گروه : اجتماعی
نگارنده: امین رحیمی
طرفداران رضاخان در سالهای پایانی دوره قاجار برای تغییر نظام سلطنت به جمهوری تلاش میکردند. کودتا هم کردند در سال ۱۲۹۹ تا شاه قاجار را مجبور به همراهی با رضاخان کنند. مردم چه میگفتند؟ جمهوری نمیخواستند و دلیلش هم ساده بود؛ دست انگلیس را پشتپرده جمهوریت رضاخانی میدیدند. به قول «میرزاده عشقی»: «پای جمهوری و دست انگلیس/ دزد آمد دزد آمد آی پلیس/ این چه بیرقهای سرخ و آبی است؟/ مردم، این جمهوریِ قلابی است».
در این میان که رضاخان در داخل ایران میتاخت شاه قاجار در فرنگ بود و اینطور تبلیغ میشد که احمدشاه مملکت را رها کرده و رفته سفر فرنگ و رضاخان ایستاده در مقابل مشکلات. ولی در نهایت چون جمهوری رضاخانی طرفدار نداشت بالاخره احمدشاه هم تیر آخرش را از کمان رها کرد و تلگراف زد به مؤتمنالملک رئیس مجلس شورای ملی و نوشت که چون رضاخان آشکارا به دولت و ملت ایران خیانت میکند از مقام رئیسالوزرایی عزل میشود؛ «نظر به اخبار تأسفآوری که از ایران رسیده و تحریکاتی که سردار سپه بر ضد امنیت عمومی میکند ما اعتماد خود را از مشارالیه سلب نمودیم. لازم است اکثریت مجلس نسبت به شخص دیگری اظهار تمایل نماید تا فرمان صادر شود.»
طرفداران رضاخان و تهدید مردم
رضاخان در مقابل فرمان عزلش چه کرد؟ بلد بود چه کند و استعفاء داد و به حالت قهر رفت در خانهاش نشست و تمام. ولی مجلس اشتباهی تاریخی کرد. گروهی از هواداران رضاخان در تهران ریختند در خیابان و باقی طرفدارانش هم که روزنامه و رسانه داشتند جراید را پر کردند از آه و ناله و فغان. تعدادی از روزنامهها هم تیتر زدند که پدر وطن رفت و پدر ملت رفت و از اینجور حرفها و مردم را ترساندند از اینکه نظامیهای طرفدار رضاخان دست به خشونت بزنند و چهها بشود! همزمان برخی فرماندهان نظامی در ایالات ایران که رضاخان آنان را به کار گماشته بود آشکارا اعلامیه دادند و تلگراف زدند به مجلس که رضاخان باید بازگردد.
سپهبد امیراحمدی فرمانده لشکر غرب کشور هم جسارت را به حد اعلاء رساند و تهدید به اشغال پایتخت و مجلس و دستگیری شخصیتهای مخالف کرد و اولتیماتوم داد که: اگر رضاخان ظرف ۴۸ ساعت آینده، مجدداً به ریاست وزرا منصوب نشود سپاه خود را از لرستان بیرون خواهم آورد.
بازگشت و بلای جان همه شد!
اینطوری شد که گروهی از نمایندگان رفتند به خانه رضاخان و نازش را کشیدند که بیا و قهر نکن و اینحرفها. هیچی به هیچی! مجلس دستور احمد شاه قاجار را نادیده گرفت و کاری کرد که بعدها بلای جان مجلس شد و بلای دموکراسی پارلمانی در ایران و بلای مردم ایران و مملکت ایران. رضاخان به سر کارش بازگشت و خیلی سریع دوستان داخلی و خارجیاش زمینه را برایش چیدند و یک سال بعد قاجار را منقرض کردند و پهلوی معلوم نیست از کجا یهویی شد صاحب سلطنت در ایران.
به هر حال هر چه بود روزگار عوض شد و آدمها و وقایع به تاریخ پیوستند و فقط این حسرت باقی ماند که اگر آن روز مجلس هشیار بود و اگر آن روز مجلس، مجلس بود شاید نیمقرن مکافات پهلوی نصیب ایران نمیشد.
https://hamnava.ir/News/Code/7820614
0 دیدگاه تایید شده