گروه : فرهنگی
به گزارش همنوا به نقل از روزنامه سرخاب، اگرچه شاید صحبت از فعالیت ژورنالیستی، ما را متوجه تاریخ چند صد سال اخیر و تجدد کند اما ریشههای این امر را به گونههای دیگر و در عناوین دیگر میتوان جستوجو کرد و تاریخ ادب فارسی، بیتردید نمونههای درخور اعتنایی را در اختیار ما میگذارد. تاریخنویسی و آثار منثور تاریخی نیز نیازمند توجه ویژهای در زمینۀ ژورنالیستیاند؛ چراکه اگر هر روزنامهنگار نیازمند چند مهم باشد، یکی از این چند مورد تاریخدانی و تاریخخوانی است.
گزارشنویسی از مهمترین شکلهای روزنامهنگاری است و شاید بهتر است بگوییم فعالیتهای دیگری مانند مصاحبه و خبرنویسی مقدمه و آغاز راه گزارشنویسیاند.
در شرح گزارشنویسی فراوان گفتهاند و نقل به مضمون از گابریل گارسیا مارکز باید گفت گزارشنویسی، بازگویی کامل و شرح صادقانۀ ماوقع است. گزارشنویس با کنار زدن پردههای ابهام از پیش روی مخاطب، آنچه را که واقعیت است برای مخاطب بازگو میکند چنانکه قابل قبول و ملموس باشد و در آن ردی از دروغ، غرضورزی و توهم نباشد. حال، اینجاست که باید به سراغ تاریخی بیهقی نوشتۀ ابوالفضل بیهقی برویم و از گزارشنویسی او در کتاب ماندگارش به بهانۀ یکم آبان ماه، روز ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و نثر پارسی یاد کنیم.
اصول اخلاقی گزارشنویس و اصول گزارشنویسی چنین ایجاب میکند که جانب انصاف رعایت شود، گزارشنویس مخاطبشناس باشد و واقعیت را بیان کند و بسیاری نکات تمییزی دیگر که همه در تاریخ بیهقی به خوبی رعایت شدهاند.
تاریخ بیهقی و به عبارتی نثر ابوالفضل بیهقی که او را پدر نثر فارسی مینامیم، صرفاً یک تاریخنگاری ساده، شرح ماوقع و در عبارت امروزی یک پروژۀ گزارشنویسی و تاریخی نیست؛ بلکه مدرسهای برای آموختن است، آموختنی که برای همۀ آنها که سر و کارشان با نوشتن است پرفایده است.
تاریخ بیهقی اگرچه که به نامهای دیگر نیز شناخته شده و ابوالفضل بیهقی، نامی جز «تاریخ» به روی این کتاب ننوشته بود اما تاریخ، کتاب را به نام صاحب آن مشهور ساخته و با وجود اینکه ابوالفضل بیهقی در خدمت دربار شاهان بوده است، کتاب او به نام بزرگ او و درخور بزرگی او مشهور و ماندگار شده است.
در آنچه که از میراث کتاب تاریخ بیهقی به دست ما رسیده است، شرح وقایع تاریخی - و بهتر است بگوییم گزارشنویسی - در کتاب تاریخ بیهقی به سالهای ۴۲۱ تا سال ۴۳۲ هجری قمری برمیگردد و به استناد ابوالفضل بیهقی که در این کتاب نوشته است، بیهقی نوشتن کتاب خود را از ۴۴۸ هجری قمری آغاز میکند. حال به این مهم باید توجه کرد که بیهقی در قسمتهایی که به دست ما رسیده است، تاریخی را بیان میکند که پیش از نوشتن و گزارش او، اتفاق افتاده است. با اشاره به این بخش از کتاب تاریخ بیهقی که چنین است: «پس از آنکه این تاریخ آغار کردم، به هفت سال، روز یکشنبه یازدهم رجب سنة خَمس و خمسین اَربعمائه، به حدیث ملک محمّد سخن میگفتیم.»
ابوالفضل بیهقی، به خوبی به جزئیات پرداخته است و زبان توصیفی او، نه تنها جامۀ اطناب نپوشیده است، بلکه مخاطب را علیرغم کهن بودن متن آن به خود جذب کرده است، توصیفی که مختصات فراوانی از آن روزگار را اعم از آداب و رسوم، سلاحهای جنگی، دیوانهای دولتی، نکات جامعهشناختی و مردمشناختی دربرمیگیرد.
چنانکه در هر گزارش مدنظر است، آنچه مهم است واقعگویی گزارشنویس است. اگر درباری بودن گزارشنویسی و تاریخنویسی ابوالفضل بیهقی را در کتاب تاریخ بیهقی کنار بگذاریم، بیهقی علیرغم واقعگویی، رعایت انصاف و تسلط بر وقایع روزگار خویش، به مردم روزگار خود نزدیک است؛ مردمی که بیشک متفاوت از مردم روزگار امروز بودند اما شرح و بیان بیهقی، نسبتی همیشگی میان دیروز و امروز تاریخ ایران - و تاریخ جهان - برقرار کرده است و واقعۀ فراموشنشدنی تاریخ بیهقی که با نام ذکر بر دار کردن حسنک آن را به یاد داریم، همواره ما را دچار حیرت کرده است.
نکتۀ دیگر در تاریخ بیهقی، به بیان خود ابوالفضل بیهقی آن توصیف از شرح ماوقع است که مستند به تاریخ است، استنادی که تاریخسازی و گزارشسازی و به عبارتی جعل نیست؛ همان تاریخسازی و گزارشسازیای که مقدمات فراموشی این آثار را پیش از مرگ نگارندهشان فراهم میکند اما بیهقی از تاریخ خود چنین یاد میکند: «سخنی نرانم تا خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را. غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقیماند.»
چنانکه بیهقی گفت و نوشت، روزگار بر آن مدار دایر شد و هنوز هم که هنوز است بنای بزرگ بیهقی، تا آخرالزمان روزگار و فراتر از آن باقی خواهد ماند.
https://hamnava.ir/News/Code/6810385
0 دیدگاه تایید شده