اختصاصی همنوا - امیرحسین دوستزاده؛ محمدعلی نادری هنرمند جوان و حرفهای عرصه نقاشی است که در بوشهر متولد شده و نقاشی از همان سنین نوجوانی شروع کرده است و بین هیاهوی هنر مدرن که هر روز کسی صاحب مکتبی در آن میشود و هر چیزی را دانسته و ندانسته به اسم هنر به خورد روح مردم میدهد، انتخابش مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده و هنر دستانش را وقف آستان مقدس علی و آل علی کرده است، از آثار این هنرمند میتوان به تابلوی مسیح عاشورا، اذان حضرت علی اکبر، یابن الحیدر و... اشاره کرد.
گفتوگوی همنوا با محمدعلی نادری را بخوانید.
از کودکی با نام امام حسین مأنوس میشویم
• بیشتر آن ها که شما را می شناسند با تابلو های شما که خود روضه مصور حضرت سیدالشهداست اشک ریخته اند و شما را به نام همین مکتب و همین مرام می شناسند. ما هم میخواهیم از دوست دار حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) داستان این نقش های معطر به نام اهل بیت را بپرسیم، در آغاز از خودتان برایمان بگویید، از محمدعلی نوجوانی که به سمت نقاشی آمد؟
اقلیمی که ما در آن زندگی میکنیم به نوعی است که ما از اول و از همان کودکی با نام مبارک امام حسین (ع) آشنا شدیم، حتی اگر نفهمیم که ایشان که هستند؛ از کودکی اسمشان به گوشمان می خورد، به اشکال مختلف چه با نوای سنج و دمام چه با عزاداری ها و با صحبت هایی که پدران و مادرانمان برایمان از عاشورا و اهل بیت علیهم السلام تعریف می کردند؛ این حرف ها استمرار پیدا کرد و بعد آن که کمی بزرگ شدم و توانستم قلم به دست بگیرم آمدم سمت نقاشی.
عشق حضرت اباعبدالله برایمان رنگ و بوی دغدغه مندانه گرفت
• هر هنرمندی در زندگی خود آنی دارد و تقدیر او را به سوی کشف هنرش می کشد و می برد، "آن" شما در دوران نوجوانی چه بود و چه شد که آمدید به سمت نقاشی؟
ما در همین حال و هوای روضه بزرگ شدیم و بعد مدتی که فهمیدیم عزای امام حسین (ع)چیست، عشق حضرت اباعبدالله برایمان رنگ و بوی دغدغه مندانه گرفت، هرچند در کنار این ها خودم هم از کودکی علاقه ی زیادی به نقاشی داشتم و همین علاقه من را از ده سالگی به کارگاه نقاشی استاد بحرینی کشانده بود، من در کنار تمرین های دیگر سبک های نقاشی کم کم با نقاشی های آیینی استاد بحرینی آشنا شدم و گویی پا به جهان دیگری گذاشته باشم، آن اسمی که سال ها شنیده بودم و در خیال داشتم بعد آن مواجهه برایم مصور شد. چنین بگویم که امام حسین از خیال آمد بیرون و در سپیدی بوم تصویر شد. بعد این که نقاشی مکتب اهل بیت را برای خودم به عنوان یک دغدغه دیدم، آشنایی دیگری مرا مصمم تر کرد و آن لحظه دیدن نگاره «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان بود، پیشینه اقلیم و دغدغه و اشتیاق همینطور در من بود و بعد از چند سال کار کردن چون رشته ام رشته هنری نبود آن را رها کردم تا بیشتر به نقاشی برسم، یعنی مثل شهریار شما همه نقش ها را رها کردم تا نقاش عاشورا شوم.
سال نود و دو بود که متوجه آثار عاشورایی جدیدی شدم از شخصی به نام حسن روح الامین و همان جا بود که آن دگرگونی اصلی رخ داد و با خودم گفتم که می شود مفاهیم آئینی را در قالب جدیدتری آورد، مطالبی که از محضر استاد بحرینی یاد گرفته بودم مرا به این تصمیم رساند که رشته ام را رها کنم و پیوندم را با نقاشی عمیقتر کنم، نه فقط رشته که دیگر خانه و کار و شهرم را رها کردم و از سال نود و شش بود که به صورت جدی این کار را شروع کردم و دو سال بعد هم استاد روح الامین پذیرفتند تا شاگردشان باشم.
• در مصاحبهای از خود شما خواندم که گفته بودید پذیرفته شدن برای آموزش توسط استاد روح الامین خیلی سخت بود؟
بله در آن مصاحبه هم به این مورد اشاره کردم که حدود چهار سال بنده پیگیر استاد و کار های ایشان بودم و بخاطر همین موضوع همه چیزم را رها کردم تا بیایم سمت نقاشی که الحمدلله خدمت استاد رسیدم و پذیرفتند که شاگردشان باشم و الان هم در خدمت ایشان مشغول هستم و تمام این رویداد ها از کارگاه نقاشی استاد بحرینی تا عصر عاشورای استاد فرشچیان و آشنایی ام با استاد حسن روح الامین و در صدر همه ی این ها لطف خود امام حسین علیه السلام باعث شد که این تصمیم را عملی کنم.
• به نظر شما این شما هستید که نقاشی را انتخاب می کنید یا نقاشی هست که شما را انتخاب می کند؟
این حرف را شما باید از استاد فرشچیان و دیگر استادانی که یک عمر در مکتب اهل بیت علیهم السلام کار کرده اند و عمر خود را در این راه گذاشته اند بپرسید، من در آن حد و اندازه ای نیستم که جوابگوی این سوال شما باشم، سوال بزرگ و سختی است، تنها همین را بگویم که اول باید خودمان به این ایمان داشته باشیم که باید کاری انجام بدهیم، بعد خودشان راهنمایی مان می کنند یک روز می گویند که باید در چایخانه ارباب نوکری درگاه اهل بیت را بکنی یک روز هم می گویند که باید قلم به دست بگیری و نقشی بزنی و این دو هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند ، خودشان می گویند و ما نوکری شان را می کنیم.
در دنیای هنر زیاد نمی شود با دو دو تا چهار تا حساب کردن جلو رفت
• نقاشی مانند دیگر هنر ها یک الهام است، از کجا می فهمید که نقاشی از راه رسیده و باید بر بوم تصویر شود؟
شاید چندین سال به موضوعی فکر کرده باشی و آن را چندین بار بالا و پایین کرده باشی تا به تصویر مورد نظر برسی، گاهی هم یک لحظه است که فکر می کنی و موضوعی به ذهنت می آید و می فهمی که باید تصویرش را به عرصه ظهور بیاوری و شروع می کنی به اتود زدن و یک هفته بعد یا کمتر روی بوم نقش می بندد. به نظر من در دنیای هنر زیاد نمی شود با دو دو تا چهار تاحساب کردن جلو رفت، اما زمانی که فکر می کنی شاید این تصویری که در ذهنم هست می تواند تاثیر گذار باشد، حسی درونی تو را از همه ی چیزهای دور و برت رها می کند جز آنچه که باید انجام بدهی و یک لحظه می بینی رفته ای نشسته ای پای کار و هر لحظه بیشتر ترغیب می شوی برای اجرای آن اثر، خصوصا وقتی کار، کار آئینی باشد و تو به این فکر کنی اگر امروز این کار را نکنم شاید فردا زندگی فرصتی برایم ندهد و هر چه سریع تر می نشینی و آن کار را عملی می کنی، اما همین انجام دادن مستلزم تمرین و تکرار و مراقبه است ، یعنی تنها این که چون کار آئینی می کنم همه چیز درست پیش خواهد رفت اینطور نیست، هنرمند آئینی باید بیشتر از هر کسی و در طی سال های متمادی تمرین و تکرار داشته باشد تا در لحظه بتواند اثری تاثیر گذار خلق کند. به قول اساتید، شما باید سالیان سال تمرین کنی تا بتوانی یک خط بکشی، و این که اگر بزرگ تر و استادی بالای سرمان نباشد شاید خیلی وقت ها خلاف آنچه که فکر می کنیم عمل کنیم، شما برای انجام دادن هر کاری نه تنها کار آئینی، باید استمرار داشته باشی یعنی اگر نقاشی اهل بیت علیهم السلام را کار می کنی تنها محدود به بازه ی زمانی محرم و سفر نباشد باید این تمرین و تکرار آنقدر باشد که جایی ثمری که شایسته است را بدهد.
این سوال را باید سالیانی بعد از من بپرسید
• هنرمند در هر اثری که خلق کند حتی اگر تمام احساس درونیش را هم به کار بگیرد باز هم آن حجم عظیم احساسات درونش کاملا تخلیه نمیشود، این سوال را این طور میپرسم که آیا در کدام اثر تا حدودی این احساس رسیدن به حد مطلوب را داشته اید؟
این سوال برای من سوال سختی است، برای گفتن این حرف حداقل باید هفتاد یا هشتاد سال تمام هنر را به کار گرفته باشی و بعد بتوانی تا حدودی این سوال را جواب بدهی، من هنوز در مرحله ی تمرین هستم و تمرین خواهم کرد، این سوال را اگر سی یا چهل سال دیگر محمد علی به عنایت ابا عبدالله الحسین توانست باز هم کار کند و در این راه بود ، آن موقع می نشینیم و صحبت می کنیم و جواب می دهم، ان شاءالله.
نقاشی آئینی باید مستند باشد
• به قول نزار قبانی ما میراث دار اندوه پدرانمان هستیم؛ ارث شما از مکاتب و هنر پیشینیان چه مکاتب ایرانی و چه مکاتب دیگر، چه چیز بوده و چه تاثیری در نقاشی شما داشته است؟
بعضی اوقات برای شروع کار که اتود می زنیم چندین بار تغییرش میدهیم تا به نتیجهی مطلوب برسیم که آیا این ایده مناسب اجرای نهایی هست یا نه، چون بخشی از کار به بخش تکنیکی و از منظر نقاشی بودن اثر بر می گردد و بخشی از کار از منظر تاریخی و مستند بودن میبایست مورد ملاحظه قرار بگیرد، چون روایت ، روایت روضه ی خضرت سیدالشهداست، و خیلی اوقات اتفاق افتاده که ایده ای در ذهن من می آید و حتی روی برگه هم پیاده میشود ولی بعد میبینم شاید بیشتر از صد سال پیش یک نفر همین ایده را در نقاشی قهوه خانه ای اجرا کرده است ، و خیلی جالب هست که نفری که نه اسمش را می دانیم نه می دانیم که بوده ، زمانی همین ایده را در ذهن خود پرورانده و به جهان نقش آورده و از منظر میراث دار بودن گاه اگر ببینیم می توانیم همین ایده را به زبانی دیگر و زبانی تازه تر بیان بکنیم، به سوی قلم و کاغذ هایمان می رویم تا اجرا بکنیم.
• یقینا شما برای اجرای آثارتان کارهای پژوهشی و تحقیقی هم انجام می دهید، باید چطور در این زمینه تحقیق و پژوهش داشت؟
تحقیق در زمینه ی نقاشی علاوه بر مطالعه در زمینه های تاریخی، بیشترین چیزی را که می طلبد، دیدن است و خوب دیدن ، مثلا یک نقاشی از آثار نقاشی اروپایی را ساعت ها نگاه می کنم تا به ترکیب بندی اجزا و چگونگی فرم ها و حالت ها و رنگهای آن در حد امکان فکر کنم، و همین پژوهش و تحقیق را در نقاشی قهوه خانه ای هم انجام می دهم، ساعت ها غرق آن رنگ ها و ماجرا های نهفته در پس خط و خطوط تابلو می شوم تا ببینم آیا می شود برخی اجزا و اتفاقات آن را به طوری که در خیال من نقش می بندد به صورت در بیاورم.
برای نقاشی های آئینی ام در کنار کارهای آیینی از کارهای اروپایی هم تاثیر گرفته ام
• جمله ی جالبی مابین سخنانتان بود که، شما از نقاشی اروپائی هم برای نقاشی آئینی الهام گرفته اید، آیا به نظرتان عناصری که چندان ارتباطی با مفاهیم آئینی ندارند می توانند در خلق آثار آئینی اثر گذار باشند؟
قطعا همین طور است؛ یکی از تمریناتی که ما معمولا به صورت مکرر انجام می دهیم این هست که در آثار نقاش های اروپایی که به مفاهیم آئینی هیچ ارتباطی هم ندارد، تامل کرده ، دست به خلق دوباره از روی آن اثر می زنیم تا بفهمیم که از چه روش های استفاده کرده است تا این کار شکل بگیرد هرچند موضوعیت کار برای ما اهمیتی نداشته باشد اما روند ساخت آن اثر می تواند برای ما مفید باشد و من خودم خیلی از کار ها را با نظر اساتید، از رویشان طراحی دوباره انجام دادم تا مدل کار دستم بیاید و بعد از آن همان کار را با تصویری که در ذهن داشتم تلفیق کردم و یک اثر آئینی را اجرا کردم و اما گفتنی است که در کنار کار های اروپایی باید و باید مطالعه دقیق و مستمری از نقاشی های شرقی و آئینی خودمان داشته باشیم.
• آثار کدام نقاش های اروپایی در روند کارهایتان تاثیر گذار بود؟
بیشتر به توصیه استاد روح الامین از نقاشان پیشرو سبک باروک کار کردم مانند کاراواجو ، رمبراند و... یا نقاشان سایر سبک ها که بیان و حالت جدیدی داشتند مانند دلاکروا که فرم کار هایش برای مفید و قابل ملاحظه بود.
اما در نقاشی شاید اصلا لحظه ای که یک کودک خطی را روی کاغذ می کشد لحظه ی کشف تو باشد اگر با هوش و متوجه به کاری که انجام شده باشی ، یعنی به نوعی اگر دنبال آنچه که باید باشی، باشی هر چیزی برای هنرمند معنا پیدا می کند ، بقول استاد حسین علیزاده: شما باید علاوه بر این که استعدادی داشته باشی باید نسبت به پیرامونت آگاه باشی.
صلاح نوکری هر کسی در چیزیست که خود اهل بیت آن را تعیین می کنند
• و آنچه که ما نپرسیدیم و شما به عنوان عاشق آقا سیدالشهدا و هنرمند مکتب نورانیشان دوست دارید برای ما بگویید؟
تنها چیزی که دلم می خواهد برایتان گفته باشم این است که ان شاءالله آقا امام حسین (ع) برای هر کسی هر چیزی که صلاح هست را در جریان نوکری درگاهش قرار بدهند و برحسب توانایی هایی که باز هم لطف حضرت حق و اهل بیت (ع) است مسیری را که صلاح نوکری آن فرد است برایش رقم بزنند، ان شاءالله که عمرمان را صرف نوکری آقا اباعبدالله الحسین کرده باشیم.
https://hamnava.ir/News/Code/7566564
0 دیدگاه تایید شده