریک بارها دست به اصلاح تصحیح خود زدهاند و چاپهای بعدیِ خانلری، عیوضی و نیساری بارها تغییر یافته است.
نگارنده، کتاب «حافظ برتر کدام است» و نیز دیوان حافظ مصحح استاد عیوضی را به طور کامل با بیش از پانزده تصحیح و نیز هشت شرح حافظ مقابله کرده و در حاشیهاش نکاتی یادداشت کردهام. «دولتِ دیدارِ» عیوضی برای بنده هیچگاه میسر نشد و «در دلم بودکه»، اگر «روزی رخش ببینم»، این یادداشتها را «تسلیم وی کنم» اما «چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود».
آنچه در پی میآید، مقداری از این حواشی است.
از سمت راست ، نفر دوم دکتر آدرنگی ، نفر سوم دکتر مرتضوی ، نفر وسط (کوتاه قد) دکتر خیام پور ، نفر آخر دکتر عیوضی | منبع: صاحب دیوان
محاسن تصحیح عیوضی
برای نمره دادن و بررسی دقیق یک تصحیح باید دقیق و آماری صحبت کرد، نه این که با حسی اجمالی آنچه در ذهن نقش بسته را به عنوان داوری نهایی دربارۀ یک کتاب ارائه کرد. گاهی انسان با تورقی سرسری یا داوریِ ناشی از خواندن یک مقاله یا حرفهای دیگران، به تصوری کلی از یک کتاب میرسد و فکر میکند آن نوشته، ایرادات فراوان یا محاسنِ بسیار دارد. همان گونه که عرض شد، بنده کوشیدهام این گونه داوری نکنم و غزلها را یک به یک با سایر تصحیح ها مقایسه نموده و به این نتیجه رسیدهام که تصحیح عیوضی در مجموع بهترین تصحیح حافظ است4. البته جا افتادن یک تصحیح و عوض شدن عادت ذهنی بسیار زمان بر است. از عامه که بگذریم، خواص و پژوهندگانِ حرفهای هم به راحتی نمیتوانند از یک ضبط معتاد در ذهن خویش بگذرند. نمونهاش را جناب لیان در همان مقالۀ مزبور ارائه کرده و نشان داده که وقتی صورتی خاص (ولو غلط) از یک بیت شعر، در ذهن جا افتاد، عوض کردنش به این راحتی نیست، ولو انسان در مقام نظر بپذیرد که آن ضبط بهتر است. بسیاری از ابیات مشهوری که به صورت مَثَل درآمده، در ذهنِ ادبا هم با همان صورتِ اشتباه نقش بسته است و به همین ترتیب، جا افتادنِ صورت های متفاوتِ یک متن مشهور چون دیوان حافظ نیز به تدریج و با دشواری صورت میگیرد.
ضبط ها و نکات منحصر و عالی
در کار عیوضی نکات و ضبطهایی هست، که یا منحصر است یا توجهی به آن نشده است. از جملۀ این ضبطهای منحصر و عالی میتوان به این موارد اشاره کرد؛
دیدم و
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم و خون در دل و سر در گل بود
از میان پنج تصحیح برتر، تنها عیوضی این ضبط عالی را (دیدم و) برگزیده است. البته نذیراحمد/جلالی نایینی و راستگو و فریدون میرزا نیز این ضبط را برگزیدهاندو دکتر ریاحی (گلگشت، ص 129) و دکترمرتضوی (مکتب حافظ، ص 647) هم به برتری این ضبط اشاره کرده اند.جالب آنکه بنا به گزارش سلیم نیساری، از بین 31 نسخۀ قرن نهم 16 نسخه با همین صورتند.برای توضیح چرایی برتری این ضبط و دلایل وجود «و» به توضیحات دکتر ریاحی و مرتضوی در منابع پیش گفته مراجعه شود.
از همین مقوله است بیت زیر که در عیوضی بهترین صورت آن آمده است؛
جلوه ای کرد رخت دید و ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
که تصحیح های برتر دیگر، همگی بدون «و» آوردهاند.
نه چندان هنری:
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنریست
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
بیت در عیوضی به همین صورت بالا آمده و ضبطی منحصر است. ایشان در توضیحش نوشته اند؛ «ضبط مزبور نارساست زیرا «نه چندان هنر» درین بیت صلاحیت «مسند» بودن را ندارد یعنی نمیتوان گفت: «حیوان نه چندان هنر است» ..... میفرماید «...حیوانی که میننوشد تا انسان شود چندان صاحب هنر نیست». (حافظ برتر، ص 257 )
به نظر میرسد این ضبط با این که در بادی نظر، ممکن است چندان جذاب نباشد، ولی با استدلال ایشان و پشتوانۀ نسخ قدیم، درست مینماید. جالب آنکه این مورد را نیز، 15 نسخۀ قرن نهمی و هم کهن ترین نسخۀ دیوان حافظ (حافظ مورخ 801 کتابخانۀ نورعثمانیه) نیز تأیید میکند. (دیوان حافظ، ص 28 ) در حاشیه گفتنی است که موارد متعدد دیگری نیز یافتهام، که ضبطهای عیوضی با این نسخۀ اخیر تأیید میگردد.
گوش به هر خر نمیکنم:
ناصح به طنز گفت حرام است می مخور
گفتم به چشم و گوش به هر خر نمیکنم
«بیتیست زیبا و پر محتوی و در نهایت فصاحت. ضبط کهنترین نسخهها نیز هست. حیف است که در متن ننشیند.» (حافظ برتر، ص 380 )
به نظرم آوردن این بیت، در متن کاری صحیح است و بیت باید اصیل باشد. گویا بعضی ادبا، این بیت را بی ادبانه یافته و با این که در 29 نسخه از 39 نسخۀ قرن نهمی آمده است، از متن حذف کردهاند. از قضا این بیت نیز با اندکی تفاوت و به صورت زیر، در حافظ 801 (ص 58 ) آمده که گویا صورتِ اولیه و خام آن است؛
ناصح بطنز گفت برو ترک می بکن
گفتم مگو که گوش بهر خر نمیکنم
رغبتُ یا دعیتُ:
و اِن رَغِبتُ بِخُلدٍ و صِرتُ ناقضَ عهدٍ
فما تَطیَّبَ نَومی و مااستطابَ منامی
تصحیح های دیگر جملگی «دُعیتُ» دارند. معنای بیت تقریباً چنین است که « اگر به بهشت خوانده شوم و پیمان شکن شوم...» یعنی با این صورت، صِرفِ خوانده شدن به بهشت، برابر با پیمان شکنی است. درصورتی که دعوت شدن به جایی، ارادی و اختیاری نیست که برابر با پیمان شکنی باشد.(شارحان به این نکته توجه نکردهاند و آنان نیز که توجهی داشتهاند، برای شرحش به تکلف افتادهاند) صورت فصیح و معنیِ صحیح همان است که در عیوضی هست؛ (اگر به بهشت رغبت کنم و پیمانشکن شوم، رغبت به بهشت، برابر با پیمانشکنی است) که در این صورت معنی واضح است و تکلفی در آن نیست. این ضبط را نیز حافظ 801 مؤید است. (ص 68 )
برخی اشکالات در حافظ عیوضی
همانگونه که دیدیم، یکی از محاسن تصحیحِ آن مرحوم، فاصله گرفتن از اغلاط رایجِ چاپ قزوینی است که به دنبال پیروی از نسخۀ خلخالی در ذهن حافظدوستان جا افتاده. گفتیم که عیوضی در چاپ اول خود، به افراط این کار را انجام داده و حتی بعضی ضبطهای صحیح قزوینی را نیز به حاشیه رانده است. اشکالی که در چاپهای بعدی برطرف شد. وی در حافظ برتر، دلایل برگزیدن بعضی از این ضبطها را گفته است. ولی بنده چند اشکال روشی به کار او در این تصحیح دارم؛ یکی، تکیۀ بیش از حد به مسئلۀ «اقدم نسخ». این مشکل، گویا تبدیل به معضلی ناگشودنی در تصحیح متون شده است. این که اگر ملاکِ «اقدم نسخ » کنار گذاشته شود، به سوی کارهای ذوقی و غیرعلمی رانده میشویم و اگر بیش از حد به آن تکیه کنیم، «تصحیح ماشینی» مارا تهدید میکند. دربارۀ متونی کهن، همچون شاهنامه که اختلاف نسخ گاهی به فواصل چند قرنی میرسد.در مواردی، میتوان با احتیاطهایی این ملاک را پذیرفت. (چون همیشه ممکن است نسخ متأخر، از روی نسخ کهن نوشته شده باشد) ولی دکترعیوضی در تصحیح حافظ گاهی اختلافات چهار پنج ساله در نسخ را بسیار برجسته کرده است و چنان از «اقدم نسخ» سخن گفته که گویی اختلافی عظیم در میان است، در صورتی که کلِ اختلافات تاریخ نسخههای مبنای ایشان، 14 سال است و در این شرایط، سخن گفتن از «نسخ قدیم و جدید» گاهی ما را از هدف دور میکند. تازه در همین شرایط نیز، گاهی اساساً «اقدم نسخ» معنی ندارد و جمع تاریخ نسخه ها تقریباً برابر است و ما در این کتاب گاهی با نوعی «اقدم نسخ تراشی» مواجهیم. برای نمونه در صفحۀ 298 نوشتهاند:
« 807، 813، 824: هزار تعبیۀ حکم
819، 821، 825: هزار تعبیه در حکم
ضبط این سه نسخه [هزار تعبیه در] از لحاظ دستوری درست نیست. ضبط صحیح ضبط کهنترین نسخههاست.»
اگر دقت کنیم میبینیم 819 و 821 کهنتر از 824 است و 825 نیز تنها یک سال بیش از 824 است، لذا در چنین جایی، دستۀ اول را «کهنترین نسخهها» دانستن، چندان دقیق نیست.
در ص334 نوشتهاند:
«813، 824،825،827: خوشخبر باشی
819، 821، 822، 823: خوشخبر بادی
ضبط کهنترین نسخهها (خوشخبر باشی) به سبک حافظ نزدیکتر است.»
در اینجا هم شاهد هستیم که در دستۀ دوم چهار نسخه، از سه نسخۀ دسته اول کهنتراست و تنها 813 قدیم تر از نسخ ردۀ دوم است و اینجا هم حکمِ «کهنترین نسخهها» دقیق نیست.
در ص 481 نیز، شبیه به همین مورد هست، و برای اثبات برتری ضبط «کاجکی»، شبیه به همین استدلال آورده شده که دقیق نیست. (برای پرهیز از تطویل به همین موارد بسنده شد).
رسم الخط
نکتۀ دیگر که آن را از اشکالات کارِ عیوضی میدانم، رسمالخط این چاپ است، که بیش از حد امروزی است. در رسمالخط نسخههای کهن، نکات ریز فراوانی هست، که گاه با شیوههای امروزی، آنها را از بین میبریم. در حافظ نیز گاهی نکات ریزی هست که مربوط به رسمالخط و چگونگیِ ظاهر کلمات است.5
این چند مورد از نمونه هایی است که شیوۀ جدید نوشتن، بعضی نکات ریزِ موجود در شعر را از بین برده است؛
در غزل، 441، ص 894 تصحیح ایشان، میخوانیم «دل ربودی و به حل کردمت ای جان لیکن»
آنچه در متون کهن آمده «بحل کردن» است و اگر کسی این ترکیب را ببیند، ممکن است در لغتنامهها به مدخل «حل کردن» مراجعه کند و دست خالی باز گردد.
نیز در غزل 484، ص 980 «ای دل گر از آن چاه زنخندان به در آیی» آمده است. در این غزل در دوبیت، نکتهای هست، که گویا شارحان هم به آن اشاره نکردهاند و آن نوعی تناسب است که گفتیم در شعر حافظ زیاد هست؛
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به در آیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهروی
بازآید و از کلبۀ احزان به در آیی
در هر دو بیت بالا، کلمۀ «مه / ماه» آمده که با «بدر» تناسب دارد و این تناسب با رسمالخط جدید از میان رفته است6. نمونۀ این تناسب در بیت دیگر حافظ هم هست؛
از چنگ منش اختر بد مهر بدر برد
آری چکنم دولت دور قمری بود
که در اینجا هم «بِدَر»، «بَدر» را به یاد میآورد که با قمر و اختر تناسب دارد و لذا باید به همین صورت به هم پیوسته نوشته شود.
نمونۀ مشهور ترِ این تناسبِ موجود در رسم الخط، همان است که جناب راستگو هم به آن اشاره کردهاند؛
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از طالع گیتی بچه طالع زادم
که با نوشتن این کلمه، به صورت «به چه طالع» ایهام تصحیفِ تناسب موجود در «زادن» و «بَچه» و «طالع» از میان رفته است. (حافظ راستگو، ص 352)7.
عدم استفاده از آخرین تصحیح سلیم نیساری
عیوضی در این کتابْ تصحیح خود را با کارِ سایه و خرمشاهی/ جاوید و نیساری مقایسه کرده است. ولی در موارد متعدد اشکالاتی را متوجه چاپ نیساری دانسته که او بعداً آنهارا مرتفع کرده است و به نظرم کار دقیق و حرفهای آن بود که این موارد حذف میشد. (البته متوجه اختلاف سال چاپ این دو کتاب و تغییرات احتمالی هستم) همان گونه که معتقدم جناب خرمشاهی و جاوید نیز باید در روایتشان از تصحیحهای دیگر آخرین ویرایش عیوضی (و نیز نیساری) را معیار قرار دهند. شماره های ذیل، اعداد صفحاتی است که دکتر نیساری ایراد مقدرِ عیوضی را اصلاح کردهاند.
صص 83- 92 – 116 -209 – 217-242-319 -320 -372-392- 509
اغلاط چاپی
در این صفحات نیز اغلاط چاپی ای هست که امید است برطرف شود؛ 103،132، 167،198،239،252،294،371،436،454،456،464،496،508.
برای جلوگیری از تطویل، تنها به ذکر شمارۀ صفحات بسنده شد، امید است در تجدید چاپ احتمالی حافظ برتر، این موارد تذکر داده شود و بازماندگان استاد، یادداشتهای احتمالی ایشان را نیز به چاپ برسانند.
بنده چند مورد هم اشکال به شرح و توضیحات ایشان در حافظ برتر داشتم، که به دلیل فقدان آن بزرگوار، از ذکر آنها درمیگذرم، اگر روزی بنا به تجدید چاپ کتاب بود، میشود آن یادداشتها را به دستاندرکاران آن چاپ سپرد تا اگر صلاح دیدند، از آنها استفاده کنند.
عراق و پارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
پینوشتها:
1 ـ ایشان در این چاپ که به همراه اکبر بهروز انجام شده بود، در اغلب موارد، ضبط نسخه بدلها را (نسبت به چاپ قزوینی) به متن وارد کرده بودند و حتی میتوان آن را نوعی مخالفخوانی نسبت به تصحصح قزوینی دانست.
2 ـ این تکه از این مقاله، پس از درگذشتِ استاد، پیشتر در بخارای 103 آذر و دی 1393 با تغییراتی به چاپ رسیده بود.
3 ـ خوشبختانه دوست دانشمند ما، جناب میلاد عظیمی در ادامه توضیح داده است که با حضرت سایه، این کار را «دقیقاً بررسی کردهاند که در کتاب دیگری خواهد آمد. (همان) مشتاقانه در انتظار آن کتاب هستم.
4 ـ با دوست فاضل حافظپژوه، سعید لیان نیز صحبت این کتاب بود و دیدم ایشان نیز بر آنند که این چاپ برترین است. همو در پیوند زیر http://haseleowghat.blogfa.com/post/17 با دقت نکاتی را دربارۀ حافظ عیوضی و همین تصورات اجمالی ارائه کرده است.
5 ـ دربارۀ توجه حافظ به این نکات ریز مقالاتی نوشته شده است، از جمله مقالۀ استاد جمشید سروشیار «بسوخت دیده ز حیرت»، نشر دانش، سال 16، شمارۀ 4، زمستان 78 و فرزاد ضیایی «ایهام تصحیف تناسب در شعر حافظ» کتاب ماه ادبیات و فلسفه، خرداد و تیر1381
6 ـ متأسفانه در تصحیح خرمشاهی، جاوید و حافظ راستگو نیز به همین صورت و جداگانه نوشته شده است.
7 ـ این موارد به اینها ختم نمیشود و فراوان است، نگارنده، آنهارا جمع کرده و امیدوار است، در یادداشتی جداگانه به چاپ برساند.
منابع:
ـ پیر پرنیان اندیش در صحبت سایه، میلاد عظیمی و عاطفه طیه، تهران: سخن، 1391.
ـ حافظ برتر کدام است؟، رشید عیوضی، تهران: امیرکبیر، 1384.
ـ دفتر دگرسانیهایِ حافظ ، دکترسلیم نیساری .دو جلد، تهران: فرهنگستان ادب فارسی، 1385.
ـ دیوان حافظ، به سعیِ سایه، چاپ پانزدهم، تهران: کارنامه، 1390.
ـ دیوان حافظ. به کوشش محمد راستگو، تهران: نی، 1389.
ـ دیوان حافظ، به تصحیح رشید عیوضی، تهران: امیرکبیر، 1385.
ـ دیوان حافظ، پرویز ناتل خانلری، دوجلد، چاپ سوم، تهران: خوارزمی، بیتا.
ـ دیوان حافظ نسخۀ فریدون میرزا، سیداحمد مجاهد، تهران: دانشگاه تهران، 1379.
ـ دیوان حافظ نسخۀ نورعثمانیه (کهنترین نسخۀ شناخته شدۀ کامل)، به کوشش بهروز ایمانی، تهران: میراث مکتوب و دانشگاه آزاد اسلامی، 1394.
ـ دیوان حافظ، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، هاشم جاوید. تهران: فرزان، 1388.
دیوان حافظ، به اهتمام نذیر احمد، جلالی نائینی. چاپ هشتم. تهران: امیرکبیر، 1376.
ـ گلگشت در شعر و اندیشۀ حافظ، محمدامین ریاحی، تهران: علمی، بیتا.
ـ مکتب حافظ، منوچهر مرتضوی، دو جلد، چاپ پنجم، تهران: توس، 1388
***به نقل از مجلّه فرهنگی و هنری سفینه تبریز،سال اوّل،شماره اوّل
https://hamnava.ir/News/Code/4422092
0 دیدگاه تایید شده