گروه : اجتماعی
همنوا | زهرا حسین زاده
اگر اهل کَند و کاو در میان مستندهای جنگ و جبهه باشید، گزارش معروف نوجوان سرابی را دیدهاید. نوجوانی که هنوز یکسال به 17سالگیاش مانده، در همهمه اعزام رزمندگان، اشک میریزد و هقهق میزند. گزارشگر تلویزیون از او میپرسد، پسرجان، چرا اینقدر بیقراری؟ و او میگوید: «نمیگذارند اعزام شوم. من میخواستم بروم و صدّام را بکشم. اما اینها نمیگذارند اعزام شوم.»
میدان راهآهن تبریز، چنین خاطرات پرشوری در سینه دارد. سالها پس از اینکه طرح معماری «مهندس حیدرعلی غیائی شاملو» و «فرناند پویونِ» فرانسوی، پروژه ایستگاه راهآهن تبریز را رقم زد، کمتر کسی فکر میکرد آن ایستگاه مدرنِ دهه 40 و 50، قرار است در دهه60، میعاد خداحافظی دستهدسته از جوانان آذربایجانی به سوی جبهههای نبرد باشد.
عکسهای حسین جباریپور از اعزام گروههای مختلف رزمندگان آذربایجانی به جبهه، از ایستگاه راهآهن تبریز
نگ، اگرچه همیشه در خاکریزهای دوردست روی میدهد، اما نخستین تاثیر مستقیم آن، در شهر روی میدهد. از بمباران مناطق مسکونی گرفته تا خداحافظیهای جانسوز در ترمینال و ایستگاه قطار. به قول «قیصر امینپور»:
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام که سالها
به نرده های ایستگاهِ رفته تکیه داده ام
راهآهن تبریز، از سالهای دهه 60، نقش پررنگی در حافظه تاریخی مردم دارد. اعزام رزمندگان استان به جبههها، عمدتاً از این ایستگاه صورت میگرفت. بعلاوه، این میدان، در سالهایی از دهه60 ، محل اقامه نماز جمعه تبریز بود.
این میدان، خاطراتی نیز از سالهای میانی دهه70 دارد. در نخستین ماههایی که مسیر عتبات عالیات بازگشایی شد، زائران کربلای معلی، عمدتاً از مقابل مسجد این میدان، با اتوبوس راهی زیارت میشدند.
مسجد امام سجاد(ع) در مرکز این میدان، از سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محل اجتماعات انقلابی بود و بعد از آن نیز در سالهای دهه 60 ، نقش پررنگی در تامین امنیت آن محدوده ایفا میکرد.
سابقه فعالیتهای نظامی در این مسجد به قدری پررنگ بود که حتی در سالهای دهه هفتاد، درس آموزش نظامی بسیاری از دبیرستانهای پسرانه غرب شهر، با مرکزیت این مسجد هدایت میشد.
متاسفانه وضعیت ظاهری این مسجد، سالهاست که نسبتی با شان و سابقه آن دارد. دستکم نماسازی گنبد و ساماندهی نمای مسجد، میتواند این مسجد را در چشم مسافران، خوشتر جلوه دهد.
راهآهن، اگرچه یک میدان شلوغ و قدیمی است، اما کسی نمیتواند منکر غربت این میدان شود. روح حاکم بر این میدان، همچنان میتواند پذیرای برنامههای تاثیرگذار فرهنگی با موضوع جنگ و جبهه باشد. اما موقعیت راهآهن در منطقه کمبرخوردار شهر، چنین اجازهای نمیدهد.
خاطرات پرشور این میدان، کمرنگ و حتی بیرنگ شدهاست. وگرنه، اگر بخواهیم تاریخ شفاهی تبریز دهه60 را ورق بزنیم، بخشی از دفتر تاریخ دفاع مقدس در تبریز، باید به میدان راهآهن اخصاص یابد.
عکسهای حسین جباریپور از اعزام گروههای مختلف رزمندگان آذربایجانی به جبهه، از ایستگاه راهآهن تبریز
یادی از عکاسی آزادی در ایستگاه گرو
عکسهای حسین جباریپور از اعزام گروههای مختلف رزمندگان آذربایجانی به جبهه، از ایستگاه راهآهن تبریز، راوی خاطرات این میدان قدیمی است.
جباریپور، متولد ۱۳۳۴، عکاسی را از سال ۱۳۴۹ در تبریز شروع کرد و در کوران مبارزات انقلابی در سال 56، هنر او، پای ثابت رویدادهای انقلابی تبریز بود.
قدیمیهای تبریز، «عکاسخانه آزادی» او در ایستگاه گرو (خیابان شمس تبریزی) را باید به خاطر داشته باشند. عکاسخانهای که پاتوق اصلی ثبت تصاویر رزمندگان با پرده قرمز بود. این عکسخانه به قدری در تولید محتوای ایثار و شهادت، تاثیرگذار بود که منافقین را به فرستادن پیغامهای تهدیدآمیز خطاب به حسین جباریپور وا داشت.
جباریپور اما سالها به همین شیوه، به کار هنری و تبلیغی خود همت گماشت و در ادامه، راهی جبهههای جنگ شد.
او در مجموع، بیش از 90 هزار فریم عکس از حوادث پیش از انقلاب اسلامی، اعزام رزمندگان به جبههها، راهپیماییها، تشییع پیکر شهدا، جبهه های نبرد در مهاباد، کردستان، کرمانشاه تا پل حمیدیه، اندیمشک، دزفول، خرمشهر، آبادان و فاو عراق تصاویر ماندگاری را ثبت کردهاست؛ تصاویری که همچنان در عکاسخانه ایستگاه گرو در آلبوم خاک میخورد و روز به روز بیشتر، به مسیر زوال و تخریب خود ادامه میدهد.
https://hamnava.ir/News/Code/1028250
0 دیدگاه تایید شده