×

منوی اصلی

اخبار ویژه

امروز : یکشنبه 22 مهر 1403  .::.   برابر با : Sunday 13 October 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 26074 خبر
سورئالیستی که راوی رنج‌های جاودانه بود

همنوا | فرشید باغشمال

قابل‌پیش‌بینی بود که فقدان این هنرمند صاحب‌سبک، برای فضای راکد هنر در تبریز چندان تکان‌دهنده نباشد. از این رو، عمده واکنش‌ها به درگذشت استاد شریفی، محدود به پیام‌ تسلیت شماری از مدیران و مسئولان بود؛ پیام‌هایی که طبیعتاً به تحسین جنبه‌های ایدوئولوژیک مرحوم شریفی می‌پرداخت و از ویژگی‌‌های فنی و تخصصی هنر او بری بود. بخشی از این ویژگی‌ها را در گفتگو با «مینا نیکرزم» از شاگردان قدیمی مرحوم استاد شریفی مرور کرده‌ایم.

بسیار سپاسگزارم و بار دیگر تسلیت عرض می‌کنم. خانم نیکرزم، لطفاً در مورد آشنایی‌تان با مرحوم استاد شریفی توضیح بفرمایید. این آشنایی از کجا شکل گرفت و چه تاثیری در مسیر هنری و شخصی شما داشت؟

آشنایی من با مرحوم استاد شریفی، برمی‌گردد به تابستان 1381 که با توجه به علاقه وافری که به نقاشی داشتم و دوره‌های طراحی را قبلاً گذرانده و مدرک گرفته بودم و دنبال استاد مجرب و صاحب‌نامی برای ادامه راه می‌گشتم از استاد جعفر کهنموئی (که با ایشان رابطه فامیلی داریم) مشورت گرفتم و ایشان استاد شریفی را معرفی نمودند که از دوستان دیرین‌شان بود و خصایلی که از استاد شریفی بخصوص تواضع و فروتنی‌شان تعریف کرده بودند همان بود که در مواجهه اولم با استاد و بررسی نمونه کارهایم با رویی گشاده و بشاش حضورم را پذیرا شدند و تا چند اثرم را دیدند بسیار تشویقم کردند و از آن روز بود که ایشان فصل جدیدی را در زندگی هنری من گشودند و هم اینکه باعث شدند جهان اطرافم را با حساسیت بیشتری مشاهده کنم. آن روزها حوزه هنری در قسمتی از ساختمان سازمان تبلیغات اسلامی در میدان دانشسرا بود و استاد شریفی که در زمره بنیان‌گذاران حوزه هنری در تبریز بودند، مسئولیت واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری را داشتند و در این مرکز هنرجویان را می‌پذیرفتند. بنده هم در حوزه‌هنری آن زمان، از محضرشان تلمّذ می‌کردم و هنر یاد می‌گرفتم. حضور ایشان نه تنها در آموزش الفبای هنر بلکه در آموزه‌های زندگی برایم تأثیرگذار بود. بعد از گذراندن و آموزش سبک‌های مختلف نقاشی، ایشان بنده را با سبک «سوررئالیسم» که مشکل‌ترین و نامحدودترین سبک در نقاشی است، آشنا کردند که فصل‌الخطاب تمام آثاری شد که تاکنون توانسته‌ام کار کنم. فعالیت در سبکی که تمام ایده‌ها برگرفته از تصورات و اتفاقاتی است که در زندگی و محیط اجتماعی پیرامونم رخ داده است. در خلق و به تصویر کشیدن مجموعه آثارم سعی نموده‌ام حساسیت‌ها، نگاه و تعابیر جامعه شناختی را از زن و سایر پدیده‌های اجتماعی به واسطه زبان دیداری ویژه‌ای، به تصویر درآورم. حال چقدر موفق بوده‌ام و حق شاگردی را ادا کرده‌ام خدا می‌داند و بس و صاحب‌نظران رشته نقاشی سورئال باید این را بگویند.

تابلوی رستاخیز
سال‌ها پیش استاد شریفی در گفتگویی به این نکته اشاره کردند که «دسته‌بندي هنرهاي تجسمي در ايران، نه از نظر تاريخي و نه از نظر وسعت، آن طوري كه در تاريخ هنر شكل گرفته‌اند، قابل‌تفكيك نيست.» با این حال، امروز ما ایشان را یک نقاش سورئال می‌شناسیم. ذکر این تعریف برای آثار ایشان، چقدر فنی و محققانه است؟

البته به نظرم هر نقاشی قبل از آنکه خود را مختص سبکی بداند، یک نقاش واقع‌گرا و رئالیسم است. سبک‌های دیگر در تاریخ هنر به ویژه هنر معاصر، از دل واقع‌گرایی بیرون آمده و شاید مرحوم استادمان بیشتر از این منظر به قضیه پرداخته‌اند و برای اینکه استاد عواطف، افکار و ذهنیات خود را به وسیله نقاشی بیان کند بنظرم انتخاب سورئالیسم بهترین گزینه است. سبکی فراتر از واقعیت‌ها و تصویر اندیشه‌های هنری فارغ از هر گونه ضوابط دست‌و‌پاگیر عقلانی و زبیایی‌شناسی هنری. برای همین ایشان به سوررئالیسم وفادار بودند و به تعبیر برخی صاحب‌نظران سبک‌های هنری؛ «همانا هنرمند برای آزاد کردن خویش از قید و بندِ سنن و عادات و دانسته‌ها و سپردن خود به ناخودآگاه و الهاماتی که از وجودش بر می‌خیزد و بدون رعایت کردن رسوم رایج به سوررئالیسم پناه می‌برد». تفکّر و نوع نگرش استاد به حوادث اطرافش و نگاه عمیق ایشان به مسائل به نظر من فقط با این سبک گویاتر بود.

گفته می‌شود از ویژگی‌های مهم آثار آقای شریفی «ترسیم یک فضای راز آلود» در اثر است. رازهایی که در با حضور یک سری نمادها، برای مخاطب گشایش می‌یابد. این ویژگی را چقدر در نقاشی‌های استاد برجسته می‌بینید؟

ترسیم فضای رازآلود از ویژگی‌های بارز سبک سوررئالیسم است. برخی از تابلوهای استاد آمیزه‌‌ای از خیال، تأکیدات شاعرانه و برداشتی شخصی از زندگی است که به دنبال کشف ناخودآگاه به عنوان شیوه‌ای برای خلق هنر بودند که بینندگان را به کشف مفاهیم اخلاقی و گاه مذهبی و سایر موضوعات اجتماعی ترغیب می‌کنند. در یک نگاه کلی به آثار مرحوم استاد شریفی به صراحت می‌توان گفت که «معنا و روح متعالی هنر اسلامی» در آثار او موج می‌زند. مثلاً در تابلوهای «صاعقه» یا «حرام‌خواران»؛ مفهوم رنج، تبعیض و ناعدالتی و هم تبعیض نژادی را با فریاد نقش و رنگ‌ها به تصویر کشیده‌اند. یا در تابلو «النساء» معنا و مفهوم تقابل خیر و شر یا حق و باطل را بیان می‌دارد. تابلوی «انتظار» به نظرم یکی از زیباترین و پرمفهوم ترین تابلو در رده آثار نقاشی سوررئالیسم استاد است؛ تصویر گلی که در داخل سنگی محصور و زندانی است، بر بالای سنگ ماری افعی ایستاده ، اما گل، امید به رشد و جوانه زدن دارد. همان امیدی که انسان به مدد او زنده است و شب را صبح می‌نماید... تا جایی که ریشۀ گل، سنگ را می‌شکافد و بقا می‌یابد و این همان امید و انتظار بشریت است و آمدن منجی موعود را نوید می‌دهد. یا در تابلوی «رستاخیز» یکی از باورهای بنیادین دینی و مفهوم «معاد» را  که یکی از اصول پنج‌گانه دین اسلام است، به زبان گویای هنر و به زبان نقش و رنگ بیان می‌دارد. تابلویی به غایت زیبا و پر از معنا و مفهوم که مخاطب را با خود به دنیایی دینی و معنوی هدایت می‌نماید.

مرحوم شریفی، جدا از خلق آثار زیبا، فرد باسوادی بودند. تحصیل‌کرده نقاشی بودند و سال‌ها نیز در دانشگاه تدریس کرده بودند. رابطه ایشان با هنر غرب، از نظر مطالعه و تحلیل چطور بود و چقدر روی سبک‌های هنری، اشراف داشتند؟

ایشان هنرجویان را همیشه تشویق می‌کردند که زندگی نقاشان غربی را مطالعه کنند و ببینند آن‌ها هم آثاری دارند که به معنویات و مذهب پرداخته‌اند یا نه؟ به خصوص نقاشانی که در آثارشان مفاهیم انسانی و درد بشریت باشد. با این تفاوت که ایشان در زمره استادانی بودند که مبحث غربی «هنر برای هنر» را همیشه نقد می‌کردند و همیشه به هنرجویان خود توصیه می‌نمودند که دنباله‌رو هنری باشید که هنرتان در خدمت جامعه و مفاهیم انسانی قرار گیرد، یعنی همان مقوله «هنر برای مردم».

تابلوی انتظار

از میان مکاتب هنری و هنرمندان شاخص ایرانی یا غیرایرانی، آیا ایشان دلبستگی خاصی داشتند؟

تاجایی که اطلاع دارم و در گفت و شنودهای فی‌مابین در کلاس‌های آموزش مطرح می‌شد، مرحوم استاد شریفی در میان نقاشان معاصر به خصوص نقاشانی که از مکتب هنر انقلاب سربرآورده بودند به آثار استادانی همچون؛ استاد کاظم چلیپا، مرحوم استاد حبیب‌الله صادقی، استاد ناصر پلنگی و از نقاشان جمهوری آذربایجان؛ به مرحوم جمیل مفیدزاده علاقمند و پیگیر آثارشان بودند و حتی با این‌ها رفاقتی نیز داشتند. یادم می‌آید در اوایل دهه 80 مرحوم مفیدزاده را نیز به تبریز دعوت نموده و نمایشگاهی از آثار ایشان در تبریز برگزار کردند و هنرجویان خود را نیز به این نمایشگاه برده و توضیحاتی در خصوص سبک کاری و آثارثان نیز ارائه دادند که خود کلاس درسی بود برای ما هنرجویان.

 مهم‌ترین وجه آثار مرحوم شریفی، نگاه مکتبی ایشان به هنر بود. نگاهی که از آن به «تعهد» یاد می‌شود. به نظرتان این نگرش ایشان، از کجا نشأت گرفته بود؟

ببینید، اول باید در این سؤال «تعهد» را مشخص کنیم؛ تعهد به که و چه؟  تعهد به کدام مکتب و کدام جریان؟ اگر منظورمان مکتب انقلاب  است، بله ایشان به دلیل صبغه مذهبی که حتی قبل از انقلاب داشت و به بیانی «اهل ایمان و اهل نماز» بودند، حتی تا آستانه چهل سالگی‌شان که انقلاب به وقوع پیوست در خدمت اربابان قدرت طاغوتی نبود و در گوشه‌ای از این عالم بی‌حاشیه، آموزش می‌دید و آموزش می‌داد. وقتی انقلاب شد به قول بزرگان ما همه‌ چیز، حتی جریان هنر تغییر پیدا کرد و به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب که: «هنر زبان رسایی برای همه موضوعات و بخصوص موضوع پیچیده‌ای مثل انقلاب است» استاد شریفی همراه با استاد کهنمویی در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب؛ همنوایی خود با انقلاب اسلامی را آغاز کردند و هنر خود را در خدمت انقلاب و آرمان‌های انقلاب قرار دادند. پوسترهای مناسبتی که کار می‌کردند، کلیشه معروف «امام را دعا کنید» که زبانزد خاص و عام است و در آن ایام در دیوارهای شهر به چشم می‌خورد، همکاری با امور هنری سپاه، تشکیل حوزه هنری در تبریز، تشکیل واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری، تولید آثار گرافیکی با مضمون انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس و...  این نگاه به مقوله هنر، شدنی نبود مگر به واسطه شاکله مذهبی و مکتبی ایشان. پُر‌بی‌راه نیست که در اینجا بگوییم، جریان شکل‌گیری هنرهای تجسمی انقلاب در تبریز و آذربایجان شرقی و برخی اتفاقات هنری جریان‌ساز در عرصه هنر نقاشی انقلاب در تبریز، مدیون مجاهدت‌های هنری این استاد بزرگوار است. که در عرصۀ هنرهای تجسمی، آثار قابل توجه و تأثیرگذاری با محوریت ارزش‌های انقلابی پدید آورده و هویت ویژه‌ای به تجسمی انقلاب در تبریز داده‌اند.

  آیا اطلاع دارید که ایشان در مورد سرنوشت آثارشان پس از مرگ، چه تصمیمی گرفته بودند؟

متأسفانه آنچه در این شهر برای متولیان امر اهمیت ندارد یا اهمیت‌شان کم است نگهداری آثار اساتید و بزرگانی است که خود را وقف هنر انقلاب و آرمان‌های انقلاب کردند. نه تنها آثار استاد شریفی در رشته تجسمی بلکه آثار هنرمندان دیگری از این دست در پستوی خانه‌هایشان خاک می‌خورد و وعده موزه هنرهای معاصر تبریز سالیان سال است که روی کاغذ مانده و در جلسات بی‌نتیجه مسئولین هنوز بلاتکلیف مانده است. آخرین باری که آثار ارزششمند استاد را قبل از اسباب‌کشی به خانه اجاره‌ای‌شان دیدیم در انباری خانه خاک می‌خورد. ایشان همیشه آرزو داشتند که بستری فراهم شود تا آثارشان در یک مرکز هنری در معرض دید عموم علاقمندان قرار گیرد. متأسفانه تا این لحظه میسر نشده است و نمی‌دانم خانواده ایشان بعدها چه تصمیمی در این خصوص خواهند گرفت.

تابلوی النسا

برچسب ها :

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.