گروه : آرشیو
عصر ایران نوشت: این روزها، با لمس صفحهای با دنیای پیرامونمان مرتبط میشویم و با اندک حرکت مچمان و نگاه گذرا به صفحه پیش رویمان تصمیممان را میگیریم.
شبکههای اجتماعی و ابزارهای نوین ارتباطی، خدمتی بزرگ در جهت گردش آزاد اطلاعات و مبارزه با ظلم و فساد در کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای در حال توسعه -که همیشه با مشکل رسانه های انحصاری مواجه بوده اند- به شمار میروند اما این موهبت و پیشرفت بزرگ آفتهایی نیز دارد که با آموزش صحیح باید جلوی آن را گرفت تا در دام پیچیده اطلاعات غلط فرو نغلتیم.
همگی ما بارها مطالب و خبرهایی دریافت کردهایم و متاثر شده و بر خود وظیفه دانستهایم که با به اشتراک گذاشتن آن بخشی از زنجیره اطلاع رسانی و آگاهی رسانی همگانی بوده و به امید متوقف کردن ظلمی و یا دفع خطری آن را بازنشر دهیم اما چندی بعد متوجه شدهایم که آن مطلب از اساس ساختگی بوده و یا مربوط به چند سال پیش بوده است و این یعنی خلأ سواد رسانه!
امروز پدیده Disinfomedia بسیار پررنگ تر شده است. به تعریف ساده Disinfomedia یعنی افراد، گروه و یا حتی رسانه های رسمی که با اهداف اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و یا برندسازی در حجم انبوه محتوای نادرست و برخلاف واقع تولید و در قالب های مختلف با بهره گیری از دانش اندک مخاطبان عام که خود وسیله ای (medium) برای بازنشر تصاعدی(Viral) آن می شوند.
یکی از مبانی این پدیده بر این فرض استوار است که حتی در صورت تحت پیگرد قرارگرفتن آن شخص ، گروه یا رسانه اثر مخرب آن غیرقابل بازگشت است.
برای مثال در نمونه سیاسی آن شخصیت های پوپولیست و حامیان شان محتوای نادرستی برای تخریب رقیب تولید و به صورت بمب رسانه ای پخش می کنند.
بمب افشاگرانه یا نوآورانه را میلیونها نفر می بینند و منتشر می کنند اما بر اساس تحقیقات ، تکذیب آن را –در صورتی که مجبور به تکذیب شوند- کمتر از 2 درصد می بینند و پیگیری می کنند و این یعنی موفقیت تولید کنندگان disinfomedia!
دونالد ترامپ رییس جمهور جنجالی آمریکا خود محصول حجم گسترده ای از اخبار جعلی است که با سرمایه گذاری برخی محافل قدرت با تولید انبوهDisinfomedia بر ضد رقبایش محقق شد.
براساس تحقیقات متعددی که انجام گرفته است بسیاری از کاربران اینترنتی از عمق تاثیری که درفضای اینترنت می گذارند آگاه نیستند و به راحتی در دام مطالب جعلی و اشاعه آن می افتند!
بر این اساس حتی من و شما که شاید فقط در عرض چندثانیه با حرکت مچ مان چند ویدیو یا عکس را که در قالب Disinfomedia تولید شده، بازنشر داده ایم دربدبختی هموطن غریبی که در گرجستان و ترکیه در دام کلاهبرداران افتاده سهیم بوده ایم!
چندی پیش عکسی در تلگرام و اینستاگرام توسط کاربران ایرانی دست به دست می شد با برچسب "کودک خیابانی زیر پل های بزرگراه به بچه های دیگر سواد خواندن و نوشتن می آموزد"! در حالیکه با اندکی تامل می شد به ساختگی بودن چنین عکسی پی برد. جالب اینکه من این عکس را از طریق دوستان و همکارانم که مدرس دانشگاه بودند دریافت کردم!
شاید بازنشر مطالب بیشماری که در فضای مجازی به غلط منتسب به دکتر قمشه ای و دکتر سمیعی و کوروش کبیر هستند با توجه به محتوای آنها زیاد حساسیت برانگیز و مضر نباشد اما اگر جامعه ای به ویژه افراد فرهیخته و تحصیلکرده آن حساسیت خود را به صحت و درستی مطلبی که آن را به راحتی در عرض چند ثانیه بازنشر می دهند ، از دست بدهد بی شک خود را در دام جهل و نادانی در دراز مدت سوق داده است!
سواد رسانه ای
ضرورت برنامه ریزی برای آموزش سواد رسانه تحت تاثیر ضرورت یا عدم ضرورت فیلترینگ فرموش شده است. بر اساس یافته های موسسه commonsense media نوجوانان بین 13 تا 18 سال به طور متوسط روزانه 9 ساعت و گروه سنی 8 تا 13 سال حدود 6 ساعت از رسانه های دیجیتال و شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. این آمار بدون در نظر گرفتن ساعاتی است که آنها از این رسانه ها برای انجام تکالیف شان بهره می برند.
بناربراین سواد رسانه ای باید به طور خیلی جدی در آموزش و پرورش و دانشگاه ها برنامه ریزی و اجرا شود. افراد باید آموزش ببینند که چگونه پیام های چند رسانه ای و شبکه های اجتماعی را تحلیل کنند و چگونه دنبال عنصر باورپذیری (Reliability) و تعصب و جانبداری (Bias) باشند.
سواد رسانه ای یعنی درک و فهم پس زمینه عکس ها و خواندن نانوشته های بین خطوط متن ها ، داستان ناگفته زیر پوست فیلم ها، اخبار و مقالات متعددی است که هرروز منتشر می شوند!
سواد رسانه به ما آموزش می دهد که هر بسته رسانه ای توسط گروهی خاص تولید، ویراستاری و با هدف کاملا ویژه ای منتشر می شود. در قالب سواد رسانه باید افراد آموزش ببینند که چگونه پیامی را قبل از اینکه جذب ذهن خود نمایند آن را به اصطلاح deconstruct یا ساختار گشایی نمایند. ساختارگشایی از یک پیام رسانه ای خود دارای مراحلی است که جزییات آن در حوصله ای این مقاله نمی گنجد.
بعد از مرحله ساختارگشایی مرحله تحلیل محتوایی و تشخیص جانبدارانه بودن است که بخش های مهمی از دانش رسانه ای هستند. چه گروهی و با چه هدفی این پیام را تولید کرده اند؟ آیا این پیام شامل تمام گروه هایی که آنها را مخاطب قرارداده است می شود؟ آیا جنبه هایی هست که این پیام به آنها نپرداخته است؟
فراموش نکنیم در چند سال آینده نوجوانان که امروز در دنیای مجازی به دنبال تفریح و سرگرمی اند ، مغزهای متفکر تبلیغاتی و حتی کارزارهای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خواهند بود. بنابراین، اگر آنها به درستی با دانش رسانه ای آموزش نبینند ، فضای سالمی پیش روی کشور ما نخواهد بود!
از آفت های شبکه های اجتماعی کم عمق بودن و مخصتر بودن مطالب آن است و در میان-مدت استفاده کننده از آنها(user) به سم مختصرخوانی عادت کرده و سطحی تر و کم عمق تر می شود و فاجعه زمانی رخ می دهد که افرادی که دارای تحصیلات بسیار بالایی هستند نیز مطالبی را بازنشر می دهند که با اندک تحقیقی می شد به نادرستی آنها پی برد!
همین افراد تحصیلکرده خود مجوز و مرجعی می شوند برای افراد فامیل و شاگردان و دوستانشان که با اعتماد به سواد و شان اجتماعی آنها مطالب سطحی و حتی کذب را با سرعتی دومینوگونه باز نشر دهند!
تفکر نقاد Critical Thinking
با افزیش روزافزون تولید و گردش مطالب ساختگی خلا آموزش " تفکرنقاد" در نظام آموزشی ما ملموس تر می شود و متاسفانه در اثر چنین خلا یی است که نه تنها نوجوانان و جوانان بلکه افراد باتحصیلات دانشگاهی بالا نیز دچار این مشکل هستند. به جرات می توان گفت مهمترین چالشی که فضای مجازی ایجاد کرده است فیلتر یا عدم فیلتر آن نیست چون در عمل امکان پذیر نیست بلکه ایجاد بستری برای تفکر نقاد است.
آموزش مراحل 6 گانه تفکر نقاد یک مسیر نسبت طولانی است که در بستر آموزش پایه ای باید پی ریزی و اجرا شود و هر کدام از مراحل 6 گانه آن مهارتی است که جدای از جنبه های تیوریک نیازمند تمرین در بسترهای متعدد است که در وجود شخص نهادینه شود.
متاسفانه در ساختار فعلی آموزشی ما چنین مهارت هایی آموزش داده نمی شوند. به طورمتوسط هر شخص در ماه 3000 پیغام شخصی دریافت می کند و با استفاده از شبکه های اجتماعی و سایر روش به طور متوسط روزانه 5000 پیام با محتوای تبلیغاتی را می بیند که به نسبت دو دهه پیش 1000 درصد رشد داشته است.
در خلا آموزش تفکر نقاد و با گسترش روزافزون دامنه نفوذ اینترنت و پدیده شگرف IOT موسوم به اینترنت اشیا محتوای تولید رشدی بسیار تصاعدی خواهد یافت.
دانش زبان دوم
یکی از ضروری ترین راه های تشخیص پدیده disinfomedia بهره بردن از دانش زبان دوم است. بسیاری از گروههایی که چنین محتواهایی را تولید می کنند برای باورپذیر بودن پیام رسانه ای خود آن را به موسسات ، نشریات و اشخاص بین المللی منتسب می کنند و با فرض اینکه مخاطب شان با بهره گیری از دانش زبانی راستی آزمایی بکند ضعیف است روی این ضعف که در کشور ما هم بسیار مشهود است سرمایه گذاری می کنند. بنابراین بهره مندی از دانش زبانی در عصر جدید بسیار ضروری است.
سخن پایانی
- عادت کنیم هر روز در کنار دیدن و خواندن مطالب سرگرم کننده کوتاه, حداقل دو یا 3 مقاله بلند نیز بخوانیم تا در دام سطحی نگری نیفتیم.
- آگاه باشیم مطالب فضای مجازی غالبا کوتاه و مختصر نوشته شدهاند و این سم مهلک را نیز در درون خود دارند و به مخاطب تلقین میکنند که نیازی به دلیل نیست و همین عکس و یا ویدیو بدون پس و پیش و یا فلان مطلب منتسب به فلان شخص معروف خود گویای ماجراست!
- تحلیل کنید. از مهمترین آفتهای شبکههای مجازی تقلیل استنتاجهای عقلی و سلسله علت و معلولی است! - اگر شخص تاثیرگذاری هستیم باید به مراتب دقت بیشتری در بازنشر مطالب داشته باشیم چون خود ما بخشی از اعتبار دست به دست شدن مطالب ساختگی خواهیم شد!
https://hamnava.ir/News/Code/16745
0 دیدگاه تایید شده