همنوا/ابوالفضل حمامی: پاییز ۱۴۰۰ بود که در آخرین جمعۀ یازدهمین ماه میلادی مصادف با ۵ آذر ۱۴۰۰، فروشگاههای ایرانی به ویژه فروشگاههای اینترنتی شروع به تبلیغ فروش حراج بلکفرایدی کردند، سنتی غربی که از لحاظ زمانی و از لحاظ فرهنگی با جامعۀ ایرانی سازگار نیست اما چه باید کرد که هرچه بود، این فرهنگ غربی نیز در جامعۀ ایرانی حتی برای یک سال هم که شده، اجرا شد.
بلکفرایدی، اولین یا آخرین گونۀ این تأثیرپذیری جامعۀ ایرانی از فرهنگ غربی نیست؛ هالوین و ولنتاین نیز از تأثیرگذاریهای گستردۀ فرهنگ غربی بر جامعۀ ایرانی است. جامعۀ بحرانزدۀ ایرانی که در هجوم گستردۀ این فرهنگ و در چالش سنت و مدرنتیه گرفتار شده و حال، مصیبت بزرگتر متروکه شدن فرهنگ ایرانی و پیوستن به فرهنگی بیگانه است که چنانکه گفته شد نهتنها سنخیتی با جامعۀ ندارد، بلکه ایفای این فرهنگها در جامعۀ ایرانی، چهرهای مضحک به خود میگیرد.
اگر در بلکفرایدی و پیشزمینههای عرفی و فرهنگی آن در جوامع غربی تأملی داشته باشیم این اتفاق موسوم به بلکفرایدی، در روزهای انبارگردانی فروشگاهها در پایان سال میلادی با هدف فروش اجناس مانده در پایان سال و گسترش توان خرید جامعه در آستانه سال جدید میلادی، اجناس با تخفیفی ویژه عرضه شده و فروشندگان به اصطلاح با آتش زدن به اموال خود جمعه سیاهی را رقم میزنند. این امر، در ذات خود نشان از نوعدوستی در یک فرهنگ و جامعه برای آغاز سالی بهتر دارد.
جمعهٔ سیاه یا حراج جمعه در آمریکا به فردای روز شکرگزاری و آخرین جمعهٔ ماه نوامبر اطلاق میشود که آغاز آیین خرید برای کریسمس حساب میشود. جمعهٔ سیاه، یک روز تعطیل نیست، اما اکثر شرکتها به کارکنان خود اجازه میدهند که این روز را مرخصی گرفته و به خرید سال نو بپردازند.
این روز برخلاف نامگذاریهای معمول که روزهای بدشگون را با صفت سیاه میخوانند بهدلایل مختلف ازجمله اینکه حسابداران، روزهای پرسود خود را با جوهر مشکی ثبت میکردند جمعه سیاه خوانده میشود. برخی تصاویر این جمعههای سیاه در امریکا و اروپا هر سال در رسانهها پخش میشود که نشانگر هجوم مشتاقان اجناس ارزان به فروشگاهها و ایجاد تصویری از غارت کالاها توسط لشگر گرسنگان و نیازمندان است.
«بلکفرایدی» با ترجمۀ تحتاللفظی «جمعۀ سیاه» عبارت بیگانهای است که «جمعهٔ سیاه» یادآور خاطرهای غمناک و ماندگار در ذهن ایرانیهاست. اما درگاههای فروش مجازی، هوشمندانه به واژهسازی پرداختند. برخی فروشگاهها با کلمهٔ ادغامشدهٔ «حراجمعه» نگاهها را به خود جلب کردند. شرکتهای دیگر هم، خلاقیت خود را بهکار انداختند و «سور جمعه» و «سیاجمعه» و حتی عبارت «جمعهبهخرید» وارد بازار فروش شدند. گروهی جمعه را رنگی دیگر زدند و «جمعهٔ آبی» و «جمعهٔ صورتی» رونمایی شد.
اما آنچه مهم است رواج فرهنگ غربی در جامعۀ ایرانی و برخورد جامعۀ ایرانی با آن فرهنگ است. بلکفرایدی در جامعۀ ایرانی، اگرچه که چهرهای شایسته در جامعۀ غربی دارد، بدل به جشن کلاهبرداری فروشگاهها شد تا جایی که از سوی خریداران شکایتهایی صورت گرفت، ارگانهای نظارتی به این حوزه ورود پیدا کرده و جرمانگاریهایی صورت گرفت و از سوی دیگر درگاههای فروش مجازی محدودیتهایی برای فروشندگان کلاهبردار ایجاد کردند. جدای از این کلاهبرداری، آنچه که بهعنوان انبارگردانی در جامعۀ غربی مرسوم بود، در جامعۀ ایرانی به فروشگاههای تقلبی، فروش اجناس بادکرده و تخفیفهای تقلبی پس از گرانکردنهای چندباره تبدیل شد. بیگانگی فرهنگی جامعۀ ایرانی با این فرهنگهای تازه وارد به جامعۀ ایرانی ازجمله هالوین، ولنتاین و بلکفرایدی که موضوع این یادداشت است در حالی است که جامعۀ ایرانی بینیاز از این فرهنگهاست چراکه دیگر مناسک فرهنگی در بطن فرهنگ ایرانی وجود دارند که با جامعۀ ایرانی از هر جهت سنخیت دارند و به عبارتی ساخته و پرداختۀ جامعه و فرهنگ ایرانیاند.
گسترش فرهنگ غربی اگرچه در نگاه سهلانگارانه شاید یک اتفاق عادی در سیطرۀ جهانی شدن باشد اما اگر به دقت به این مهم توجه کنیم، این گسترش و سیطره فراموشی فرهنگ و خردهفرهنگهای ساخته و پرداختۀ جامعۀ ایرانی را در پی خواهد داشت و ماحصل این امر، عادیسازی بیگانگی جامعۀ ایرانی با فرهنگ ایرانی خواهد بود. از سوی دیگر، آنچه که در فرهنگ غرب رواج دارد، برخاسته از بطن فرهنگ و عرف آن جامعه است؛ فرهنگ و اجتماعی که مقدمات اصلی این اتفاقات را در خود دارد اما این جامعۀ ایرانی است که با دور شدن از اصل خویش، به فرهنگی میپیوندد که جدای از بیگانگی با آن، حتی با مقدمات ورود به آن بیگانه است.
https://hamnava.ir/News/Code/3589003
0 دیدگاه تایید شده