گروه : آرشیو
اختصاصی همنوا
وقتی درباره کودکان کار صحبت میکنیم قبل از همه نگاهها به سمت اتفاقاتی برمیگردد که هروز سرچهارارهها و کنار پیادهروها با آن مواجه میشویم. اتفاقی که از غایت تکرار برای ما عادی شدهاست. اما آیا برای سخن گفتن از کودکان کار تنها باید چهارراهها نگریست؟ چگونه میتوان عمق مشکلاتی را که این کودکان با آنها دست و پنجه نرم میکنند را به مخاطب رساند؟ ابزار هنر، ابزاری است که پرده تکرار را از روی وقایع کنار میزند و اتفاقات را از دریچهای نو و با نگاهی تازه به مخاطب ارائه میکند. به نظر میرسد جای خالی کودکان کار در ادبیات، سینما، موسیقی و سایر هنرها دیده میشود. به بهانه 22 خرداد روز جهانی منع کار کودکان به بررسی بازتاب مساله کودکان کار در هنر ایران میپردازیم.
نگاه هنر به کوکان کار نباید شعاری باشد
صدیقه حسین زاده دانشآموخته جامعهشناسی است. او معتقد است هنر میتواند در تسلی روح کودکان کار و برجسته کردن آسیبها و دردهایی که متحمل میشوند تاثیر بسزایی داشته باشد. این جامعهشناس درباره شعاری شدن حضور کودکان کار در عرصه هنر هشدار داد و افزود: گاه میبینیم که برخی هنرمندان با مطرح کردن این کوکان در آثار خود نتوانستهاند عمق مسایل و مشکلات را نشان دهند و تنها یک لایه سطحی از حضور این افراد را در سر چهارراهها به نمایش میگذارند. این باعث میشود که مخاطبان در همین سطح بمانند و به درک عمیق از مشکلات اجتماعی کودکان کار نرسند. در حالی که وظیفه هنر نشان دادن عمق مسائل است چرا که بدون عینک هنر هم میتوان سطح را تماشا کرد. او به آثار هوشنگ مرادی کرمانی اشاره کرد و گفت: این نویسنده به دلیل اینکه خود از کودکی به کار مشغول بوده به خوبی توانسته تصویری از زندگی حقیقی کودکان کار را در آثار خود از قبیل «بچههای قالبیاف خانه» نشان دهد.مرادی کرمانی و روایت دقیق تجارب تلخ
با نگاهی به داستان «بچههای قالبیاف خانه» از مرادی کرمانی عمق و دقت ویژهای در توصیف از وضعیت کودکان کار را میبینیم. او در این کتاب که شامل دو داستان است در مورد بچههای روستانشین فقیر کرمانی سخن گفته که مجبور میشوند از سنین کودکی به قالی بافی بروند. هانس کریستین اندرسن ایرانی در این کتاب نه تنها به شرح دشواریهای کار برای کودکان قالیباف پرداخته که نکات ظریفی درباره وضعیت خوراک، پوشاک، بهداشت و مسائل روحی خاص آنان پرداختهاست. در «قصههای مجید» دیگر اثر هوشنگ مرادی کرمانی که داستان محبوب اغلب نوجوانان دهه شصت و هفتاد است نیز گاهی کودکانی را میبینیم که در عکاسی، خیاطی و... کار میکنند.شعری که از درد میگوید
در عالم ادبیات، شعر، هنر محبوب ایرانیان است. تقریبا میتوان گفت کمتر ایرانی پیدا میشود به شعر علامند نباشد. این حوزه نیز میتواند محمل مناسبی برای بیان مسائل مربوط به کودکان کار باشد. نمونه اعلای حضور حقیقی و جدی کودکان کار را در شعری از محمدکاظم کاظمی میبینیم. این شاعر توانای همروزگار ما که اصالتی افغانستانی دارد شعری را به کودکان کار هموطنش تقدیم کردهاست. بیان عاطفی، روایت دلنشین، تخیل ویژه و صدق تجربه عاطفی از عناصر اصلی و مهم این شعر است. البته میتوان گفت دلیل اصلی آنکه این شعر چنین پخته از کار درآمده است عنصر «درد» است. شاعر این شعر خود از نزدیک شاهد همه دردهایی است که کودکان کار متحمل میشوند. دیدمت صبحدم در آخر صف، کوله ی سرنوشت در دستت کوله باری که بود از آنِ پدر، و پدر رفت و هِشت، در دستت گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر در اندازی باز این فالگیر آبله رو طالعت را نوشت در دستت بس که با سنگ و گچ عجین گشته، تکه چوبی در آستین گشته بس که با خاک و گِل به سر برده، می توان سبزه کشت در دستت شب می افتد و می رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت کاش می شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید و کتابی که کس نگفته در آن قصه ی سنگ و خشت، در دستت بازی ات را کسی به هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند و تو با اختیار خط بکشی، خط یک سرنوشت در دستتدونده؛ همچنان یکهتاز در سینمای کودکان کار
در عالم هنر هفتم فیلمهای بسیاری در مورد کودکان ساختهشدهاست که برخی از آنها با محوریت کودکان کار هستند. از جمله برخی آثار کیارستمی مانند مسافر و لباسی برای عروسی که شخصیتهای اصلی این فیلمها کودکان کار هستند. در برخی آثار مجید مجیدی نیز میتوان کودکانی را دید که تمام یا بخشی از روزهای کودکیشان به کار میگذرد. اما در میان آثاری که درحوزه سینما درباره کودکان کار ساختهشدهاست؛ شاید هیچ اثری به اندازه «دونده» اثر امیر نادری، واقعی نبودهاست. ماجرا از این قرار است که امیرو نوجوانی تنها است که رویای رفتن به آن سوی خلیج فارس را در سر دارد. او بطری های خالی، قوطی و خرده ریزهای دیگر را از میان زباله ها جمع می کند و با واکس زدن کفش خارجی های ساکن در آبادان روزگار می گذراند.امیرو به مجله های خارجی نیز علاقه مند است و آنها را جمع می کند؛ او که سواد خواندن نوشتن ندارد با کنجکاوی به یادگیری الفبا می پردازد و این بخش از فیلم جزو سکانس های ماندگار آن است. امیرو در طول فیلم فقط به هدفش و رسیدن به آن فکر می کند و در نهایت در سکانسی نمادین و پر تنش در مسابقه ای که میان او و هم سن و سالهایش برگزار می شود و بر سر تکه ای یخ است برنده می شود. این سکانس به مدد کارگردانی درخشان امیر نادری و تدوین خوش ریتم بهرام بیضایی، مخاطب را میخکوبمیکند. به نظر می رسد، امیر نادری که خود کودکی سختی داشته و با دستفروشی و تخمه فروشی جلوی سینماها روزگار گذرانده توانسته با شناختی که از کودکان آن منطقه و شرایط اقلیمی جنوب دارد فیلمی درخشان را در کارنامهاش ثبت کند. این تجربه از سینما نشان میدهد که برای روایت زندگی کودکان کار نباید به سرچهارراهها بسنده کرد، بلکه باید به درکی تجربهشده و نزدیک از فضای زندگی کودکان کار رسید. نکته جالب توجه در این مورد تاریخ ساخت این آثار است. اغلب آثار موفق درحوزه کودکان کار به سالهای قبل از دهه هفتاد باز میگردد. این نشان میدهد که هنرمندان جوان و همروزگار ما یا دغدغه مسائلی از این دست را ندارند یا توان تاثیرگذاری در جامعه وروزگار خود را! به هر روی زبان هنر، زبان واگویه نگفتنیها است؛ شاید بتوان با نگاه هنر، حقیقت کوکان کار را به مردم نمایاند.https://hamnava.ir/News/Code/25643
0 دیدگاه تایید شده