گروه : آرشیو
گاهی اوقات این بانوان محترمه یک طوری به تماشای دستهها گسیل میشوند که گویی نعوذبالله به عروسی دعوت شدهاند.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم / بسم الله الرحمن الرحیم صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام منبر خدمت هم هیئتیهای عزیز عرض شود که دیشب اهل و عیال در منزل ابوالزوجه مهمان بودند و بنده هم در دو - سه مسجد و حسینه منبر داشتم. پس از اتمام منابرم حدود ساعت یازدهونیم - دوازده به منزل ابوالزوجه رفتیم تا اهل و عیال را برداریم و به خانۀ خود برویم. ساعت از دوازده گذشته بود و در همین خیابانِ امام چند دسته از نوع «شاخسی» برقرار بود و در وسط معرکه، طبلها و طبالهای زیادی قابل مشاهده بودند وفوراً کثیرا. که اگر اغراق نکنم تعداد طبلزنها از کل سینهزنها و نوحهخوانان فزونی داشت! یعنی وضعی بود که از کودک و بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان طبل میزدند-که آن هم عالمی دارد-. خدا شاهد است انگار وسط بازار مسگرها بودی صدا به صدا نمیرسید! حالا نمیدانم فلسفۀ قیام حضرت آقا اباعبدالله در کجای این دسته قرار است بازخوانی شود الله اعلم! نکته بعدی که ما هر ساله می گوییم و ملت همیشه در صحنه هم خود را به نشنیدن میزنند، وضع ظاهری برخی آقایان و خانمهاست. حالا این نیز بماند که دیشب یک فردی، بازو به بازوی سینهزنانِ یکی از دستهجات بود که وضع ظاهرش یک طوری بود که بنده اول فکر کردم ایشان خانم تشریف دارند و به دسته آقایان پیوستهاند بعد که همنوا با مردم شروع به گفتن رجز دستهها کرد دوهزاریمان افتاد که ایشان مذکر تشریف دارند! به ابالفضل این بزرگوار یک وضعی داشتند که به گفتن نیاید. نکته دیگر این که جسارتاً گاهی اوقات این بانوان محترمه یک طوری به تماشای دستهها گسیل میشوند که گویی نعوذبالله به عروسی دعوت شدهاند. در ایام غیر عزا حرام است که زینت زن را نامحرم ببیند چه برسد به شب عزای حسینی! آخر عزیز دل برادر! چگونه دلت میآید در روزهاییکه خیمهها پژمردهاند، اطفال العطش العطش میگویند، شما اینگونه سرخاب- سفیدآب اندود کردهاید. چطور دلتان می آید؟ از امام زمان خجالت نمیکشید؟ تبارک الله و ایول من نقوش الچهره ! روضه کاروان به کربلارسیده.... مردان کاروان بار و بندیل را از روی مرکبها پیاده میکنند، دختران با چه وقاری این پا و آن پا میکنند برای پیاده شدن از اشتران! انگار زینب دارد می بیند، با چه عزتی پیادهاش كردند، همه مراقب زینباند، همه مراعات زینب را میكنند، تمام شد روضهام، همه میآیند دورش حلقه میزنند، قد و بالایش را نبیند دشمن، ای وای، همه كاری میكنند،گرد و خاك روی چادرش نشیند، آخر این زینب است، این دختر علی است، همه مراقبند، نمیدانم، هشت روز دیگر، نُه روز دیگه، كار همین زینب، به جایی رسید، دیدند دارد وسط بیابان میدود، هی دو دستی روی سرش می زند، هی میگوید واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پردهنشین، آمد در گودال نیزه ها را كنار زد، شمشیرها را كنار زد، ای وای میخواهی بگویم آخرش چه شد، این لبهایش را گذاشت روی لبهای بریدۀ حسین. اللهمالرزقنا شفاعتالحسین یومالورود و ثبتلی قدم صِدق عندک معالحسین و اصحابالحسین.
فرهاد باغشمال
https://hamnava.ir/News/Code/31507
0 دیدگاه تایید شده