گروه : فرهنگی
به گزارش همنوا، از جمله آثار صوتی آن مرحوم میتوان به تصحیح و انتشار دیوان صافی تبریزی، شهریار و انقلاب ملت، تبریزیات، شورش ما و چندین آلبوم دیگر اشاره کرد. فردی چند سال قبل از کوچ ابدی، در گفتگویی ابعاد ناشناخته و مفقود استاد شهریار را بازگو کرد. به تعبیر فردی استاد شهریار معتقد بود که شعر آموختنی نیست و فقط فنون و صناعات ادبی را باید آموخت. این گفتگو حاوی نکات نغز و تاثیرگذاری است و مرور آن در روزهایی که اتفاقاً مقارن با سالروز درگذشت مرحوم فردی نیز است، خالی از لطف نخواهد بود:
«عموغلی»، خطاب شهریار به آیت الله خامنهای
نویسنده و پژوهشگر فقید آذربایجان از اولین دیدار آیتالله خامنهای با استاد شهریار اینگونه روایت میکند: مرحوم استاد دقایقی دست راست آیتالله خامنهای را که مجروح است گرفته و روی قلبش گذاشته و گریه میکردند و میگفتند تو هم مثل حضرت اباالفضل دستت را دادهای. استاد شهریار به ایشان پسرعمو میگفتند، حضرت امام (ره) را هم پسرعمو خطاب میکردند و این وجه خطاب به اعتبار سیادتشان بود.
میراث مظلوم شهریار بر سنگ قبر شهدا
فردی از ابراز ارادت استاد شهریار نسبت به خانواده شهدا این گونه اظهار میکند: هر پدر شهیدی که در خانه استاد را میزد (به یاد داشته باشید که استاد هیچ کس را نمیپذیرفت) و فقط میگفت من پدر شهید هستم و برای سنگ قبر پسرم شعر میخواهم مرحوم استاد بدون مقاومت شعر برای سنگ قبر شهید مینوشت، الان شعرهای بسیار زیادی روی سنگ قبر شهدای تبریز از استاد شهریار وجود دارد که جایی چاپ نشده است.
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» بهترین شعر از نظر استاد
عشق استاد شهریار نسبت به امام خمینی(ره) هیچگاه در محافل ادبی بازگو نمیشد. این را فردی اینگونه شهادت می دهد: شهریار همراهی با مردم و انقلاب را به همرائی با روشنفکران معامله کرد تا جایی که میبینید وقتی خبرنگار تلویزیون از شاعری مانند شهریار با آن پایه بزرگ شعری میپرسد که به نظر شما بهترین شعر چه شعری است او نگفت شعر حافظ، سعدی و یا شعرهای دیگر، گفت این شعر که «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» بهترین شعر است. خب روشنفکران طعنه زدند، پشت در خانهاش نجس میمالیدند، شعرها و نامههای هجوی مینوشتند اما او توجهی نمیکرد. بیش از شاعران جوان آن روزها و امروز ـ که در کنگرهها مرتب شرکت میکنند و زندگی را با شعرشان میگذرانند ـ درباره انقلاب شعر گفت. شهریار فقط در آن 10 سال زندگیاش که در دوران پس از انقلاب بود بیش از 300 صفحه مجموعه اشعار انقلابی دارد.
دیوان 400 صفحهای برای امام و انقلاب
به راحتی میتوان ادعا که اصغر فردی یکی از محققان و گردآورندگان اشعار انقلابی استاد شهریار است. وی در این باره میگوید: بسیاری از اشعار انقلابی استاد به عمد از دیوانها حذف شده، من اینها را جمعآوری کردم و فکر کردم که شاید ناشران فراموش کردهاند و به حکم اصالتِ برائت، گمان را بر این گذاشتم که شاید دسترسی به آن اشعار نداشتهاند. آن زمره اشعار را در یک کتاب مستقل به نام «شهریار و انقلاب اسلامی» توسط انتشارات الهدی چاپ کردم. در دیوان 400 صفحهای که دارند اغلب شعرها برای امام، انقلاب و آیتالله خامنهای است و در طول دهة آخر عمر تقریبا شعری نسرودند که به منویات انقلاب اسلامی بیارتباط باشد.
مراتب معنوی استاد شهریار از نگاه آیت الله بهاءالدینی
فردی از مراتب معنوی استاد شهریار میگوید: شهریار به قدری مرتبه بالایی داشت که آیتالله بهاءالدینی فرمود: «در مکاشفه دیدم که برزخ از شهریار برداشته شده» آیتالله نجفی وقتی در مکاشفه حضرت علی(ع) را میبیند، حضرت علی میگوید: «اَینَ شاعرنا» یعنی شاعر ما کجاست و شهریار را میآورند تا شعر بگوید. او یک کارمند بازنشسته بانک کشاورزی بود با 4هزار و80 تومان حقوق که آخرین دریافتیاش بود که نصف آن را هم صدقه میداد. هر پنجشنبه پیرزنی میآمد و آن را میگرفت. شهریار از رجبیون بود و هر سال 3 ماه رجب و شعبان و رمضان روزه میگرفت.
مکاشفه شهریار از روزهای ورود امام خمینی به کشور؛ جاءالفجر
مرحوم استاد اصغر فردی از روزهای ورود امام خمینی(ره) به کشور عزیزمان ایران اینگونه روایت میکند: استاد یک روز زنگ زدند خانه ما و به من گفتند زود بلند شو و بیا. وقتی که از خانه بیرون آمدم تا خدمت ایشان برسم، دیدم پدرم با مردم سر کوچه ایستادهاند و حرف میزنند جریان را پرسیدم، پدرم گفت معلوم نیست امام میخواهد بیاید یا نه، معلوم نیست هواپیما را بزنند، فرودگاه را ببیندند یا امام را دستگیر کنند، کلاً همه مردم خیلی منقلب و مضطرب بودند من هم مضطرب بودم ببینیم بالاخره چه میشود رفتم خانه استاد و گفتم امرتان چه بود، گریه کردند و تا مدتی نمیتوانستند حرف بزنند. بعد که مقداری آرام شدند، گفتند: اذان صبح در مکاشفه دیدم دارم قرآن میخوانم و سر سوره نوشته بود «جاء الفجر». از من پرسید چه کسی دارد به ایران میآید گفتم امام. گفت این فجر است، مقدمه شمس. شمس آقا امام زمان است از آن روز عاشق امام شدند و همان روز اولین شعرشان را برای امام گفتند. بعد از هر نماز دعایشان این بود که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. هرگاه آرام به خانه میآمدم و ایشان را در حال نماز میدیدم همیشه این شعر را بعد از نمازشان میخواندند عاشقانه امام را دوست داشتند.
https://hamnava.ir/News/Code/2396524
0 دیدگاه تایید شده