×

منوی اصلی

اخبار ویژه

امروز : جمعه 31 شهریور 1402  .::.   برابر با : Friday 22 September 2023  .::.  اخبار منتشر شده : 23822 خبر
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند

همنوا / فرشید باغشمال: امام علی(ع)، در میان ما ایرانیان، نماد جوانمردی و عیاری است. چنانچه لوطیان قدیم، شاید چندان، اهل نماز و روزه نبودند، اما قَسَم‌شان «به مولا» و استمدادشان ذکر «یا علی مدد» بود. امام حسین(ع) با واقعه عظیم عاشورا،سایه‌ای جاودانه بر زندگی ایرانیان انداخته‌است. امام کاظم(ع) معروف به «باب‌الحوایج» است و از دیرباز امید حاجتمندان و مستمندان و دلشکستگان و است. البته حضور برجسته این چهار شخصیت گرامی در باورهای عامه، به معنی نادیده گرفتن مثلاً نقش امام هادی(ع) یا امام عسگری(ع) در میان ایرانیان نیست. (چه اینکه سایر امامان نیز در جای‌جای ایران، از اهواز گرفته تا طبرستان و آذربایجان، محبوب و مقبول ایرانیان بوده‌اند) مراد این است که مرام زندگی این چهار امام بزرگوار، در طول قرن‌های پیاپی، نقش سمبلیک یافته و در کنار ابعاد دینی و مذهبی، وارد فولکور ایرانیان نیز شده‌ است. نقشی که شاید در مورد سایر ائمه(ع) کمتر نمود داشته باشد.

امام رضا(ع) سال 200 یا 201 قمری، از مدینه به سمت مرو هجرت کرده‌ است. ایشان دو سال‌واندی در ایران زندگی کرده‌ و نهایتاً در خراسان به شهادت رسیده‌ است. تاثیری که این شخصیت بزرگ در این دو سه سال، در روح و جان ایرانیان گذاشته، بی‌نظیر است.

اگر سفرهای زیارتی مختلف را بررسی کنیم، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که «سفر حج» از دیرباز، ویژه طبقه متمول جامعه بوده‌ است. «سفر کربلا» از سویی، نیازمند جواز و گذرنامه بود‌ و از سوی دیگر، به خاطر منازعات سیاسی، سال‌های سال، ممکن نبود. تنها سفری که از قدیم در ایران، می‌شد با طی آن، به یکی از اعضای خاندان نبوت(ع) رسید «خراسان» در دوردست‌ شمال‌شرقی کشور بوده‌ است. آن معرفتی که در مسیر دشوار و طولانی مشهد نهفته، خود حدیث مفصل دیگری دارد. سفر مشهد، بسیار سخت و جانکاه بود. به همین خاطر، رسیدن به خراسان، یک مقصد رویایی برای نیاکان و اجداد ما تبریزی‌ها به شمار می‌رفت. همین باعث می‌شد، لقب «مشهدی» منزلت و قداست بی‌همتا در جامعه داشته‌باشد. لقبی که در گفتار عامه به صورت «مشدی» یا «مَشتی» مخفف شده‌‌است. کسی که رفتار او توام با فتوت و مردانگی همراه ‌بود، در محافل،یک فرد «مشدی» توصیف می‌شد. تمام این‌ها نشانه‌هایی است از نقش پررنگ خراسان و امام‌رضا(ع) در فرهنگ عامه مردم.

با طی این مسیر به قبر نورانی امام می‌رسیم. از اینجا به بعد، زیارت با عباراتی مثل نذری، دخیل، قسمت و تبرک، پیوند خورده‌است. عباراتی که در میان عموم مردم –و نه تنها قشر متدین- به شدت پذیرفته‌ شده و محترم است. ‌ 

«استاد مهدی لزیری» اگرچه در میان قشر فرهنگ و هنر به عنوان «پیشکسوت هنرهای نمایشی» شناخته می‌شود، اما اشراف به سنت‌ها و روایت نکته‌سنجانه فرهنگ عامه از سوی وی، منبعی ارزشمند برای پژوهش‌های مردم‌شناسانه در تبریز به شمار می‌رود. آنچه پیش رو دارید، نگاهی است به تاثیر زیارت خراسان در میان تبریزی‌ها، در گفتگو با این چهره فرهنگی.

جناب لزیری،سفر تبریز-مشهد از دیرباز، جزو سفرهای طاقت‌فرسا و طولانی بوده‌است. گذشتگان ما در تبریز، چگونه این مسیر دشوار را طی می‌کردند؟

بله. راه بسیار دوری است. یعنی شماباید شمال‌غرب تا شمال‌شرق کشور را طی می‌کردید تا به خراسان آن زمان می‌رسیدید.چیزی که به این مسیر دور و دراز، ارج و قرب داده، وجود مبارک امام رضا علیه‌السلام است. اگر امام رضا(ع)در مشهد نبود، شاید ما تبریزی‌ها هیچ‌گاه پای‌مان به مشهد باز نمی‌شد.شما برای اینکه از تبریز قدیم به مشهد می‌رفتید، باید راهی آستارا می‌شدید و آنجا «تذکره روسیه» دریافت می‌کردید و بعد با کشتی، عرض دریای خزر را طی می‌کردید و می‌رسیدید به «مشهدسر» که امروز «بابلسر» نامیده می‌شود. از آنجا هم مسیری را با مَرکب یا پیاده طی می‌کردید تا به طوس می‌رسیدید. ببنید عشق حضرت رضا(ع) چه کرده با اجداد ما!

خب از دوره اسب و قاطر فاصله می‌گیریم و به دوره‌ای می‌رسیم که اتوبوس‌های اولیه کم‌کم‌ دارند در مسیرهای بین‌شهری فعال می‌شود. سفر به خراسان در دوره آغاز زندگی ماشینی چطور بوده‌است؟

اولین اتوبوس‌هایی که از تبریز به مقصد مشهد راه افتاد، اصطلاحاً «اتوبوس‌های توری» نامیده می‌شد. چون اتوبوس‌ها که مثل امروز شیشه نداشتند و به جای آن، دور تا دور اتوبوس، پارچه‌های توری بود. اتوبوس تا خراسان، چندین منزل پیش رو داشت و باید خُرد خُرد می‌رفت و این منزل‌ها را طی می‌کرد. اولین منزل هم بستان‌آباد بود! همین بستان‌آباد که امروز تقریباً جزوی از تبریز به شمار می‌رود. و بعد از بستان‌آباد، سایر منزل‌ها یکی‌یکی شروع می‌شد. تازه، از اینجا به بعد، باید هراسان و مضطرب، مدام می‌رفتید و پشت سر را می‌پاییدید. تاراج‌ها و رهزنی‌هایی که در این وادی اتفاق می‌افتاد، یا زائرهایی که تسلیم خستگی و مریضی راه شده‌اند و جان می‌باختند، خود حکایت دیگری دارد.

با این همه دشواری و خستگی، کسی که از تبریز به مشهد می‌رفته و «مشهدی» لقب می‌گرفته، طبیعتاً جایگاه بسیار ممتاز و معتبری در محله و شهر خود داشت.در تبریز قدیم،خانه یک «زائر امام رضا(ع)» در آستانه سفر، چه حال‌وهوایی داشت؟

کسی که عزم زیارت می‌کرد، عوالم خاصی داشت. قبل از سفر، مردم می‌آمدند خانه‌ زائر و شیرینی و شربت می‌خوردند. اشک شوق می‌ریختند و برایش دعا می‌کردند. رسم بود که بازوبند سفیدی را به دست زائر می‌بستند و بعد چاووش، راه می‌افتاد و در کوچه‌پس‌کوچه‌ها، ندا می‌داد که فلانی می‌خواهد راهی خراسان شود. مردم جمع می‌شدند، یکی عریضه می‌داد و دیگری نذری می‌داد. بعد مردم، زائر را تا نزدیکی مَرکب یا اتوبوس همراهی می‌کردند. موقع برگشتن هم، زائر، قبل از خروج از خراسان، تلگراف می‌‌زد. باز چاووش راه می‌افتاد و خبر بازگشت را در کوچه‌ها اعلام می‌کرد که «مشهدی» فلان روز می‌رسد تبریز و مردم باز تا بیرون شهر به پیشواز مشهدی می‌رفتند.

مردم تبریز در شهر مشهد و در فضای اجتماعی خراسان چه جایگاهی داشته‌اند؟

اتفاقاً تبریز به رغم مسافت دور تا مشهد، از شهرهایی است که بیشترین نمود اجتماعی و اعتقادی را در این شهر دارد. چه بسیار تاجران تبریزی که با همین شوق، روانه خراسان شده‌اند و آن‌جا ماندگار شده‌اند. مثلاً به تجارت زعفران و پارچه روی آورده‌اند. امروز هم بخش قابل‌توجهی از خادمان امام رضا(ره) از میان تبریزی‌ها است.

«آداب زیارت» بخش دیگری از رفتارهای عامه است. این بخش را چطور باید ببینیم؟

زیارت، جزئی از اعتقادات ما است. ما معتقدیم، حضرات معصومین علیهم‌السلام، حیّ و شاهد  و ناظر بر ما هستند. ما را می‌بینند و می‌شنوند. وقتی ما سلام می‌کنیم، قطعاً جواب سلام را که یک امر واجب است، می‌دهند، اما گوش ما استطاعت شنیدن صدای ایشان را ندارد. بنابراین زیارت، صرفاً یک ادای احترام نیست، بلکه دیدار با آن وجود شریف است. پس باید نحوه زیارت را به صورت «آداب دیدار» در نظر بگیریم و رعایت کنیم.

در کنار مفاهیمی مثل شوق زیارت، حسرت زیارت و قسمت زیارت و ... «طنز و خنده» را می‌توان در «سفرنامه خراسان» لحاظ کرد؟ مثلاً اجراهای «مرحوم اسماعیل حیدری» در این بحث، قابل‌اعتنا است؟

قبول دارم که یک بخش از این فرهنگ «طنز» است، اما خواهش‌ می‌کنم ایشان را وارد این بحث نکنید. در خاطرات هر سفری، طبیعی است که لحظه‌های طنز و موقعیت‌های خنده هم پیش بیاید. بعد از هر گریه‌ای، فرح و شادی در پیش است. اما نه با هجویات. خنده‌ای که موجب رنجش و تحقیر کسی نشود، مقبول است. گریه و تراژدی، در طبیعت خود یک مکمل مهم دارد و آن هم خنده است. ارسطو می‌گوید یک سری هواهای نفسانی در وجود انسان هست که  از او خارج نمی‌شود، مگر با اشک. تراژدی ریشه در همین نگرش دارد.

شما از قدیم سابقه زیارت‌های چندین‌باره مشهد را داشته‌اید. وضعیت اقامتگاه‌ها در مشهد، چه سیری داشته‌است؟

ما که قدیم می‌رفتیم، «محله حاج‌آقاجان» مشهد، حالت اقامتگاهی داشت. مردم این محله، خانه‌های‌شان را به هیئت‌های مختلف اجاره می‌دادند. بعدها ساختن اقامتگاه و منزل، در مشهد رونق بیشتری گرفت و هتل‌آپارتمان‌ها و مسافرخانه‌ها بیشتر شد. از سوی دیگر هیئت‌های بزرگ هم که دهه آخر ماه صفر، راهی مشهد می‌شوند، برای خودشان منزل و حسینیه خریدند یا ساختند. وسائل نقلیه، پیشرفته‌تر شد. اتوبوس‌ها پیشرفته‌تر شدند، قطار و هواپیما هم در دسترس قرار گرفت. سفر مشهد، روز به روز راحت‌تر شد.

زیارت مشهد راحت‌تر شد. اما شاید لقب «مشهدی» دیگر آن اعتبار و جایگاه خود را از دست داد.

از قدیم گفته‌اند، مشهد «حج فقرا» است. قدیم که حج و کربلا به سادگی امروز نبود، مشهد تنها شهری بود که می‌شد به حلقه اهل بیت علیهم‌السلام متصل شد. اما همان‌طور که اشاره شد، سفر مشهد از تبریز، بسیار دشوار بود. به همین خاطر، «مشهد» بی‌شباهت به «حج» نبود. کسی که راهی خراسان می‌شد، وقتی بر می‌گشت، فراز و نشیب راه و معرفت امام رضا(ع) او را به کلی متحول می‌کرد، تا آن‌جا که سعی می‌کرد درست شبیه کسی که از حج می‌آید، سمت گناه نرود. وقتی این سفر، سهل و ساده شد، متاسفانه آن ارج و قرب گذشته را از دست داد و «دوری از گناه» که اساساً باید یکی از ثمرات زیارت باشد، کمرنگ شد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.