گروه : فرهنگی
همنوا_ سید قاسم ناظمی
برای نسل من در دهه ۶۰، علی تجلایی یک اسطوره بود، حماسههایش در افغانستان، سوسنگرد و ...مثل یک راز در گوشها زمزمه میشد.
زمان آموزشهای نظامی بچههای جنگ، مربیان مدام از سختگیریهای او مثل میآوردند و همه آرزوی ما این بود که یکبار "علی رگبار" را از نزدیک ببینیم. آن روزها او فرمانده آموزش قرارگاه خاتمالانبیا بود و مدام در بین لشکرها و یگانها در رفتوآمد.
تا من بیایم او را ببینیم، عملیات بدر از راه رسید و در شب عملیات، علی خستگی و دلتنگیهایش را به لشکر عاشورا آورد و مهدی باکری را قانع کرد تا بگذارد معاون آموزش قرارگاه خاتم، در کسوت یک بسیجی کلاش به دست، خود را به دامن شهادت بیندازد و... انداخت.
در غوغای بدر، آن مرد نترس میدانهای نبرد، در آنسوی دجله شهید شد تا حماسه لشکر عاشورا در عملیات بدر کامل شود. او رفت و راهش ماند.
روزها گذشت و دهه ۷۰ رسید. باید برای ثبت تاریخ معاصرمان کاری میکردیم، آستین بالا زدیم و طرحی انداختیم تا سیر زندگی و روزگار سرداران شهید آذربایجان را از میان گفتهها و نگفتهها بیرون بکشیم و به دست آیندگان برسانیم، یکی از آنها تجلایی بود.
روزی پرسان پرسان به خانهاش رفتیم در یک بعدازظهر گرم، و مهمان لطف زنی شدیم که خود علی تجلایی دیگر بود! او از علی روایت کرد و ما در او علی را دیدیم، تازه فهمیدیم که حاصل جمع او با علی بود که حماسه "علی رگبار" را برای تاریخ ما ساخته است!
امروز همسر حماسهساز سوسنگرد، نسیبه عبدالعلیزاده در قبر شوهر جاویدالاثرش علی تجلایی آرام گرفت. او تا زنده بود فرهنگ مقاومت و شهادت را روایت کرد تا ما جای تجلاییها را خالی نبینیم و بعد از مرگ هم در قبر او خوابید تا جای خالی شوهرش به چشم نیاید.
روحش شاد.
https://hamnava.ir/News/Code/5187068
0 دیدگاه تایید شده