همنوا / ابوالفضل حمامی: «ما همانیم که میخوانیم» شعار سیامین هفتۀ کتاب است؛ شعاری که فینفسه واقعگراست، شعاری که با توهم آرمانگرایی عجین نشده و تلنگری برای نهادهای فرهنگی، اهالی کتاب و فرهنگ است.
حال باید دید ما که هستیم و چه میخوانیم؟ یا بهتر است بپرسیم برای چه میخوانیم و چهقدر میخوانیم؟ ماحصل کتابخوانی در روزگار ما چیست؟ آیا در این روزگار مجالی برای کتابخوانی باقی مانده است؟
برای بررسی کمی و کیفی این شعار واقعگرا باید به سراغ آمار رسمی رفت؛ آماری که سؤالهای بسیاری با خود بههمراه دارد. پرواضح است که آمار سرانۀ مطالعه در ایران بسیار پایین است و پایین بودن میزان این آمار ریشه در بستر فرهنگی جامعه دارد؛ بستری که برای جویا شدن اوضاع آن باید به سراغ نهادهای فرهنگی و سیاستگذاریهای کلان آن نهادها رفت.
ما چه میخوانیم تا که شویم؟
این سؤالی است که باید از اهالی کتاب پرسید. انچه در پشت پرده این سؤالها و این گزارهها قرار دارد «خواندن برای شدن» است. اگرچه که خواندن و شدن امری متعالی است اما باید تأملی بر این مهم داشت که آیا هدف غایی خواندن و بهعبارت بهتر، هدف غایی مطالعه چیست؟ منظور از شدن در منتها و ماحصل مطالعه چیست؟ نگاهی به وضعیت نشر، تبلیغات رسانهای کتاب، آمار کتابخوانی و شمارگان کتابهای مختلف پرده از این واقعیت برمیدارد که ما چه میخوانیم. درصد بزرگی از آمار نشر کتاب مربوط به کتابهای آموزشی، کنکوری و دانشگاهی است. اینجاست که تأکید بر شدن بهواسطۀ خواندن بیشتر نمود پیدا میکند و هدف غایی از خواندن افراد جامعه در رسیدن به جایگاه علمی/شغلی خاصی محدود میشود. مطالعه باید برای اندیشیدن باشد؛ اندیشیدنی که گاه منتج به جریانهای فکری مختلف میشود.
دیگر مسئله مطرح در کتابخوانی و کتابهای منتشرشده، بازار داغ ترجمههای تقلبی و همیشهتخفیف است. کتابهایی که بسیار ارزانتر از بهای تمام شده به فروش میرسند؛ در روزگاری که اهالی کتاب به گرانی کتاب معترضند، این کتابسازیها و ترجمهسازیها خود نشان از این دارد که ما بهعنوان جامعۀ ایرانی، همانیم که منتشر میکنیم و میخوانیم.
کتابخوانی و رسانه راهکار گمشدهای است که در این بحران، تفکر را نیز به اضمحلال برده است. رسانهای که گسترۀ آن، رسانۀ ملی تا شبکههای اجتماعی و پیامرسانها را دربرمیگیرد.
حال مدتهاست برنامۀ شاخصی در حوزۀ کتاب و کتابخوانی با مخاطب گسترده وجود ندارد و باید برای این فقدان راه چاره اندیشید چراکه اگرچه سرانۀ روزانۀ مطالعه بسیار پایین است اما سرانۀ ارتباط با رسانه حائز اهمیت است.
نهادهای فرهنگیای که در مسیر متروکهشدن هستند
در ادامۀ بررسی شعار واقعگرای هفتۀ کتابخوانی باید این سؤال را مطرح کرد که نسبت این نهادها و شعارها با واقعیت جامعه چیست؟ متصدی اصلی کتاب و کتابخوانی در کشور نهاد عمومی کتابخانههاست. نقش این کتابخانهها در جامعه چیست؟ برای کتابخوانی چه میکنند که مردم بهسوی این نهاد بروند؟ و اگر مردم رغبتی به این نهادها ندارند، آیا باید در انتظار فراموشی مطلق این نهادها ماند یا این نهادها گامی بهسوی مردم خواهند برداشت؟
کتابخانههایی که تبدیل به سالنهای مطالعهای شدهاند که اکثریت مخاطب آنها نوجوانان و جوانان کنکوری هستند و چنانکه اشاره شد آنچه مطلوب از کتابخوانی است، در این امر مشهود نیست.
نخبگان علوم انسانی و انزوا
راهگشای مسیر گرایش به مطالعه، گرایش به نخبگان علوم انسانی است. انسانهایی که هدف غایی مطالعه را اندیشیدن برای بهتر شدن اوضاع جامعه میدانند. حال، چه تعداد از کرسیهای فرهنگی نهادهای فرهنگی در اختیار این نخبگان است؟ چه تعداد از این نخبگان راه به نهادهای فرهنگی باز کردهاند و رسانههای نهادهای فرهنگی در اختیارشان قرار دارد؟
نهادهای فرهنگی جامعۀ ایرانی در دام برنامههای روزمرهای گرفتارند که سالهاست بلای جان فرهنگ و کتابخوانی شدهاند.
چه منتشر میکنید تا چه شویم؟
آنچه که ماحصل کتابهای زرد، مؤلفان بیهویت، ترجمههای تقلبی و ناشران دلال است فاصلهای بسیار با یک جامعۀ فرهیخته دارد. نگاه تجاری به فرهنگ، آسیبی است که پای غیرفرهنگیها را به فرهنگ باز کرده و اهالی فرهنگ را از بستر فرهنگ رانده است.
با کتابفروشیها چه کردهاید؟
هجوم کتابفروشینماهای زنجیرهای در ادامۀ مسیر تجاریشدن، ضربۀ مهلکی به کتابفروشیهای اصیل وارد کرده است. کتابفروشیهایی که کتاب، فرهنگ، مؤلف و مترجم را بهخوبی میشناسند و همواره مأمن کتابخوانان بودهاند. کتابفروشیهایی که در این اوضاع اقتصادی دیگر چندان توان ادامۀ راه را ندارند.
ما همانیم که میدانیم
اگر قرار بر این باشد که هویتی سنجیده شود، با آنچه که در اکثریت جامعه خوانده میشود نتیجۀ مطلوبی بهدست نخواهد آمد. آنچه که مطلوب از خواندن و مطالعه است، دانستن است؛ دانستنی که ماحصل مطالعه برای اندیشیدن است. ما همانیم که میاندیشیم و میدانیم.
https://hamnava.ir/News/Code/1453101
0 دیدگاه تایید شده