گروه : آرشیو
تبریز شهر اتفاقات عجیب و غریب است. هرگوشه از این شهر تاریخ و فرهنگ و هنر بستر وقایعی است که میتواند نگاهها را به سمت خود برگرداند. حالا امروز و در گوشهای از تبریز همت بلند جوانانی را میبینیم که یک روز در ابتدای نوجوانی تصمیم گرفتند به دنبال هویت خود بروند و پایتخت بزرگ امپراطوری ایلخانی را که قرنها در بیتوجهی و سکوت دفن شدهبود، با پول توجیبیشان احیا کنند.
تبریز شهر اتفاقات عجیب و غریب است. هرگوشه از این شهر تاریخ و فرهنگ و هنر بستر وقایعی است که میتواند نگاهها را به سمت خود برگرداند. مردمان این شهر از دیرباز تا کنون، مردان روز سخت بودهاند و همیشه کارهایی را که به چشم بقیه دشوار بوده با سربلندی انجام دادهاند. حالا امروز و در گوشهای از تبریز همت بلند جوانانی را میبینیم که یک روز در ابتدای نوجوانی تصمیم گرفتند به دنبال هویت خود بروند و پایتخت بزرگ امپراطوری ایلخانی را که قرنها در بیتوجهی و سکوت دفن شدهبود، با پول توجیبیشان احیا کنند. داستان « انجمن تاریخی فرهنگی غازانیه» را از زبان مهران بشارت غازانی و حسین اکبرزاده غازانی؛ دو عضو انجمن غازانیه میشنویم. *داستان انجمن غازانیه از کجا شروع شد؟ انجمن غازانیه برای بار اول در تیرماه سال 1391 با همت چند دانشآموز اهل محله شنبغازان پایهگذاری شد. این تصمیم از جایی شروع شد که ما چند دانشآموز تصمیم گرفتیم که به دنبال هویت تاریخی محلهمان برویم و برای اولین بار نمایشگاه فرهنگی، هنری و تاریخی غازانیه تبریز را در کانون المهدی محله شنبغازان برگزار کردیم. *نمایشگاه شامل چه بخشهایی بود؟ هر چیز که از دستمان برمیآمد. از خانههای محل اشیای قدیمی را جمع کردیم و نیز اشیای تاریخی را که در خاک برداریهای محل پیدا شده بود را به نمایش گذاشتیم. با پول توجیبیهایمان یک ماکت از شنبغازان ساختیم. البته به شهرداری منطقه هم رفتیم. گفتند فاکتور کارهایتان را بیاورید تا پرداخت شود ما هم کم تجربه بودیم فکر میکردیم پرداخت خواهد شد! در آن سالها دکتر درسخوان که عضو شورای شهر بودند از فعالیت ها حمایت کردند. *بازخورد اهالی محل چه بود؟ نمایشگاه مثل بمب صدا کرد. همه جا حرف از نمایشگاه بود. دهان به دهان میچرخید که بلاخره کسانی برای اعتلای نام شنبغازان کاری را شروع کردند. *ادامه کارها چطور بود؟ آن جمع دانشآموزی حفظ شد. سال 92 یک مراسم در روز درختکاری برگزار کردیم و دیدیم که اهالی محل جمع شدند و یک مراسم باشکوه برگزار شد. حدود صد اصله درخت کاشتهشد که هنوز هم آن درختها در محله هستند و حالا حسابی قد کشیدند. ما متوجه شدیم که این جمع میتواند در این محله تاثیرگذار باشد. تا اینکه در سال 1393 و طی هفته نکوداشت تبریز توانستیم به عنوان یک محله از محلات تبریز در نمایشگاه غرفه بگیریم. البته این غرفه گرفتن کار آسانی نبود. *از این مشکلات هم بگویید ابتدا با آقای حمیدی صحبت کردهبودیم و قول مساعد گرفته بودیم اما در روزهای پایانی ایشان فراموش کردهبودند که به ما قول غرفه دادند. ولی ما از رو نرفتیم همانجا ماندیم و به آقای حمیدی گفتیم که تا غرفه ما را تحویل ندهید ما اینجا را ترک نمیکنیم. بلاخره با همکاری ایشان توانستیم یک غرفه بگیریم. این غرفه زیباترین غرفه نمایشگاه شد و نظر مهمانان داخلی و خارجی را به خود جلب کرد. فعالیت این غرفه باعث جلب توجه شد. ما در آن سن و سال اطلاع چندانی از «ان جی اُ» ها نداشتیم. ولی بعدها متوجه شدیم که میتوان این جمع را به عنوان یک سازمان مردم نهاد ثبت کنیم. آن موقع دکتر شهرتیفر که فرماندار تبریز بود به محله ما آمد و در برنامهای در مسجد محله شرکت کرد. شهرتیفر به ما پیشنهاد داد که میتوانیم این حرکت را به یک سازمان مردم نهاد تبدیل کنیم. البته مشکل اصلی ما در ثبت انجمن این بود که ما به سن قانونی نرسیده بودیم! سال بعد در 12 اردیبهشت سال 94 این تشکل را به عنوان «انجمن تاریخی فرهنگی غازانیه تبریز» ثبت کردیم. *از دیگر برنامههای این انجمن بگویید همان سال و بعد از ثبت انجمن، فستیوال خوراکهای سنتی برگزار کردیم که خیتاب و آش تره را به عنوان خوراکهای بهاری معرفی کردیم. همان سال و طی سه روز همایش خانواده بزرگ غازانیه را هم برپا کردیم. یک فضای بزرگ را آماده کردیم و غرفهبندی انجام شد. از خوراکهای سنتی استفادهکردیم، بازی محلی انجام شد، صنایع دستی، آثار تاریخی و عکسهای قدیمی را به نمایش گذاشتیم. با شهرداری هماهنگ کردیم تا اتوبوسهای شادی به محل بیاید. سال 96 نشست چشمانداز میراث فرهنگی غازانیه تبریز را برگزار کردیم. سال 97 نشست حکیمان غازانیه و رونمایی از ماکتی که دانشجویان معماری دانشگاه فنی تبریز ساخته بودند هم برگزار شد؛ مشاوره این ماکت با انجمن بود و اجرای آن با دانشجویان. *هزینه این برنامهها از کجا فراهم شد؟ از جیب خودمان! تمام هزینهها به صورت شخصی تامین شد. البته شهرداری منطقه 6 وعده وعیدهایی داد اما تا به حال راه به جایی نبرده. تمام تلاش ما این بوده که مدیریت کم هزینه انجام شود. اهالی محل هم کمک میکنند. مثلا در برنامهای اگر نیاز به تجهیزات صوتی باشد؛ هیئتهای محل باندهای صوتی خود را در اختیار ما میگذارند. مثلا فیلم کوتاه «چمچه خاتون» را که کار میکردیم برای پارچه لباس هرکدام 20 هزارتومان پول گذاشتیم ولی دوختش را یکی از بانوان خیاط محل برعهده گرفت و این کار را رایگان برای ما انجام داد. یکی از اهالی محل وسایل قدیمی مورد نیاز را در اختیار ما گذاشت؛ فرد دیگری هم خانهاش را در اختیار ما گذاشت که بتوانیم فیلمبرداری کنیم. شروع کار را ما پیگیری میکردیم ولی بعد که اهالی محل میفهمیدند که کاری آغاز شده خودشان اعلام آمادگی میکردند. رفته رفته با ادامه برنامههای انجمن ما تاثیرش را در محله میدیدیم. *چه تاثیری؟ با احیای هویت غازانیه بین مردم یک شوق به این تاریخ و هویت ایجاد شد. یک دورهای بود که مردم از پسوند نام فامیلیشان غازانی را حذف میکردند ولی اکنون با افتخار این کلمه را نگه میدارند. حتی عدهای هم با شناخت از هویت غازانیه به دنبال ثبت کلمه غازانیه در شناسنامههایشان هستند. انجمن توانست نام غازانیه را که تنها در کتابها بود زنده کند. حالا چند تن از کاسبان محل هم اسم غازانیه را روی مغازههایشان گذاشتهاند. *دلیل این همه تلاش چیست؟ چرا غازانیه اینقدر برای شما مهم است؟ از کودکی در خانوادههای ما داستانهای فولکلور و ترانههایی وجود داشت که حکایت از تاریخ کهن و داستان شنبغازان و خود غازانخان را روایت میکردند. همیشه از بزرگترها میشنیدیم که شنب غازان پایتخت بود و داستانهایش را برایمان روایت میکردند. دوره دبیرستان به عنوان نوجوان دنبال کشف هویت خودمان بودیم که با اتکا بر آن وارد دنیای جوانی شویم. خوشبختانه شنب غازان اساسی شد برای شکلگیری هویت ما. بعضا جوانان به دنبال راههای دیگری برای ابراز هویت هستند ولی تبریز، داستانهای مربوط به آن و شنب غازان خاطرهای با شکوه در ذهن ما بود که ابزار هویتی ما شد. ما به دنبال شکوه سرزمین خود رفتیم. هر بار یک لودر به جان خانهای میافتاد میدیدم که کاشیهای فیروزهای و نقشهای زیبا بیرون میآمد و ما را بیشتر راغب میکرد که به دنبال گذشته خود باشیم. *از وضعیت فعلی محله آثار تاریخی شنبغازان بگویید یکی از مهمترین آثار تاریخی که ذهن اغلب اهالی محل را به خود مشغول کرده حمام تاریخی غازانیه است که سالها است مشکل مالکیتی آن بین اوقاف و میراث فرهنگی و مالک شخصی حل نمیشود. ما از بچگی این حمام را میدیدیم که درش بسته بود. این حمام پلان منحصر به فردی دارد که بر اساس پرونده میراث فرهنگی، پلانی شبیه به این حمام در هیچ کجای ایران دیده نشدهاست. دو سال پیش یک بار آقای آبدار را به بازدید این حمام بردیم. وضعیت این حمام افتضاح است. گچبریها ریخته و همه جا را نم گرفته. میراث میگوید تا اوقاف این مالکیت را حل نکند ما امکان مرمت آن را نداریم. سال گذشته زمزمهای مبنی بر توافقی بین اوقاف و مالک شخصی شنیدهشد ولی به هر حال بیشتر از یک سال است که پیگیر وضعیت این حمام تاریخی هستیم. اهداف بعدی انجمن چیست؟ هدف ما شناساندن این منطقه است. چون سرمایه نمادینی برای تبریز است. ما میدانیم که هنوز آثاری از این پایتخت باشکوه زیر خاک مدفون است و تلاش میکنیم که با جلب توجه امکان حفاری در این منطقه را ایجاد کنیم. ما با هیئت باستانشناسی آلمان همکاری داشتهایم. دو سال پیش این گروه را به منطقه آوردیم و نتیجه مطالعه آنان این بود که در منطقه شنبغازان باید یک حریم درجه یک تاریخی از طرف شهرداری ایجاد شود تا بعد از آن امکان مطالعه و حفاری هم ایجاد شود. ما به دنبال این پروژه هم رفتیم و نامهاش را به شهرداری بردیم که مسکوت ماند. با دانشگاه ویکتوریای کانادا ارتباط داشتیم. این دانشگاه روی پروژهای درباره پایتختهای ایلخانی کار میکند و ما در این مورد با آنها همکاری کردیم و ثابت شد که از غازانیه هم آثاری در دست است. ما از سال 91در حال جمعآوری آثار هستیم. بخشی تحویل میراث فرهنگی شدهاست و بعضی آثار هم که امکان تحویل به میراث نبود را خودمان نگهداری کردیم. اکنون در 144 بخش آرشیوی از آثار تاریخی غازانیه داریم که ثبت شدهاست. این آرشیو به تحقیقات دانشگاه ویکتوریا این نکته را ثابت کرد که در غازانیه از کاشی زرین فام استفادهشدهاست. *درباره برنامه اخیر انجمن توضیح دهید در 23 ذیقعده سال 694 قمری غازان خان وارد تبریز شد و در منطقه ارغونیه جلوس کرد و امپراطوری ایلخانی به استقلال رسید درنهایت غازانیه مرکز اداری و پایتخت دوره ایلخانی شد. میخواستیم این روز را به عنوان یک جشن برگزار کنیم. سال گذشته به یک بنر اکتفا کردیم. امسال میخواستیم باشکوهتر باشد از حدود دو ماه پیش دنبال این کار را گرفتیم و مکاتبات آغاز شد. شهرداری و میراث فرهنگی و سازمان فرهنگی هنری شهرداری طرف کار ما بودند. ما تلاش کردیم که کارها و برنامهها بین این نهادهای مختلف تقسیم شود. میراث فرهنگی بیشترین حمایت را در آیین افتتاحیه انجام داد. در برنامه اکران فیلمهای مستندمان هم شهرداری منطقه هشت –که هیچ ارتباطی با غازانیه ندارد- همکاری خوبی کرد. اما درباره جشن خیابانی ما از اوایل تیرماه به دنبال مجوزهای آن بودیم. اتفاقات خیلی عجیبی پیش میآمد مثلا شهرداری منطقه 6 از ما خواست که از شورای محله شنب غازان نامه دریافت کنیم در حالی که اصلا چنین شورایی در محله وجود ندارد! قرار شد که شهرداری مرکز و آقای حمیدی با ما جلسهی برگزار کنند تا مجوزهای لازم کسب شود. نظر شهرداری مرکز مساعد بود و قرار شد مجوزها به شهرداری منطقه 6 ارسال شود. ما اطلاعرسانی را به خاطر دریافت این مجوزها معطل نگهداشته بودیم چون بارها بدقولی شهرداری منطقه 6 را دیدهبودیم که باعث آبروریزی شده بود. تا اینکه چند روز قبل از آغاز برنامهها گفتهشد که مجوزها رسیدهاست. بنرها و پوسترها را چاپ کردیم و دعوتنامه ها هم منتشر شد. بعد از همه این کارها و انتشار دعوت نامهها از شهرداری منطقه 6 با ما تماس گرفتند که اجرای این مراسم لغو شد. دلیلی که عنوان میکردند، نبود حدود شش یا هفت میلیون تومان بودجه بود. در حالی که ما همه چیز را خودمان فراهم کرده بودیم. ما در طول این همه سال با این همه برنامه در مجموع 6 میلیون خرج نکردهایم! دوباره تماس گرفتند که برگزار میشود و شما دنبال سایر کارها باشید. همه چیز سرجایش بود مثلا سازمان پسماند شهر تبریز بلافاصله صندلی و بنر را به عهده گرفت. سیستم صوتی و نورپردازی را هم از هیئتهای محل و موکب تعزیه محل تهیه کردیم. بعد از همه این کارها دوباره تماس گرفتهشد که برنامه لغو است! اول گفتند اعتبار برنامه تامین نشده. بعد که ما گفتیم همه چیز فراهم شده گفتند دستور آمده که کنسل شود. مشخص نشد که این دستور از کجا بود. ما حتی از پلیس امنیت و فرمانداری هم مجوز را تامین کردهبودیم. آقای حمیدی از مرکز میگفت مشکل از منطقه 6 است و شهرداری منطقه 6 هم میگفت از مرکز است. خلاصه که جلوی برگزاری جشن خیابانی را گرفتند و سادهترین ابزار شادمانی مردم هم کنسل شد. مردم محلهای که از کمترین خدمان شهرداری بیبهرهاند. *وضعیت رسیدگی به محله تاریخی شنبغازان تا حد ضعیف است؟ بگذارید برایتان مثال بزنیم. در زمان شهرداری اقای روشنی پارکی در منطقه احداث شد که زمین بازی هم داشت یعنی وسایل بازی برای آن نسب کردهبودند اما زمین زیر پای بچهها خاکی بود. الان و با گذشت چند سال از نصب این وسایل هنوز هم بچهها موقع بازی در خاک و خل میلولند. چند روز قبل از همین پارکها صندلیهای چوبی را برداشتند و به جایش صندلیهای پاستیکی زشتی گذاشتند. الان یک ماه است که آسفالت تمام محل تکهپاره است، لولههای خیابانها به راحتی میترکد و کسی رسیدگی نمیکند. همه جای منطقه چاله است و عملا با یک بارش تبدیل به آبگیر میشود و... در چنین موقعیتهایی وقتی جلوی برنامههای ما هم گرفته میشود عملا شور و نشاط از محله میرود و مردم دلسرد میشودند. امیدوارم ما بتوانیم با همین دست خالی جای کم کاریها را پرکنیم.
لیلا حسین نیا [gallery size="medium" td_select_gallery_slide="slide" ids="29646,29647,29648,29649,29650,29651,29652,29653,29655"]
https://hamnava.ir/News/Code/29629
0 دیدگاه تایید شده