
همنوا؛ فرشید باغشمال | آذربایجان، خطهای با تنوع جغرافیایی چشمگیر است؛ خطهای که بهار آن، جلوههای بدیعی از ظرفیتها و فرصتهای محیطی را جلوهگر میکند. به فراخور آغاز بهار، فرصت را مغتنم دیدیم تا جغرافیای ممتاز آذربایجان را قدری علمیتر و تخصصیتر بشناسیم. «دکتر شهرام روستایی» متولد سال 1343 در شهرستان عجبشیر است. وی پس از اینکه دیپلم علوم انسانی را از دبیرستان رازی عجبشیر اخذ کرد، در سال 1362 از طریق کنکور سراسری دانشگاهها، در رشته جغرافیای دانشگاه تبریز پذیرفته شد و این رشته را تا مقطع دکتری تخصصی گرایش ژئومورفولوژی و عضویت در هیات علمی دانشگاه تبریز ادامه داد. دکتر روستایی، اکنون 40 سال است که در زمینه جغرافیا تحصیل و تحقیق و پژوهش میکند و مرتبه استادی دانشگاه تبریز را در اختیار دارد. گفتگو با استاد و پژوهشگر پرتلاش دانشگاه تبریز، ناگفتههای مهمی از اهمیت و کاربرد دانش جغرافیا، پیش رویمان گذاشت.
سپاسگزاریم از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید. آذربایجان منطقهای است با تنوع چشمگیر پدیدههای اقلیمی و جغرافیایی. منطقهای با کوهها و رودها و دشتهای پرشمار که در طول تاریخ، فرصتهای مختلف اجتماعی و اقتصادی برای مردم این دیار، پدید آوردهاست. فرصتهایی که در اصطلاح علمی از آن به «توانهای محیطی» یاد میشود. برای مقدمه لطفاً قدری درباره توانهای محیطی آذربایجان، صحبت بفرمایید.
آذربایجان به مساحت تقریبی 100هزار کیلومترمربع دارای توانهای جغرافیای طبیعی متنوعی است. آذربایجان را «گره کوهستانی» مینامند که از اتصال کوههای البرز و زاگرس و قفقاز شکل گرفتهاست. این مناطق کوهستانی شامل سهند، سبلان و ارسباران، کوههای میشو، مورو و آرارات، عمدتاً آذرین و آتشفشانی هستند. مناطق آذرین و آتشفشانی دارای منابع معدنی غنی و گرانقیمیتی هستند و شناسایی و معرفی این منابع و شفافسازی اطلاعات آنها میتواند در توسعه پایدار استان تاثیر بسزایی داشته باشد. معادن طلای زرشوران تکاب، طلای اندریان، معدن مس سوگون در ورزقان، معدن مس اهر، معادن سنگهای قیمتی و ساختمانی، معادن نمک زنجیره مرند و معدن نمک خواجه، سنگهای ساختمانی منطقه آذرشهر (سنگ تراورتن و سنگ آهک و مرمر) و دهها معدن ارزشمند دیگر در پهنه آذربایجان استخراج و مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. روزنامه همشهری در گزارشی که 14 شهریور 1400 منتشر کرد، از وجود ذخایر طلا به همراه سایر کانیها مانند نقره و مس در برخی معادن آذربایجان خبر میدهد و تاکید میکند که بهدلیل استخراج غیراصولی، طلای موجود در برخی از این معادن از بین میرود. یکی از بزرگترین حوزههای طلاخیز استان، منطقه «ارسباران» است که معادن طلای «اندریان» در شهرستان ورزقان و معادن کوچک اطراف آن است. کوهستانها رودخانههای زیادی به سوی دشتها و جلگههای آذربایجان روانه میکنند. این رودخانه ها طی تاریخ طبیعی این سرزمین، سبب توسعه تمدنها و تجمعات انسانی زیادی در آذریایجان شدهاند. رودخانههای آجیچای، ارس، مهران رود، سعیدآبادچای، اوجانچای، قزیل اوزن، آیدوغموش، قرهسو و بالیخلوچای در اردبیل، خیاوچای، صوفیچای، قلعهچای، زرینهرود و سیمینهرود، شهرچای، گدارچای، نازلو چای و مهابادچای و دهها رودخانه دیگر منشاء حیات و آبادانی در این سرزمین هستند. اگر این رودخانه به خوبی شناسایی و مدیریت شوند، آذربایجان سرزمین بینیاز خواهد بود. دشتهای آذربایجان نظیر دشت مغان، دشت اردبیل، دشت مشکینشهر، دشت سراب، دشت هشترود، دشت اهر و رزقان که نتیجه فعالیتهای زمینشناسی و عوامل بیرونی و جغرافیایی مثل رودخانهها است، در صورت شناخت و مدیریت اصولی، نه تنها آذربایجان، بلکه قادر هستند کل ایران را تغذیه کنند.
بیشههای ارسباران، از مناطق حفاظتشده آذربایجان با ظرفیتهای ممتاز جغرافیایی و اقلیمی است
امروزه بخش قابلتوجهی از فعالیتهای انسانی وارد محدودههای جغرافیایی و اقلیمی شدهاست. از فعالیتهای صنعتی و کشاورزی تا پروژههای مسکنسازی. میخواهم مشخصاً در مورد پروژههای انبوه مسکنسازی در محدوده جغرافیای طبیعی از شما سوال بپرسم. این پروژهها اغلب در مناطق نسبتاً بکر حومه شهرها اجرا میشود. مناطقی که هنوز شرایط طبیعی خود را دارند. برخی درّهاند و برخی تپه و برخی هم بستر رود. موضوع جغرافیا، چقدر در پروژههای مسکنسازی لحاظ میشود؟
بسیاری از این زمینها، بستر طبیعی زلزله و رانش و سیلاب است. دره، محل طبیعی آب، و تپه محل طبیعی حرکت خاک است. زلزله و سیل، اتفاقات طبیعی این محلها هستند. طبیعت، خودتنظیم است. آتشفشان، سیل، زلزله و رانش زمین، تمام اینها ساز و کارهایی است که طبیعت برای تنظیم شرایط خود انجام میدهد. اگر آتشفشان و زلزلهای نبود، انسان نمیتوانست به این راحتی به آبهای زیرزمینی دست یابد. هیچ رودی جریان نمییافت، خاک تولید نمیشد و شرایط برای سکونت و کشت و زرع پدید نمیآمد. مشکل از آنجا شروع میشود که انسان در نظم طبیعت، دخالت میکند. شما هیچجای دنیا نمیبینید که آب را با هزینه و زحمت زیاد به بالای کوه بکشند و در آنجا جنگلکاری کنند. قطعاً آب جاری در دامنه عینالی، روانه خانههای پاییندستِ میشود و هر لحظه، یک خطر بالقوه برای شهر است. شما هیچجای دنیا نمیبینید که کوهها را بتراشند، درهها را پُر کنند و اسمش را پروژه تسطیح بگذارند و در این زمینها مسکن بسازند. ما آمدهایم زمینهای مصلی و حتی خود ولیعصر را در این بسترها ساختهایم. بیچاره مردمی که پول دادهاند و با هزار امید و آرزو در این زمینها هزینه گذشتهاند و صاحبخانه شدهاند، بیآنکه بدانند چه خطری زیر پایشان کمین کردهاست. جنس زمین در محدوده ولیعصر تبریز، بسیار نرم و تحریکپذیر است. یک زلزله متوسط میتواند به رانشهای خطرناک در این منطقه تبدیل شود. در چنین شرایطی، عجیب و تاسفبار است که کسی به فکر گسل تبریز نیست. بزرگترین مجتمعهای مسکونی تبریز را به شرق تبریز سوق دادهاند که در مسیر خطرناک گسل است. پرتراکمترین محدوده مسکونی تبریز در مسیر فرودگاه، مناطق حاشیهنشین حیدرآباد، ایدهلو، رشدیه، باغمیشه و ولیعصر واقع شدهاست که درست منطبق بر گسل تبریز است. در مقابل، امنترین محدوده مسکونی تبریز، مربوط به جنوبغرب و مشرف به آرامستان وادیرحمت است! در بخشهای گستردهای از مسیر اتوبان کسایی تا پاسداران، مواد آبرفتی نظیر شن و ماسه و قلوهسنگ دیده میشود. چطور میشود روی این مواد رَوان خانه ساخت؟ یک زلزله عادی میتواند باعث رانشهای جدی در این بخشها شود. در این صورت، کانالهای مترو -که اغلب روی مواد رسوبی و آبرفتی است- به کانالهای سرشار از آب تبدیل خواهد شد. اینجاست که باید از خودمان بپرسیم مراحل مطالعاتی و کارشناسی مترو چگونه صورت گرفته است؟ اگر میتوانیم، باید این اطمینان را به مردم بدهیم که در ساخت تونلهای مترو استاندارهای متناسب با مخاطرات طبیعی رعایت شدهاست. اگر چنین است، خیلی عالی است. این سوالات در حالی مطرح می شود که در کلانشهر تبریز زیرگذرها و خیابانهای اصلی هنگام بارندگیهای حتی متوسط غرق آب می شوند و در داخل شهر سیلاب راه می افتد. این دیگر تقصیر طبیعت نیست و اینجا باید از مدیریت شهری سوال کرد.
به همین دلایل است میگویم آذربایجان از نظر شرایط جغرافیایی باید مجدد مطالعه شود و در تصمیمات انسانها باید تجدید نظر شود. پای دانشگاهها و مراکز پژوهشی و متخصصین باید بیشتر به مراکز مدیریتی و تصمیمسازی باز شود تا توسعه پایدار اتفاق افتد و رابطه انسان با محیط زیستش علامانهتر و علمیتر و معقولتر شود. از این رو، معتقدم جغرافیای آذربایجان را باید از نو بشناسیم و قابلیتها و مخاطرات آن را با درک جدیدی، در برنامههای توسعه لحاظ کنیم.
کوه سهند یکی از بزرگترین و مهمترین برجستگیهای آذربایجان و از معروفترین کوههای آتشفشانی ایران است
بنابراین ما در حوزه جغرافیا، با چالشهای مدیریتی مواجهیم. این چالش چطور ایجاد شده و چه ضمانت اجرایی در مورد مخاطرات جغرافیایی پروژهها وجود دارد؟
نگاه مدیران ما این طور است که تا وقتی سر کار هستم باید این طرح را به افتتاح برسانم و کار من، به چشم بیاید، حالا بعد از من هر اتفاقی افتاد، چندان مهم نیست! این یعنی اتلاف سرمایه. بنابراین در حوزه مسائل جغرافیایی با دو مسئله عمده مواجهیم: یکی اتفاقات طبیعی و دیگری، بحثهای جغرافیایی. شما برای اینکه مردم را آگاه کنید باید ابتدا مدیران جامعه را آگاه کنید و هر قدر که دغدغه مسائل طبیعی و محیطی داشته باشید، ناچارید به همان میزان، بحثهای مدیریتی را زیر سوال ببرید. وقتی سد شهيد مدنی (ونيار) را احداث میکردند «مرحوم دکتر علیاصغر موحد دانش» پدر علوم آب و آبیاری، از وزارت نیرو انتقاد کرد و گفت که احداث این سد، کار غلطی است، چون که جهت لایههای زمینشناسی این سد به سمت تبریز است. آبی که پشت سد جمع میشود، در این لایهها نفوذ میکند و به سمت تبریز هدایت میشود. این قبیل اظهار نظرهای کارشناسی، بسیاری از افراد را زیر سوال میبَرَد. کسانی هم که زیر سوال میروند، قطعاً ساکت نمینشینند و به لطایف حیل، رفتار تلافیجویانه در پیش میگیرند. در بیشتر حوزههای علمی، ما امروز با چنین وضعیتی مواجهیم، از این رو، من معتقدم «علم و مدیریت» امروز دوره «صُلحِ مُسلح» میگذرانند و هیچیک، کاری به کار دیگری ندارد.
اجازه بدهید به رود ارس بپردازیم. رودی که با رویدادهای مهم تاریخی شناخته میشود. مدیریت و بهرهبرداری از این رود مرزی، چالش مشترک چند کشور همسایه است. ایران چقدر توانسته در این میان، سهم خود را مدیریت کند؟
میدانید که ارس، از دیدگاه جغرافیایی متعلق به ما نیست. آنچه مد نظر شماست، بحث سیاسی ارس و اصطلاحاً ژئوپولوتیک ارس است که در بحث جغرافیا و تخصص بنده نیست. وقتی رودخانهها را به عنوان مرز انتخاب میکنیم، تالوگ روخانه (Talweg همان خطالقعر یا عمیقترین جای رودخانه) خط مرزی است. جنگ ما هم با عراق، در خصوص همین نقطه عمیق بود و عراق مدعی عمیقترین قسمت اروند بود. الان خط مرزی ما در ارس و اترک و رودهای مرزی خط تالوِگ است. یعنی از پلدشت، ماکو و دشت بورالان که نقطه مرزی ترکیه و ارمنستان و آذربایجان از هم جدا میشود و ارس وارد ایران میشود تا نزدیکهای اصلاندوز و مغان. در دوره حکومت کمونیستی روسیه، روسها یک ابتکار عمل به خرج دادند و راهآهن سراسری خود را از کنار ارس عبور دادند. در واقع، با نصب این سازههای ریلی، مرز آبی خود را تثبیت، تحکیم و حفاظت کردهاند. این اقدام، یک راهکار خوب برای پیشگیری از فرسایش خاک بودهاست. اما ما چه کردهایم؟ هیچ! ما ارس را رها کردهایم و هیچ اقدامی برای حفاظت از این رود مرزی به عمل نیاوردهایم. در نتیجه، رودخانه در محدوده مرزی ما با فرسایش مواجه شده و به سمت ایران پیچ خوردهاست. سالها است که پیچ ارس به سمت ایران است. این پیچ، باعث فرسایش رودخانه از سمت ایران شدهاست. به این ترتیب، شاید یک روستا بوده که به ایران تعلق داشته، اما فرسایش رودخانه باعث شده، روستا به اجبار، از ایران جدا شود و به خاک همسایه ملحق شود. مشابه این اتفاقات بارها در مورد ارس و دیگر رودخانههای مرزی ایران افتاداست. بنابراین میبینیم که بیتوجهی به اصول حفاظت از مرز طبیعی، چطور باعث جابهجایی و تغییر مرزهای سیاسی میشود. امروز ارس، نه متعلق به ایران است، نه جمهوریآذربایجان و نه ارمنستان. ارس الان متعلق به ترکیه است. سرچشمهاش از کوههای آناتولی ترکیه است و ترکیه چندین سد عظیم در بستر ارس احداث کردهاست. با گزارشهایی که ارائه میشود، تا چند سال آینده، بیآبی ارس چندان دور از ذهن نیست.
دکتر شهرام روستایی، عضو هیئت علمی و استاد ژئومورفولوژی دانشگاه تبریز / عکس: زهرا عمادی
تبریز از جمله شهرهای ایران است که یک رود مهم در آن جریان دارد. مهرانهرود یک رود تاریخی است که در شعر خاقانی نیز اشاره شدهاست. از منظر جغرافیایی، رفتار ما در برابر این رود تاریخی چقدر صحیح بودهاست؟
بستر اصلی و طبیعی رودخانه مهرانهرود، از اتوبان شهید کسایی شدهاست. همین الان در قسمتهای بالایی این اتوبان، کارگاههای شن و ماسه را میتوانید ببینید. میدانیم که شن و ماسه، مختص بستر رودخانه است. این ویژگیها نشان میدهد که مهرانه رود، مرحله به مرحله از آن قسمتها وارد مرکز شهر شده است، اما ما در محدوده شهر، بستر این رود را در برخی قسمتها تا پنج متر باریک کردهایم. حالا اگر یک ترسالی ایجاد بشود، آبهای سهند که صدها سال از جلگه تبریز عبور کردهاست، باید از این مسیر تنگ و باریک عبور کنند. نتیجه این میشود که رود طغیان میکند و سیل به وجود میآید. مشابه این اتفاق، چند سال پیش در قم افتاد. بستر رودخانه قم را در نزدیکی حرم، آسفالت کردند و پارکینگ ساختند! با جریانیافتن مجدد آب در رودخانه، خسارتهای سنگینی به بار آمد. پس مقصر اصلی این خسارتها، طبیعت نیست، بلکه دخالتهای انسانی است. ما در تبریز مسیرهایی را به زیرگذر تبدیل کردهایم که در صورت وقوع ترسالی، میتواند بستر سیلابهای مهلک باشد. اما مدیریت شهری، فقط نگاه ترافیکی دارد، بدون اینکه کانالها و شبکههای زیرزمینی لازم را پیشبینی کند.
مهرانه رود، از مهم ترین رودهای درون شهری ایران در تبریز
دریاچه ارومیه در اصل، یک چالش جغرافیایی است. لطفاً شرایط جغرافیایی این دریاچه را برایمان معرفی کنید و بفرمایید امروز وقتی به خیلی سال قبل فکر میکنید، وضعیت دریاچه را چطور به خاطر میآورید؟
دریاچه ارومیه، در واقع یک «چاله تکتونیکی» است که بین سهند و کوههای غربی تشکیل شده و گسل آذربایجان و ارومیه نیز در همین مسیر واقع است. گسل آذربایجان، باعث ایجاد یک فروافتادگی شدهاست. آبهای دامنه سهند و ناهمواریهای شمال کردستان و آذربایجانغربی در این گودی جمع شده و دریاچه را پدید آوردهاند. میزان تبخیر دریاچه ارومیه بسیار بالاست. 30 سال قبل روانشاد دکتر موحد دانش، میگفت اگر پنج سال اطراف دریاچه و رودخانهها را ببندند، دریاچه خشک میشود. علت این است که تبخیر بالقوه آب بسیار بالاست، یعنی حدود 2 هزار میلیمتر. این در حالی است که بارندگی در این حوالی، حدود 250میلیمتر است. قدرت تبخیر آفتابی که به دریاچه میتابد 2 هزار میلیمتر است. بخشی از دریاچه، از طریق رودخانههای سطحی تغذیه میشود، مثل زرینهرود، آجیچای، سیمینهرود و باراندوزچای. بخشی از آب دریاچه نیز از آبهای زیرزمینی تامین میشود. مثلاً آب یخچالهای طبیعی سهند، پس از اینکه در لایههای پایینی زمین نفوذ کرد، با هدایت گسلهای کوچکی که در کف دریاچه است روانه دریاچه میشود. اما اگر بخواهم به خیلی سال قبل برگردیم، به خاطر میآورم که سال 63 در منطقه خاصبان، در تاسیسات مرغداری جهاد کشاورزی، چاهی بود که آرتزین (Artesian well) شده بود. علت آن این بود که لایههای زمینشناسی دامنههای غربی سهند، شیبشان بطرف چاله ارومیه است. وقتی آبهای ناشی از بارندگیها به لایههای زیرین نفوذ میکرد و به طرف شیب حرکت میکرد، این لایهها تا چاله ارومیه ادامه مییافت. گفتیم بخشی از آب دریاچه ارومیه بدین طریق از کف آن تامین میشود. حفر چاه در روی زمین و رسیدن به این لایه تحت فشار، سبب فوران آب زیرزمینی به بیرون میشد. اما الان کمبود بارندگی و برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، باعث خشکی چشمهها شدهاست. امروز شما در محدوده همان چاهی که عرض کردم، باید 100 متر بکَنید تا به آب برسید! مصارف انسانی در وضعیت دریچه بسیار تاثیرگذار بودهاست. در 40 سال گذشته، جمعیت تبریز، خسروشهر، سردرود، آذرشهر، عجبشیر، مراغه، بناب، میاندوآب، تقریبا پنج برابر شده است. شهرک سلیمی، شهر جدید سهند، ساختوسازهای بتنی و مسکنسازیها و کشاورزیها، همه این پروژهها با صرف حجم انبوهی از آب، انجام شدهاست. سوءمدیریت در پسماندها نیز از موانع دیگر آبرسانی به دریاچه بوده است.
https://hamnava.ir/News/Code/5747674
0 دیدگاه تایید شده