گروه : اجتماعی
نویسندگان: مهدی فرجی؛ کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه تهران
مهدیه یلدایی، کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه هنر اصفهان. دانشجوی دکترای معماری، دانشگاه تهران
در سراسر دنیا بعضا زمانی که فیلم یا سریالی شروع به پخش میشود، هوادارانی پیدا میکند و باعث میشود در جامعه تبوتابی برای تماشای بهموقع سریال صورت پذیرد و مردم بهصورت روزانه در مورد سریال با یکدیگر گفتوگو کنند. این داغشدن سریالها تأثیرات مختلفی دارد؛ مثلاً در ایران، زمانی که سریال شبهای برره پخش میشد، مردم از تکهکلامهای آن استفاده میکردند. «پاچهخار» تکهکلامی است که پس از این سریال مجدداً به زبان محاورهای مردم وارد شد و تا امروز هم برجای ماندهاست. علاوهبراین، در زمان پخش این سریال، عدهای شروع به چاپ اسکناسهایی با تصاویر بازیگران شبهای برره کردند که بسیار مورد توجه کودکان و نوجوانان آن دوره قرار گرفت؛ آنها با پرداخت پولهای واقعی، پولهای تقلبی بررهای میخریدند. یکی دیگر از نمونههای تأثیر سریالها، نامگذاری نوزادان به نام شخصیتهای یک سریال بهخصوص نقش اصلی آن است. از معروفترین و محبوبترین نمونههای پرتکرار آن، نامگذاری ستایش (1) بر روی تعداد زیادی از نوزادان دختری بود که در اوایل دهه نود خورشیدی به دنیا آمدند. این نامگذاریها تحتتأثیر سریالی با همین نام که از شبکه سه سیما پخش میشد، انجام میگرفت. نمونه دیگری که تصویرمحور است، تتوکردن کلمۀ «یاغی» از سوی جوانانی است که در همین قرن جدید و در سال 1401، باعث شد پس از تماشای سریال نمایش خانگی یاغی و تحت تأثیر تتوی یکی از بازیگران آن، این کلمه را با همان گرافیک بر بازو و یا سایر نقاط بدنشان تتو کنند.
تصویر 1: نماد محله که در قسمتهای مختلف سریال دیده میشد.
میتوان گفت که بینندگان تحتتأثیر فیلمها و سریالها قرار میگیرند و به نحوی آن را بهصورت کوتاهمدت (مانند تکه کلامهای بررهای) یا بهصورت بلندمدت (تتو یاغی) بر زندگی خود پیاده میکنند. نمونههایی که از آنها یاد کردیم، نمونههای ایرانی بودند. اما تنها سریالهای ایرانی نیستند که توانایی تأثیر بر روی مردم را دارند؛ بلکه سریالهای خارجی نیز قابلیت این را دارند که بر روی مردم تأثیر گذاشته و حتی اثرشان برای مدتی بر روی زندگی مردم و حیات شهری آنها باقی بماند. از بین سریالهای خارجی، سریالهای ترکی بیشترین بیننده را در بین مردم ایران دارند. برخی این سریالها را مخرب و از عوامل از بینرفتن بنیانهای خانواد معرفی کردهاند و به مخالفت با این سریالهای ساختهشده در کشور همسایهمان ترکیه میپردازند. علی رغم نقدهای فراوانی که هم در کشور میزبان و هم در کشورهایی مثل ما نسبت به داستانها و موضوعات این سریالها صورت می گیرد، اقبال بخشی از اقشار مردم نسبت به این سریال ها غیرقابل انکار است. در این میان استانهای ترکزبان ما به دلیل قرابت در زبان از سالهای دورتری مخاطب شبکههای کشور ترکیه هستند و این اهمیت این مسئله را در شهرهایی مثل تبریز دوچندان میکند. در این یادداشت میخواهیم به بررسی تاثیرات یکی از این سریالها در زیست شهری در ایران به خصوص تبریز بپردازیم. یکی از سریالهای بسیار تاثیرگذار کمی متفاوت تر از سریال هایی با موضوع خیانت و مثلث عشقی، سریال «گودال» بود. گودال، به ترکی استانبولی"Çukur"
تصویر 2: نماد گودال بر جدارهی خانهای در محله شمیراننو، تهران، تهران.
بین سالهای 2017 تا 2021 میلادی از یکی از شبکههای ترکیه پخش میشد و در مدت کوتاهی از شبکههای فارسیزبان خارج از کشور هم خریداری، دوبله و پخش شد.
«گودال» در مدت کوتاهی توانست مخاطبان زیادی را در سراسر ایران از همه ردههای سنی به خود جلب کند و طرفدارانش را تا تابستان سال 1401 پای گیرندهها نگه دارد؛ حتی نمادش را بهعنوان نمادی محلهای، وارد جدارههای محلههای ایران کند. اما گودال کجاست؟ و چرا تاثیرات و نماد آن را در در و دیوار این شهر میبینیم؟ گودال نام یک محلۀ خیالی در شهر استانبول است که در قسمت اروپایی آن واقع شدهاست. این محله به دلیل هرجومرجی که دارد از سوی پلیس شهر رها شده و مدیریت آن بر عهده یک خانواده است. ساکنین گودال اغلب خلافکار هستند و شغلهایی همچون فروش اسلحه، شرخری و محافظان فضاهای شرطبندی و قمار دارند و تنها شغلی که به دستور رئیس خانواده اجازه ندارند به آن ورود کنند، خرید و فروش مواد مخدر است. مهمترین خصیصهای که مردم گودال دارند، اتحاد با یکدیگر همچون اعضای یک خانواده است و این موضوع باعث شده است که داستان سریال در هر فصل به سمتوسویی رود که افرادی خارج از این محله با نقشههای مختلف سعی در نفوذ به محله کنند؛ اتحاد مردم آن را بشکنند و در آن کارتل مواد مخدر تشکیل دهند که در نهایت خانوادهای که در راس محله قرار دارند به یاری اهالی محله موفق به دفع خطر آنها از محله میشود.
تصویر 4: نمادهای سریال بر جداره پل هوایی و جدارهای در تهران، تهران.
این محله نمادی بهشکل <•••> دارد و تمام ساکنانش، چه زن و چه مرد؛ چه بزرگ و چه کوچک، باید این نماد را بر نقطهای از بدنشان تتو کنند تا نشان دهند عضوی از خانواده بزرگ گودال هستند. علامت بالاتر در نماد گودال که به عدد هشت شبیه است، به معنی سقف است. یکی از نقطهها به معنی خانواده؛ نقطه وسط بهمعنی رفاقت؛ نقطه آخر معنی خانواده اصلی محله و علامت دیگر که به عدد هفت شباهت دارد، معنی گودال دارد. علاوه بر این، در بسیاری از جدارههای این محله میتوان این نماد را دید که به صورت گرافیتی بر روی دیوارهای کشیده شده است که میتوان آن را نشاندهندۀ حریم محله تلقی کرد تا درون و بیرون آن برای افراد مختلف مشخص شود.
تصویر 5: نماد گودال در محله بارون آواک تبریز
جمله معروفی نیز در دیوار این محله به چشم میخورد «خانه ما کوچک بود، هیچ اتاقی نداشتم؛ همین باعث شد که محلهام را همچون خانهام بدانم.». این نماد در اوایل پخش این سریال به صورتهای مختلف روی تیشرتها، فندکها و حتی تتو بر روی دست افراد مختلف در شهرهای ایران در بین مردم دیده میشد، اما رفتهرفته با گذر از کوچه و خیابانهای مختلف، اگر چشم خود را آمادۀ شکار این نشانه کنیم، دستکم میشود در هر محلهای چند <•••> ببینیم که از سوی افراد مختلف و احتمالاً تحتتأثیر این سریال بر روی جدارهها نقش بستهاند. نکته مهم در این میان این است که هرچه به محلات به اصطلاح «پایین شهر» و محرومتر نزدیک شویم بر تعداد این علامت بر دیوارها افزوده میشود.
اینکه سریالی تا اینحد توانسته است بر روی مردم تأثیر گذاشته باشد که نماد آن بر روی جدارههای مختلف نقش ببندد جای تامل دارد؛ زیرا گودال در واقع محلهای خیالی است و به ذات خود محلهای منفی است، عرصهای است برای کارهای خلاف قانون و مقررات؛ حتی این سریال در زمان پخش در ترکیه نیز از آثار تلویزیونی پرشکایت این کشور بود؛ زیرا به دلیل صحنههای درگیری مسلحانه، ترس، قتل، خشونت و شکنجه، موجب تأثیرات منفی بر روی بینندگان میشد.
تصویر 6: چوخورلار در تبریز
شاید بتوان نماد گودال را همچون یک گرافیتی دانست که بر جدارههای شهری نقش بسته است؛ گرافیتیها در بسیاری از نقاط جهان وظیفه انتقالدهنده پیامهای اجتماعی و سیاسی را دارند و سبب بازتاب فرهنگ منطقهای که بر جدارههای آن نقش بستهاند، میشوند. از سوی دیگر برای برخی از هنرمندان، میتواند بسیار الهامبخش و قابل توجه باشد و افراد بیشتری را برای دیدن نمایش خلاقانه و رنگارنگ به منطقه جذب کند. اما در مورد نقشبستن گرافیتی گودال بر جدارههای شهری ایران نمیتوان چنین خوانش هنرمندانهای داشت؛ زیرا افرادی که این نماد را بر روی جدارههای محلهشان حک کردهاند، ممکن است قصد داشتهاند تا محله خود را همچون گودال محلهای متحد و برخلاف مقررات نشان دهند تا برای سایرین خط و نشانی بکشند. خوانش دیگری که میتوان از این نشانه بر جدارههای شهری ایران داشت، تمایل نگارندگان این گرافیتی و نماد، به تشویق اهالی محلههای میزبان، به جرم و جنایت همچون سریال گودال است.
گرافیتیها میتوانند ابزار بسیار خوبی برای شناساندن فرهنگ محلی یک منطقه باشند و به نمادی شهری تبدیل شوند و مردم را به تماشای خود بکشانند، اما بارها دیدهایم که گرافیتیها از جدارههای شهری به دستور شهرداری پاک شدهاند، اما نمادهای گودال همچنان بر جدارههای شهرهای ایران باقی است. احتمالا سادگی نماد و عدم ارجاع مستقیم برای افراد ناآشنا با آن میتواند از دلایل عدم توجه و پاکسازی از طرف نهادهای رسمی باشد. به عبارتی در مورد گرافیتیهایی با طرح لوگوی سریال و محلۀ گودال، هیچ اقدامی صورت نمیگیرد و نشان میدهد که گویا این نماد از سوی نهادهای رسمی نامناسب یا خطرناک تلقی نمیشوند.
فارغ از ابهاماتی که در برداشتهای گوناگونی همچون: مخرببودن، قانونی، غیرقانونی، هدفمند و... از گرافیتی میشود، گرافیتیها اغلب با جوانان، جنسیت و هویت پیوند خوردهاند. از این رو، گرافیتی را میتوان خرده فرهنگی خواند که هدفش القای حس مقاومت است. (Mc Donald، ۲۰۰۱: ۱۹۲) (2) همانطور که گفتیم، بهطور کلی با خوانش گرافیتیهای گودال و وجود آنها در محلههایایران، درمییابیم که آنها پیام مستقیم سیاسی ندارند؛ بلکه مقاومت مذکور نشان دهنده نوعی مقاومت فرهنگی، در جستجوی هویت محلی است. رواج بیشتر این نماد در محلات محرومتر نیز پیام مهم دیگری میتواند داشته باشد یعنی در پی اعتراضی پنهان به وضع اقتصادی باشد. البته در این سریال اشارهای به دولت ترکیه و فقر مردم از پس اقدامات رجب طیب اردوغان و قدرت و سیاستهای حزب عدالت و توسعه و در پی پایینآمدن ارزش لیر نمیشود و جستجویی در جهت پیدایش علت این فقر در سریال اتفاق نمیافتد و میتوان این برداشت را داشت که هدف ترسیمکنندگان آنها وامگیری از هویت و حیات اجتماعی- محلهای گودال همچون خلافکاری، اتحاد ساکنین، قانونگریزی، بینظمی و عدم تبعیت از پلیس و حاکمیت برای ادارۀ مستقل محلۀ خود است. این گرافیتیها در دل خود آرزوهایی هستند که میخواهند محلهشان را به گودالی در دل شهر خود تبدیل و در نهایت شاید به خودمختاری برسند.
دکتر ایزدی جیران در کتاب «حاشیه نشینی تبریز» روایتی مردم نگارانه و عینی در مورد زندگی بخشی از حاشیهنشینان تبریز، محله قپانلار (3) آورده است. در بخشی از این کتاب به منازعات در این محله بین لاتهای محل پرداخته و مینویسد « ...هیچکس از مردمان عادی و گروههای دیگر دخالتی در فرایند رخدادن این نزاعها نمیکنند. چون میدانند که این امری درونگروهی است و میدانند که منطق لاتها با زبان خشونت کار میکند و هر دخالتی میتواند عواقب بدی داشته باشد. بنابراین هیچ گفتوگوی سازندهای برای حل مرافعاتی از این دست صورت نمیگیرد.. (4) این روایت بر نوع مواجهه با ناهنجاریهای رفتاری اشاره میکند که غالبا جدا از نظم امنیتی پلیسی حاکم بر سایر قسمتهای شهر عمل میکند؛ آنچه که در سریال چوکور هم شاهد آن هستیم.
علاوه بر شباهتهای گفتهشده، اگر کمی عمیقتر به علل تاثیرگذاری فرهنگی این سریال و نماد معروف آن بنگریم، میتوان سرنخ را در همان نام «گودال» جست. در طول یک سده اخیر در شهرهای مختلف ایران محلاتی با ترکیب نام گودال به وجود آمدهاند. این محلات عمدتا جزو محلات محروم این شهرها محسوب میشوند. مشهور است که علت شکلگیری آنها نیز برداشتن و استفاده از خاک محل در ساخت آجر و به طور کلی ساخت و ساز در محل است. گویی این محلات به علت جنس مستعد خاک یا ضعف در نظارت آنها مورد استفاده قرار گرفتهاند. این محلات هماکنون نیز جزو محلات پرچالش در مدیریت شهری هستند؛ از جمله آنها میتوان به «چوخورلار» در محله تاریخی گجیل تبریز اشاره کرد. این محله که اکنون بخش عمده آن در تملک شهرداری است و همچنان بدون عملکرد است، بارها مورد بررسی نهادهای شهری و ارائه طرحهای بازآفرینی شهری قرار گرفتهاست. ولی همچنان از آسیبهایی همچون فرسودگی شدید کالبدی و ذهنی، عدم تمایل و همکاری ساکنان به نوسازی بافت و عدم وجود امنیت در شب برای تمام گروههای جنسی و سنی مختلف رنج میبرد. به نظر میرسد اقبال مردم نسبت به نماد فوق ریشه در یک حافظه جمعی و یادآوری تلقی گودال به عنوان محل زندگی مردم فرودست از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و مشکلات عدیده آنها که ناشی از دیده نشدن است، (یا شاید هم منشاء نادیدهانگاری آنان است) داشتهباشد. نکته لطیف این مسئله در همخوانی نمادین محل گود یا همان گودال به عنوان محل پست به لحاظ شکل زمین با طبقه فرودست اجتماعی و اقتصادی ساکنین آن است.
این یادداشت با هدف جلب توجه و اشاره به معضل بافتهای فرسوده هرچند به بهانه یک سریال و فرهنگ غیربومی است که رگههایی از خرده فرهنگهای موجود در محلات محروم و فرسوده شهری ایران نیز در آن یافت میشود. امید است که از منظر یک گرافیتی وارد شده از خارج از مرزها، صرفا جرقهای برای شناخت آنچه که در عمق زندگی اجتماعی و اقتصادی این بافتها اتفاق میافتد با مطالعات عمیق پژوهشی باشد.
پی نوشت ها:
1) رئیس سازمان ثبت احوال کشور از افزایش نام "ستایش" در بین نوزادان دختر ایرانی در سال گذشته به دلیل پخش یک سریال تلویزیونی خبر داد و گفت: رویدادهای مذهبی و اجتماعی در انتخاب اسامی نوزادان نقش مهمی دارند (مأخذ: خبر آنلاین).
2) Macdonald,N (2001), "The Graffiti Subculture: Youth, Masculinity and Identity in London and New York", Great Britain: Macmillan
3) در زبان ترکی به معنی «جداشدهها»
4) از کتاب «حاشیه نشینی تبریز» نوشته ایزدی جیرانی، ص. 146
https://hamnava.ir/News/Code/8670748
0 دیدگاه تایید شده